سورهی ناس، آخرین سورهی قرآن و از سورههای کوتاهی است که تنها شش آیه دارد. خدای متعال در این سوره، به رسول گرامیاش دستور میدهد که از شر وسواس خناس، به خدا پناه برد، و فرمود: بگو پناه میبرم به پروردگار و رب مردم. حاکم و فرمانروای مردم. اله و معبود مردم.[i]
در تفسیر این آیات و در بیان دلیل ترتیب این جملات گفته شده است که طبع آدمی چنین است که وقتی شری متوجه او میشود و جان او را تهدید میکند، و در خود نیروی دفع آنرا نمیبیند، به کسی پناهنده میشود که نیروی دفع آنرا داشته باشد، تا از او در برابر آن شر حمایت و پشتیبانی کند؛ لذا انسان در اینگونه موارد به یکی از سه پناه، پناهنده میشود:
- به کسی که مربی او و ادارهکننده امور او است که در تمامی حوائجش از کوچک و بزرگ به او رجوع میکند.
- به کسی که دارای سلطنت و قدرت کافی است، و حکم و دستور او نافذ است، به طوری که هر کس از هر شری به او پناهنده میشود و او با اعمال قدرت و سلطنت خود میتواند آنرا دفع کند، مانند پادشاهان و زمامداران.
- کسی که اله و معبود واقعی است؛ چون لازمهی معبودیت اله، به خصوص اگر اله واحد و بدون شریک باشد، این است که بندهاش خود را برای او خالص سازد؛ یعنی جز او کسی را نخواند و در هیچیک از خواستههایش جز به او مراجعه نکند.
و خدای متعال، هم رب مردم است، هم پادشاه آنان، و هم معبود و اله ایشان است، چنانکه در کلام خویش این سه صفت خود را بیان کرده است.[ii]
از آنچه گذشت روشن میشود که:
اولا: چرا در میان تمام صفات الهی فقط این سه صفت: «ربوبیت»، «مالکیت» و «الوهیت» را نام برده است؟ و اینکه چرا این سه صفت را به این ترتیب ذکر کرده است: اول ربوبیت، بعد مالکیت، و در آخر الوهیت؟ چون ربوبیت نزدیکترین صفت خدا به انسان است و بیانگر این است که خدا توجه ویژه به انسان دارد؛ از اینرو صفت ربوبیت مقدم بر دیگر صفات ذکر شده است. پس از ربوبیت، فرمانروایی(مَلِک) آمده؛ چون دورتر از ربوبیت است، همانگونه که فرزندی که پدر دارد کاری به پادشاه ندارد، بله اگر بیسرپرست شد به اداره آن پادشاه مراجعه میکند؛ و در مرحلهی آخر معبودیت و الوهیت را آورده است؛ چون رجوع به معبود و اله نشاندهندهی اوج معرفت است؛ مرحلهای است که در آن بنده به جهت خواستههای مادی به معبود مراجعه نمیکند؛ چون عبادت ناشی از اخلاص درونی است، نه طبیعت مادی.
ثانیا: روشن شد که چرا جملههای «رب الناس»، «ملک الناس»، «اله الناس» را متصل و بدون واو عاطفه آورد، خواست بفهماند هر یک از این صفات ربوبیت، سلطنت و الوهیت سبب مستقل در دفع شر است.
ثالثا: با این بیان روشن گردید که چرا کلمهی «ناس» سه بار تکرار شد، با اینکه میتوانست بگوید: «قل اعوذ برب الناس و الههم و ملکهم»؛ چون خواست تا به این وسیله اشاره کند که این سه صفت هر یک به تنهایی ممکن است پناه پناهنده قرار گیرد، بدون آنکه پناهنده احتیاج داشته باشد آن دو جمله دیگر را که مشتمل بر دو صفت دیگر است به زبان آورد.[iii]
برخی از مفسران نیز معتقدند: تعبیر به «رب الناس» با اینکه خداوند «رب العالمین» است، برای این است که انسان شگفتآورترین مخلوق، و نمونهای از تمام عوالم از مجردات و مادیات است.
و اینکه «ملک الناس» گفته و «ملک العالمین» نگفت، برای این است که غیر از انسان هیچ موجودی ادعای سلطنت و فرمانروایی ندارد.
اما دلیل آوردن «اله الناس»، این است که فقط خدای متعال سزاوار پرستش است؛ زیرا تمام نعمتها و تفضلات از او است؛ علاوه بر اینکه ذات مقدس واجب الوجود، از آن جهت که جامع تمام کمالات و منزه از تمام عیوب و نواقص است، سزاوار پرستش است.[iv]
با توجه به آنچه گفته شد، تکرار «ناس» در این سوره، ارتباطی با موضوع مردمسالاری و دموکراسی ندارد. هرچند مردمسالاری را میتوان مستند به آیات و روایات دیگری دانست.[v]
[i]. «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»، «مَلِک النَّاسِ»، «إِلهِ النَّاسِ». ناس، 1-3.
[ii]. در یکجا این سه صفت خود را جمع کرده و فرمود: «ذلِکمُ اللَّهُ رَبُّکمْ لَهُ الْمُلْک لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ»، (زمر، 6). و در جای دیگر به ربوبیت و الوهیت خود اشاره نموده و فرمود: «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکیلًا»، (مزمل، 9). و در آیهاى دیگر مالکیت خود را بیان نمود: «لَهُ مُلْک السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ". (حدید، 5).
[iii]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 395- 397، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[iv]. ر. ک: طیب سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 274 – 276، تهران، اسلام، چاپ دوم، 1378ش.
[v]. ر. ک: «اسلام و دموکراسی و مردم سالاری»، 292؛ «اسلام و نقش مردم در حکومت»، 269؛ «اکثریت از نگاه قرآن کریم»، 98648.