کد سایت
ar22644
کد بایگانی
87511
نمایه
روایت یحیی مازنی درباره حیا و عفت زینب کبری(س)
طبقه بندی موضوعی
حدیث
برچسب
امام علی|مدینه|حضرت زینب|یحیی مازنی
خلاصه پرسش
آیا همسایگان حضرت زینب(ع) هیچ صدایی را از حضرتشان نشنیده و نیز ایشان زیارت جدشان پیامبر(ص) را تنها زمانی انجام میدادند که تحت مراقبت پدر و برادرانشان باشند؟!
پرسش
این حدیث از یحیی مازنی در کدام کتاب آمده است: مدت زیادی همسایه امیر المؤمنین علی(ع) در مدینه بود و گفته که هیچ صدایی از زینب(س) نشنیدم و هرگاه میخواست برای زیارت قبرش جد بزرگوارش خارج شود حضرت علی(ع) در مقابلش راه میرفت. شرح حال یحیی مازنی را هم میخواستم بدانم.
پاسخ اجمالی
ابتدا باید گفت؛ بعد از تحقیق و تفحص، چنین روایتی را در منابع کهن(تا یک قرن پیش) نیافتیم، و تنها در برخی کتابهای قرن چهاردهم[1] به بعد، چنین گزارشی وجود دارد.[2] به هر حال ترجمه آنچه در این کتابها وجود دارد این است:
«یحیى مازنى روایت کرده است: مدّتها در شهر مدینه همسایه حضرت على(ع) بودم و خانهام نزدیک محل سکونت زینب دختر امیرالمؤمنین علی(ع) بود. به خدا سوگند! هیچگاه چشمم به او نیفتاد و صدایى از او به گوشم نرسید. هنگامى که میخواست به زیارت جدّ بزرگوارش رسول خدا(ص) برود، شبانه از خانه بیرون میرفت، در حالیکه برادرش حسن(ع) در سمت راست و برادر دیگرش حسین(ع) در سمت چپ و پدرش امیر المؤمنین(ع) پیش رویش راه میرفتند و هنگامی که به مقصد نزدیک میشدند، امام على(ع) پیش افتاده و نور چراغها را کم میکردند. یکبار حسن(ع) از پدر درباره دلیل این کار پرسید؟ و حضرت فرمود: میترسم کسى به خواهرت زینب نگاه کند».
در میان راویان حدیث و یاران ائمه تنها به نام «یحیى بن سلیم مازنى»[3] برخورد کردیم که طبق برخی منابع، در کربلا به شهادت رسید[4] و جز ایشان، فرد دیگری در سند حدیث مشاهده نمیشود.
به هر حال و گذشته از ضعف سند و منبع، پذیرش محتوای آن مخالف آموزههای دینی نیست؛ چرا که حیا و عفت و غیرتمندی هرچند تا این اندازه واجب و لازم نیست، اما ممکن است در شرایط خاصی مطلوب و پسندیده باشد.
«یحیى مازنى روایت کرده است: مدّتها در شهر مدینه همسایه حضرت على(ع) بودم و خانهام نزدیک محل سکونت زینب دختر امیرالمؤمنین علی(ع) بود. به خدا سوگند! هیچگاه چشمم به او نیفتاد و صدایى از او به گوشم نرسید. هنگامى که میخواست به زیارت جدّ بزرگوارش رسول خدا(ص) برود، شبانه از خانه بیرون میرفت، در حالیکه برادرش حسن(ع) در سمت راست و برادر دیگرش حسین(ع) در سمت چپ و پدرش امیر المؤمنین(ع) پیش رویش راه میرفتند و هنگامی که به مقصد نزدیک میشدند، امام على(ع) پیش افتاده و نور چراغها را کم میکردند. یکبار حسن(ع) از پدر درباره دلیل این کار پرسید؟ و حضرت فرمود: میترسم کسى به خواهرت زینب نگاه کند».
در میان راویان حدیث و یاران ائمه تنها به نام «یحیى بن سلیم مازنى»[3] برخورد کردیم که طبق برخی منابع، در کربلا به شهادت رسید[4] و جز ایشان، فرد دیگری در سند حدیث مشاهده نمیشود.
به هر حال و گذشته از ضعف سند و منبع، پذیرش محتوای آن مخالف آموزههای دینی نیست؛ چرا که حیا و عفت و غیرتمندی هرچند تا این اندازه واجب و لازم نیست، اما ممکن است در شرایط خاصی مطلوب و پسندیده باشد.
[1]. نقدی (1303-1370ق)، جعفر، زینب الکبری، ص 22، قم، منشورات مکتبة المفید، 1404ق؛ هاشمی الخطیب (1326ـ1396ق)، علی بن الحسین، عقیلة بنی هاشم، ص 13، مؤسسة المفید للطباعة و النشر و التوزیع، 1413ق؛ اعلمى حائرى، محمد حسین، تراجم أعلام النساء، ج 2، ص 169، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ اول، 1407ق.
[2]. متن روایت این است: «عن یحیى المازنی قال کنت فی جوار علی علیه السلام فی المدینة مدة مدیدة بالقرب من البیت الذی یسکنه زینب ابنته فلا و اللّه ما رأیت لها شخصا و لا سمعت لها صوتا و کانت إذا أرادت الخروج لزیارة جدها رسول اللّه یخرج لیلا و الحسن عن یمینها و الحسین عن شمالها و أمیر المؤمنین أمامها فإذا قربت من القبر الشریف سبقها أبوها فأخمد ضوء القنادیل فسأله الحسن مرّة عن ذلک فقال علیه السلام أخشى أن ینظر أحد إلى شخص أختک زینب».
[3]. مازنی، منسوب است به مازِن که نام قبیلهای است از بنی تمیم. سمعانی، أبو سعید عبد الکریم بن محمد، الانساب، تحقیق، معلمی یمانی، عبدالرحمن بن یحیی، ج 12، ص 21، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، چاپ اول، 1382ق.
[4]. ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج 5، ص 106، بیروت، دار الاضواء، 1411ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 102، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.