کد سایت
az22073
کد بایگانی
58189
نمایه
چهارده معصوم؛ مظهر و تجلّی صفات خداوند
طبقه بندی موضوعی
هستی شناسی,امام شناسی
برچسب
خدا|انسان کامل|تجلی|واسطه فیض|مظهر
خلاصه پرسش
«چهارده معصوم(ع) خدا نیستند، ولی غیر از خدا هم نیستند» آیا اعتقاد به چنین مضمونی صحیح است؟
پرسش
چهارده معصوم خدا نیستند ولی غیر از خدا هم چیزی نیستند؛ آیا این سخن اصل و اساسی دارد؟ به نظر من این دو جمله با هم تضاد دارند. لطفاً اطلاعات مفیدی بدهید.
پاسخ اجمالی
اگر مراد از آنچه در پرسش مطرح شده، همان عقیدهای باشد که بر اساس مبانی و اصول عرفان اسلامی شکل گرفته است، میتوان آن را پذیرفت، ولی اگر مقصود غیر از این باشد، برداشتی نادرست بوده و با اصول توحیدی و عقاید اسلامی، مخالفت صریح دارد.
توضیح مطلب:
بر اساس بینش توحیدی در عرفان اسلامی؛ جز ذات خداوند متعال هیچ موجودی دارای وجود استقلالی نیست. غیر از او همه؛ نشانه، مظهر و تجلّی آن ذات متعالیاند که در ذات و صفات خود محتاج و وابسته به او هستند، بلکه ذاتشان عین نیاز به خداوند است. براین اساس، ربوبیت و الوهیت ذاتی و استقلالی مخصوص خداوند است و نسبت دادن این صفات الهی به انسانهای کامل؛ فقط و فقط به عنوان اینکه آنان مظهر و تجلّی صفات خداوند هستند، ممکن و جایز است.[1]
در حکمت و عرفان گفتهاند: انسان کامل كه عالم اصغر است، مثال عالم ربوبيّت است كه عالم اكبر میباشد؛ یعنی انسان کامل مجموعهای از موجودات ملكى و لطايف ملكوتى است، و اشرف از همه است؛ پس آنچه در عالم ربوبيّت است در انسان کامل است؛ از اینرو میتواند مثال عالم ربوبيّت و مظهر اسم الله و ربوبیت الهی باشد. البته خداوند قیّوم بذاته و موجود به وجود اصلی و استقلالی است و غیر او وجودش فرعی و سایهای است.[2] انسان کامل به دلیل جامعیت وجودی و برخورداری از مراتب بالای هستی، نسبت به مراتب پایینتر دارای نقش ربوبی و واسطهای در خلق و پرورش آنها است؛ زیرا نفس انسان کامل واسطه فیض خداوند به سوی مخلوقات است.[3]
گفتنى است؛ خلافت انسان كامل، به معناى خالى شدن صحنه وجود، از خداوند و واگذارى مقام ربوبیت و الوهيت به او نيست؛ زيرا نه غيبت و محدوديت خداوند، قابل تصور صحيح است و نه استقلال انسان در تدبير امور. موجود ممكن و فقير، از اداره امور خويش عاجز است چه رسد به تدبير كار ديگران، بلكه مقصود آن است كه «انسان كامل»، خليفه خدايى است كه در وى ظهور كرده است و خلافت در چنين موردى، بدان معنا است كه خداوند - بالاصاله- بر همه چيز محيط است و خليفه خدا (انسان كامل)، بالعرض بر همه چيز احاطه دارد. پس آثار قدرت الهى از دست «انسان كامل» ظهور میكند و او نيز - كه مظهر آن اصل است- محيط بر همه چيز میشود. در واقع، آثار احاطه تام حضرت حق، از نيروهاى ادراكى و تحريكى انسان كامل ظاهر میشود و اين اوج مقام انسانيت است كه نمیتوان آنرا متوقف و محدود ساخت.[4] در واقع «خلافت الهی» مرتبهاى است جامع جميع مراتب عالم هستى و چون انسان كامل، داراى چنين مرتبهاى است جانشين و خليفه خداوند متعال به شمار میرود.[5] در روایتی امام علی(ع) به ابوذر فرمود: «ای اباذر! بدان كه من بنده خدای عزّ و جلّ و خليفه او بر بندگانم. ما را ربّ قرار ندهيد و در فضل ما هر چه میخواهيد بگویيد که به كنه و نهایت آنچه در ما است نخواهيد رسيد. همانا خداوند تبارک و تعالى به ما بيشتر و بزرگتر از آنچه ما میگویيم و شما میگویيد يا خطور به قلب يكى از شما نمايد عنايت فرموده است. وقتى ما را اين طور شناختيد آن وقت مؤمن هستيد».[6]
بنابراین، اگر کسی بگوید: «چهارده معصوم خدا نیستند ولی غیر از خدا هم چیزی نیستند»؛ مقصود این است که آن بزرگواران نشانه، مظهر و تجلّی اکمل آن ذات متعالیاند و واسطه فیض خداوند هستند؛ پس اگر در دعایی میخوانیم: «لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ»؛[7] ([خدایا!] هیچ فرقی بین تو و بین اینها نیست غیر از اینکه اینها بنده تو هستند) مقصود همان است که بیان شد.
ولی اگر مقصود از آنچه در پرسش آمده، اعتقاد به استقلال انسانهای کامل در امور عالم و یا عقیده به الوهیت انسان کامل باشد، چنین اعتقادی، شرک و خروج از توحید است.
توضیح مطلب:
بر اساس بینش توحیدی در عرفان اسلامی؛ جز ذات خداوند متعال هیچ موجودی دارای وجود استقلالی نیست. غیر از او همه؛ نشانه، مظهر و تجلّی آن ذات متعالیاند که در ذات و صفات خود محتاج و وابسته به او هستند، بلکه ذاتشان عین نیاز به خداوند است. براین اساس، ربوبیت و الوهیت ذاتی و استقلالی مخصوص خداوند است و نسبت دادن این صفات الهی به انسانهای کامل؛ فقط و فقط به عنوان اینکه آنان مظهر و تجلّی صفات خداوند هستند، ممکن و جایز است.[1]
در حکمت و عرفان گفتهاند: انسان کامل كه عالم اصغر است، مثال عالم ربوبيّت است كه عالم اكبر میباشد؛ یعنی انسان کامل مجموعهای از موجودات ملكى و لطايف ملكوتى است، و اشرف از همه است؛ پس آنچه در عالم ربوبيّت است در انسان کامل است؛ از اینرو میتواند مثال عالم ربوبيّت و مظهر اسم الله و ربوبیت الهی باشد. البته خداوند قیّوم بذاته و موجود به وجود اصلی و استقلالی است و غیر او وجودش فرعی و سایهای است.[2] انسان کامل به دلیل جامعیت وجودی و برخورداری از مراتب بالای هستی، نسبت به مراتب پایینتر دارای نقش ربوبی و واسطهای در خلق و پرورش آنها است؛ زیرا نفس انسان کامل واسطه فیض خداوند به سوی مخلوقات است.[3]
گفتنى است؛ خلافت انسان كامل، به معناى خالى شدن صحنه وجود، از خداوند و واگذارى مقام ربوبیت و الوهيت به او نيست؛ زيرا نه غيبت و محدوديت خداوند، قابل تصور صحيح است و نه استقلال انسان در تدبير امور. موجود ممكن و فقير، از اداره امور خويش عاجز است چه رسد به تدبير كار ديگران، بلكه مقصود آن است كه «انسان كامل»، خليفه خدايى است كه در وى ظهور كرده است و خلافت در چنين موردى، بدان معنا است كه خداوند - بالاصاله- بر همه چيز محيط است و خليفه خدا (انسان كامل)، بالعرض بر همه چيز احاطه دارد. پس آثار قدرت الهى از دست «انسان كامل» ظهور میكند و او نيز - كه مظهر آن اصل است- محيط بر همه چيز میشود. در واقع، آثار احاطه تام حضرت حق، از نيروهاى ادراكى و تحريكى انسان كامل ظاهر میشود و اين اوج مقام انسانيت است كه نمیتوان آنرا متوقف و محدود ساخت.[4] در واقع «خلافت الهی» مرتبهاى است جامع جميع مراتب عالم هستى و چون انسان كامل، داراى چنين مرتبهاى است جانشين و خليفه خداوند متعال به شمار میرود.[5] در روایتی امام علی(ع) به ابوذر فرمود: «ای اباذر! بدان كه من بنده خدای عزّ و جلّ و خليفه او بر بندگانم. ما را ربّ قرار ندهيد و در فضل ما هر چه میخواهيد بگویيد که به كنه و نهایت آنچه در ما است نخواهيد رسيد. همانا خداوند تبارک و تعالى به ما بيشتر و بزرگتر از آنچه ما میگویيم و شما میگویيد يا خطور به قلب يكى از شما نمايد عنايت فرموده است. وقتى ما را اين طور شناختيد آن وقت مؤمن هستيد».[6]
بنابراین، اگر کسی بگوید: «چهارده معصوم خدا نیستند ولی غیر از خدا هم چیزی نیستند»؛ مقصود این است که آن بزرگواران نشانه، مظهر و تجلّی اکمل آن ذات متعالیاند و واسطه فیض خداوند هستند؛ پس اگر در دعایی میخوانیم: «لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ»؛[7] ([خدایا!] هیچ فرقی بین تو و بین اینها نیست غیر از اینکه اینها بنده تو هستند) مقصود همان است که بیان شد.
ولی اگر مقصود از آنچه در پرسش آمده، اعتقاد به استقلال انسانهای کامل در امور عالم و یا عقیده به الوهیت انسان کامل باشد، چنین اعتقادی، شرک و خروج از توحید است.
[1]. ر. ک: سبحانى، جعفر، التوحید و الشرک فی القرآن الکریم، ص 7 – 15، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ دوم، 1384ش؛ ابن تركه، صائن الدين على، تمهيد القواعد، با مقدمه و تصحیح: آشتيانى، سيد جلال الدين، ص 47 به بعد، «تقرير مسألة التوحيد على ما ذهب إليه العارفون»، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالى، چاپ اول، 1360ش.
[2]. ر. ک: هروى، محمد شريف نظام الدين احمد، انواريه (ترجمه و شرح حكمة الاشراق سهروردى)، ص 188، تهران، امير كبير، چاپ دوم، 1363ش؛ ابن عربى، محيى الدين، فصوص الحكم، ترجمه: خواجوى، محمد، ص 30 – 31، تهران، مولى، چاپ اول، 1387ش؛ ابن عربى، محيى الدين، رسائل ابن عربى، ص 57، تهران، انتشارات مولى، چاپ دوم، 1375ش.
[3]. گرامی، محمد علی، لولا فاطمه، ص 22، قم، دار الفکر، چاپ اول، 1381ش.
[4]. ر. ک: جوادی آملی، عبد الله، تفسير موضوعى قرآن كريم، ج 6، ص 127 – 129، قم، اسراء، چاپ پنجم، 1389ش.
[5]. ر. ک: حسن زاده آملى، حسن، انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه، ص 72 - 73 و 91، تهران، الف لام ميم، چاپ اول، 1383ش.
[6]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 26، ص 2، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[7]. طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 803، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411ق.