خلاصه و لبّ این سخن و اشکال آن است که چرا خداوند، انسان را انسان خلق کرد، و چرا انسان را فرشته خلق نکرد؟ جواب این است که اگر انسان، فرشته خلق شود در آن صورت انسان نخواهد بود و در واقع انسان خلق نشده است. به بیان دیگر، نتیجهی این سخن و اشکال آن است که اصلا چرا خدا انسان را خلق کرده است؟ در این صورت باید پرسید که آیا تقریبا تمام انسانها اصل خلقت خود را دوست ندارند؛ و از اینرو برای خود آرزوی مرگ میکنند؟! پس نتیجه میگیریم که خلقت و اصل وجود یافتن، محبوب فطری انسان است؛ نشانهاش این است که در تمام دنیا حتی کسانی که به خدا و آخرت نیز ایمان ندارند، خودکشی را نشانهای از بیماری، انحراف و انحطاط فکری فرد یا جامعه میدانند؛ و از اینرو در صدد مبارزه با آن هستند.[1]
نکته پایانی این که سؤالات فلسفی، پاسخ فلسفی میطلبد و یافتن پاسخ فلسفی نیاز به تأمل و دقت بیشتری دارد.
[1]. ر. ک: «حرام بودن سلب حیات از خود(خودکشی)»، 401؛ «بررسی اشکالات به پاسخهای هدف از خلقت انسان»، 76076؛ «هدف از خلقت انسان و جهان»، 1052؛ «هدف از خلقت و آفرینش انسان»، 652؛ «رسیدن به کمالات هدف از خلقت انسان»، 130271؛ «انسان و مأموریت خاص در آفرینش»، 96796.