اگرچه ائمه(ع) دانش لدنی داشتند، اما روش آنحضرات(ع) این نبود که جز نزد خواص، تمام تواناییهای خود را ابراز کنند؛ لذا هیچ ایرادی ندارد که آنان - به ویژه در زمان تقیه و اختناق- در دوران کودکی مانند دیگر کودکان به مکتب و مدرسه رفته باشند.
از اینرو، و بر اساس برخی روایات - با فرض پذیرش سند- آنحضرات(ع) در مکتب نیز حضور مییافتند:
- امام باقر(ع) فرمود: «جابر بن عبدالله انصاری بر من وارد شد و من در مکتبخانه بودم و به من گفت: رسول خدا(ص) به من امر فرمود که به شما سلام برسانم».[1]
- جابر بن عبداللّٰه در مسجدالنبی(ص) مینشست و خطاب به امام پنجم(ع) میگفت: ای باقر(شکافنده)! ای شکافنده علم و دانش! مردم مدینه میگفتند: جابر هذیان میگوید. جابر نیز اظهار میداشت: سوگند به خدا من هذیان نمیگویم؛ بلکه از رسول خدا(ص) شنیدم که به من فرمود: به زودی یکی از فرزندان مرا خواهی دید که شکافنده دانشها است؛ چهره او مانند چهره من است، و نامش هم با من یکی است و همین موضوع، انگیزه آن چیزی است که میگویم ... همچنین روزی جابر در مکتبخانهای امام باقر(ع) را دید و حضرتشان را با دقت برانداز کرد و گفت: سوگند به خدا شکل و شمایلی مانند پیامبر خدا دارید! [2]
در ارتباط با معنایش باید گفت؛ اگرچه معنای ظاهری روایت، آن است که امام باقر(ع) برای درس خواندن به مکتب میرفت؛ نه برای چیز دیگری مانند تدریس، اما همانگونه که گفته شد و با توجه بر تأکید جابر بر اوج دانش امام پنجم(ع) در همان دوران کودکی، ممکن است مکتب رفتن ایشان برای اموری مانند تقیه و یا جلوگیری از غلو باشد.
البته این احتمال نیز وجود دارد که اعراب واژهی «الکتاب» در روایات، «الْکُتَّاب» به معنای نسخهبرداران باشد؛ یعنی من در کنار افرادی بودم که به نسخهبرداری از کتابها میپرداختند.
[1]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص 636، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة(ع)، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 120، تبریز، نشر بنیهاشمی، چاپ اول، 1381ق.
[2]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 196، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.