کد سایت
ar22676
کد بایگانی
89687
نمایه
معنای کشته شدن سلمان توسط ابوذر
طبقه بندی موضوعی
صحابه ,برخی صحابیان,صحابه و یاران پیامبران
خلاصه پرسش
این گزارش که اگر ابوذر میفهمید در قلب سلمان چه میگذرد، او را میکشت!، تا چه اندازه معتبر بوده و توجیه آن چیست؟
پرسش
آیا صحیح است که اگر ابوذر آنچه را سلمان میدانست و در قلب خود داشت، میفهمید، سلمان را میکشت؟ و آیا میتوان متن را اینگونه ترجمه کرد که ضمیر در «لقتله» به علم برگردد؛ یعنی اگر ابوذر آن علم را پیدا میکرد، هر آیینه آن علم اباذر را میکشت؟
پاسخ اجمالی
در منابع روایی، گزارشی در مورد ناتوانی ابوذر در درک کامل جایگاه مقام علمی سلمان فارسی،[1] وجود دارد:
امام صادق(ع) فرمود: روزى نزد امام سجاد(ع) سخن از تقیه به میان آمد و حضرتشان اظهار داشت: به خدا سوگند، اگر ابوذر آنچه در دل سلمان بود را میدانست، او را میکشت، (یا او را تکفیر میکرد[2]) با آنکه پیامبر خدا(ص) میان آن دو، پیوند برادرى برقرار کرده بود! (وقتی حال ابوذر و سلمان چنین است)، پس درباره مردم دیگر چه گمان دارید؟! همانا (فهم) علم دانایان سخت و دشوار است و تحمل آن در تاب و توان هر فردی نیست جز پیامبر مرسل یا فرشته مقرّب یا بنده باایمانی که خدا قلبش را برای ایمان آزموده باشد، سپس فرمود: سلمان چون از ما اهلبیت است از جمله دانایان ویژه شده است.[3]
اگرچه در برخی بررسیهای رجالی، این روایت را روایت ضعیفی ارزیابی کردهاند،[4] با این وجود، برخی از اندیشمندان دینی، این گزارش را پذیرفته و احتمالات و تفسیرهایی را در مورد آن ارائه کردهاند:
1. مرجع ضمیر هاء در عبارت «... لَقَتَلَهُ ...» جناب سلمان است و منظور از این روایت، آن است که اگر سلمان درجات بالایی از مراتب معرفت خدا، پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) را که در قلب خود داشت، برای ابوذر بازگو میکرد، از سوی او متهم به دروغگویی، ارتداد، استفاده از علوم غریبه و ... شده و یا اینکه آن دانش را برای دیگران آشکار میکرد که در نهایت باعث کشته شدن سلمان میشد.[5]
2. مرجع ضمیر در «قتله» به «فرد مطلع» برگشت میکند، به این معنا که اگر ابوذر بر آنچیزهایی که در قلب سلمان وجود داشت، آگاه میشد و یکسان بودن ظاهر و باطن و شدت اخلاص او برایش بیشتر هویدا میگشت، محبت سلمان در دلش به اندازهای افزایش مییافت که ممکن بود او را از پا درآورد! سید مرتضی چنین تفسیری از روایت را پسندیده و آنرا شایستهتر به مقام این دو صحابی بزرگوار دانسته است که پیامبر اسلام(ص) بین آٔنان پیوند برادری برقرار کرده بود. ایشان در ادامه میگوید که اگر روایت را به گونهای تفسیر کنیم که بر اساس آن ابوذر در صورت آگاهشدن به دانش ویژه سلمان او را به قتل میرساند، ابوذر را فردی منافق و فریبکار تصور کردهایم که هرگز شایسته شخصیت والای او نیست.[6]
3. و یا آنکه کشتن در این روایت به معنای واقعی آن نبوده، بلکه نوعی مبالغه است بدین ترتیب که دانش سلمان،ابوذر را به اندازهای در فکر و حیرت فرو میبرد که او را از زندگی عادی باز میداشت.[7]
به عبارت دیگر، از آنجا که عقل ابوذر توان درک آن علم را نداشت یا آنرا انکار میکرد و یا حتی اگر به درک درستی از آن رسیده و مأمور به کتمان و مخفی کردن آن میشد، نمیتوانست آنرا در دل خود نگهداشته و یا از شدت اضطراب جان میسپرد و یا دانشی که به آن رسیده بود را برای دیگران بازگو میکرد.[8]
از اینرو گفته شده است که سینه ابوذر ظرفیت پذیرش اسراری را که در سینه سلمان بود نداشت؛ زیرا مراتب ایمان ده مرحله است و هر کسی که در مرتبه پایین از ایمان قرار دارد، نمیتواند مرحله بالای از ایمان را درک کند. همچنین اباذر عارف به لایههای ظاهری بود، اما سلمان علاوه بر آن، به لایههای باطنی نیز شناخت داشت و ظرفهای ظاهر توان قبول باطن را ندارد.[9]
امام صادق(ع) فرمود: روزى نزد امام سجاد(ع) سخن از تقیه به میان آمد و حضرتشان اظهار داشت: به خدا سوگند، اگر ابوذر آنچه در دل سلمان بود را میدانست، او را میکشت، (یا او را تکفیر میکرد[2]) با آنکه پیامبر خدا(ص) میان آن دو، پیوند برادرى برقرار کرده بود! (وقتی حال ابوذر و سلمان چنین است)، پس درباره مردم دیگر چه گمان دارید؟! همانا (فهم) علم دانایان سخت و دشوار است و تحمل آن در تاب و توان هر فردی نیست جز پیامبر مرسل یا فرشته مقرّب یا بنده باایمانی که خدا قلبش را برای ایمان آزموده باشد، سپس فرمود: سلمان چون از ما اهلبیت است از جمله دانایان ویژه شده است.[3]
اگرچه در برخی بررسیهای رجالی، این روایت را روایت ضعیفی ارزیابی کردهاند،[4] با این وجود، برخی از اندیشمندان دینی، این گزارش را پذیرفته و احتمالات و تفسیرهایی را در مورد آن ارائه کردهاند:
1. مرجع ضمیر هاء در عبارت «... لَقَتَلَهُ ...» جناب سلمان است و منظور از این روایت، آن است که اگر سلمان درجات بالایی از مراتب معرفت خدا، پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) را که در قلب خود داشت، برای ابوذر بازگو میکرد، از سوی او متهم به دروغگویی، ارتداد، استفاده از علوم غریبه و ... شده و یا اینکه آن دانش را برای دیگران آشکار میکرد که در نهایت باعث کشته شدن سلمان میشد.[5]
2. مرجع ضمیر در «قتله» به «فرد مطلع» برگشت میکند، به این معنا که اگر ابوذر بر آنچیزهایی که در قلب سلمان وجود داشت، آگاه میشد و یکسان بودن ظاهر و باطن و شدت اخلاص او برایش بیشتر هویدا میگشت، محبت سلمان در دلش به اندازهای افزایش مییافت که ممکن بود او را از پا درآورد! سید مرتضی چنین تفسیری از روایت را پسندیده و آنرا شایستهتر به مقام این دو صحابی بزرگوار دانسته است که پیامبر اسلام(ص) بین آٔنان پیوند برادری برقرار کرده بود. ایشان در ادامه میگوید که اگر روایت را به گونهای تفسیر کنیم که بر اساس آن ابوذر در صورت آگاهشدن به دانش ویژه سلمان او را به قتل میرساند، ابوذر را فردی منافق و فریبکار تصور کردهایم که هرگز شایسته شخصیت والای او نیست.[6]
3. و یا آنکه کشتن در این روایت به معنای واقعی آن نبوده، بلکه نوعی مبالغه است بدین ترتیب که دانش سلمان،ابوذر را به اندازهای در فکر و حیرت فرو میبرد که او را از زندگی عادی باز میداشت.[7]
به عبارت دیگر، از آنجا که عقل ابوذر توان درک آن علم را نداشت یا آنرا انکار میکرد و یا حتی اگر به درک درستی از آن رسیده و مأمور به کتمان و مخفی کردن آن میشد، نمیتوانست آنرا در دل خود نگهداشته و یا از شدت اضطراب جان میسپرد و یا دانشی که به آن رسیده بود را برای دیگران بازگو میکرد.[8]
از اینرو گفته شده است که سینه ابوذر ظرفیت پذیرش اسراری را که در سینه سلمان بود نداشت؛ زیرا مراتب ایمان ده مرحله است و هر کسی که در مرتبه پایین از ایمان قرار دارد، نمیتواند مرحله بالای از ایمان را درک کند. همچنین اباذر عارف به لایههای ظاهری بود، اما سلمان علاوه بر آن، به لایههای باطنی نیز شناخت داشت و ظرفهای ظاهر توان قبول باطن را ندارد.[9]
[1]. ر. ک: «منزلت و ویژگیهای سلمان فارسی»، 93169؛ «کرامات معنوی سلمان فارسی»، 95553؛ «امتحان سلمان و اباذر توسط پیامبر(ص)»، 69831؛ «سلمان فارسی و ابوذر از یاران امام زمان(عج) هنگام رجعت»، 31814.
[2]. فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 1، ص 11، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 401، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 4، ص 315، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[5]. همان.
[6]. علم الهدی، علی بن حسین، امالی المرتضی (غرر الفوائد و درر القلائد)، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 2، ص 397، قاهره، دار الفکر العربی، چاپ اول، 1998م.
[7]. همان، ص 396.
[8]. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 4، ص 315.
[9]. حافظ برسی، رجب بن محمد، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین(ع)، محقق، مصحح، عاشور، علی، ص 307، بیروت، أعلمی، چاپ اول، 1422ق.