نخست باید گفت؛ گاهی خدای متعال برای اثبات قدرت خود و بینیاز بودن از هر کس و هر چیز، به برخی مخلوقات خویش استدلال میکند که هم در نظر مخاطب و هم در واقع دارای عظمت و شگفتی هستند، تا از مشاهده و تفکر در این خلقت عظیم پی به خالق هستی برند و از شرک و نسبتهای ناروا در حق پروردگار بپرهیزند.
در همین راستا، آیات قرآن را باید با توجه به آیات قبل و بعد و همچنین با توجه به شأن نزول آنها معنا و تفسیر نمود. آیهی مورد استشهاد در پرسش نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. بنابر این آیهی 5 سورهی زمر که میفرماید: «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّیْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْری لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلا هُوَ الْعَزیزُ الْغَفَّار»، خدای متعال در این آیه، در صدد بیان مسائل پیچیده علم نجوم و تبیین حرکت خورشید و ستارگان و کهکشانها نیست، - اگرچه در این آیه و آیات مشابه برای اندیشهمندان و صاحبان خرد مسائل پیچیده علم نجوم قابل درک است.- تا چنین تصور شود که بیان این مسائل پیچیده چه نفعی برای مردم دارد، بلکه براى اثبات نفى فرزند و مبرا بودن خود از نسبتهاى نارواى کفار و مشرکان، اشاره به خلقت عجیب عالم طبیعیات از آسمانها و زمین و حرکت دورى آنها مینماید. و از کلمهی «تکویر» در آیه که به معنای پیچیده شدن دورى است، مانند پیچش عمامه، دو مطلب مهم را که نظام عالم طبیعى بستگى به آن دارد میتوان از آن استخراج نمود. یکى دور زدن اشیاء است به گرد خود که تمام موجودات طبیعى از منظومه شمسى گرفته تا موجودات خرد، و از جمله آنها کره زمین است به حرکت اتصالى، چنانچه علم هیئت جدید نشان میدهد، و بعضی از آیات قرآن شاهد بر آن است، به دور خود میچرخد و از همین حرکت ادوارى موجودات به گرد خود است که شب داخل در روز و روز داخل در شب میگردد: «یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ»،[1] و عالم طبیعى روى همین نظام بر پا خواهد بود.
مطلب دوم که از کلمهی «یکور» در آیه میتوان استفاده نمود، اتصال و ارتباط موجودات و پیچیدگى آنان است در یکدیگر، چنانچه در محل خود(در علم کلام) اثبات و روشن گردید که تمام موجودات مادى طبیعى، مثل حلقههاى زنجیر یا مانند تار و پود یک پارچه به هم بستگى خواهند داشت. این است که روز در شب و شب در روز پیچیده گردید. و از این نگاه بین تمام موجودات یک وحدت اتصالى برقرار است که از پرتو وحدت حقهی حقیقى پروردگار عالم تشکیل گردیده است.
بنابر این، از کلمه «یکور» و جریان شمس و قمر که در آیه تذکر میدهد دو مطلب میتوان استفاده نمود: یکى حرکت دورى موجودات به گرد خود که هر موجودى به گرد خود به حرکت دائمى میچرخد و به این حرکت شب و روز و ماه و سال پدید میآید، و دیگر پیچیدگى موجودات و اتصال آنان به یکدیگر است. و از این دو مطلب که به منزلهی دو مقدمه است، نتیجهاى به دست میآید که عالم با کثرتى که در آن به نظر میآید، یک وحدت اتصالى بین آنها حکمفرما خواهد بود، مانند عمامه. و چون در جاى خود روشن گردید که یکى از ادلهی انّى براى اثبات توحید، وحدت موجودات و وحدت نظام عالم است، و این وحدت به خوبى به ما وحدت پروردگار عالم را نشان میدهد؛ زیرا که بین تمام عقلاى عالم اتفاق نظر وجود دارد که وحدت صنع، دلیل بر وحدت صانع خواهد بود؛ انسان عاقل اندیشهمند مخفى نخواهد بود که موجودات با تباین و ضدیتى که بین آنان دائر است، چنان وحدت و یگانگى تامى بین آنها تشکیل یافته که گویا مشاهده مینماییم یک امر غیر مرئى وحدانى و یک حقیقت محیطى تمامى آنان را تحت استیلاء و اقتدار خود در آورده و هر یک از اجزای عالم را براى انجام کارى مسخر گردانید. و آن نیست مگر رحمت واسعه و فیض منبسط الهى.
پس از آنکه از وحدت عالم خلقت و وحدت مجموعهی جهان، وحدت پروردگار عالم ثابت گردید، آن وقت به علم یقینى ثابت میگردد که خالق هستی از فرزند و تولید مثل منزه و مبرا خواهد بود؛ زیرا که وحدت بسیط مجرد حقانى مبرای از مثل و مانند است، این است که ذات متعال به همین آیه و امثال آن خود را از پیدایش فرزند و تولید مثل پاک و مبرا مینماید؛ زیرا که تولید مثل با وحدت حقه حقیقیه الهیه و بساطت او محال خواهد بود.[2]
بنابر این، بیان برخی از مسائل؛ مانند حرکت خورشید، ماه، ستارگان و... در مسیری مشخص و تا زمانی معین، برای آگاهی دادن انسان به این نکته است که همهی اینها بر اساس نظم دقیق در مسیر خود در حرکتاند: «وَ کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ»،[3] «لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیْلُ سابِقُ النَّهار»؛[4] (نه خورشید را سزا است که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشى میگیرد) که اگر هر کدام از این حرکتها با مشکلی مواجه شود،- به عنوان نمونه اگر خورشید از همین مسیر 225 میلیون کیلومتری خود منحرف شود!- زندگی بشر با خطر روبرو شده و به احتمال زیاد نابود میشود:
«...إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون»؛[5] (این نشانههایى است براى گروهى که تفکّر میکنند!) «... وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون»؛[6] (اینها مثالهایى است که براى مردم میزنیم، شاید در آن اندیشه کنند).
و اساساً هدف کلی از نزول قرآن و آیاتش تدبر و تفکر در آیات و نشانههای پروردگار است که صاحبان خرد از آن پند خواهند گرفت: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ».[7]
[1]. فاطر، 13.
[2]ر. ک: بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 11، ص 179- 180، تهران، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 16، ص 234- 235، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[3]. انبیاء، 33؛ یس، 4.
[4]. یس، 40.
[5]. روم، 21.
[6]. حشر، 21.
[7]. مریم، 29.