لطفا صبرکنید
بازدید
2528
آخرین بروزرسانی: 1401/08/16
کد سایت fa115926 نمایه حیثیت تقییدی شأنی
طبقه بندی موضوعی کلیات
برچسب موضوع|حمل صفت|اتصاف محمول|حیثیت تقییدی شأنی|النفس في وحدتها کل القوی
خلاصه پرسش
حیثیت تقییدی شأنی به چه معنا است؟
پرسش
حیثیت تقیدی شأنی به چه معنا است؟
پاسخ اجمالی

یکی از اقسام حیثیت تقییدی، حیثیت تقییدی شأنی است. برای روشن‌ شدن بحث حیثیت تقییدی شأنی، نخست باید نفس و قوای آن‌را بررسی کرد؛ لذا به صورت خلاصه می‌گوییم، رابطه‌ی نفس با قوا از دو جهت قابل بررسی است: «مقام کثرت در وحدت»، و «مقام وحدت در کثرت». در «مقام کثرت در وحدت» همه‌ی کثرات از موطن نفس برخاسته و نفس همه‌ی این کثرات را به نحوه اندماجی در خود دارد؛ اما «مقام وحدت در کثرت» مقام تفصیل نفس به قوا و کثرات است.

صدر المتألهین در این زمینه می‌گوید: نفس یک حقیقت انبساطی دارد که از فرش تا عرش خود را فراگرفته، هم در موطن قوه عاقله است، هم در خیال و هم در حس. خاصیت انبساطی نفس به این معنا است که نفس در متن تمام قوا حاضر است، به گونه‌ای که عین همه‌ی آنها است؛ یعنی در مرتبه‌ی قوه عاقله، خود قوه‌ی عاقله است، و در مرتبه خیال، خیال، و در مرتبه حس، حس است. نفس در تمام این قوا حاضر است و حقیقتش یک حقیقت از بالا تا پایین است که نه تنها در قوا حاضر است، بلکه اساسا عین آنها است، و مراد فلاسفه از عبارت «النفس فی وحدتها کل القوی» نیز همین است.

 بر این اساس، قوا در عین تکثر به حیثیت تقییدیه نفس موجودند؛ اما این حیثیت تقییدیه با اقسام دیگر حیثیت تقییدیه متفاوت است؛ زیرا اگر رابطه‌ی این قوا با نفس به حیثیت اندماجی باشد، به این معنا که در تمام نفس این حیثیت راه داشته باشد، باید تمام این قوا اتحاد یابند، در حالی که اکنون در «مقام وحدت در کثرت» هر قوه‌ای غیر از قوه دیگر است؛ به نحو اندماج و حیثیت تقییدیه اندماجیه نخواهد بود. از سوی دیگر، رابطه‌ی قوا با نفس به شکل حیثیت تقییدیه نفادیه هم نیست؛ زیرا به عنوان نمونه، قوه عقل، نفاد و تعین نفس نیست. بنابر این، اگر قوا نه به حیثیت تقییدی اندماجی موجودند، و نه به حیثیت تقییدیه نفادی، باید در پی تبیین حیثیت تقییدی دیگری باشیم که از آن با عنوان حیثیت تقییدیه شأنیه یاد می‌کنند. از آن‌جا که حق تعالی وجود اطلاقی دارد، و پس از تنزل از مقام ذات و طور طور شدن و پذیرفتن تعینات و تقیدات پی درپی، اشیای عالم و کثرات را پدید می‌آورد؛ به این نتیجه می‌رسیم که همانند قوای نفس، این کثرات نیز به حیث تقییدی شأنی وجود اطلاقی و انبساطی حق تعالی موجود و متحقق‌اند، و همه‌ی آنها تجلیات و شئون و اطوار وجود حق تعالی هستند.[1]

گفتنی است که منظور از تعبیر «شأن» آن است که یک حقیقت واحد با دارا بودن ویژگی اساسی انبساط و اطلاق و نحوه‌ی وجود سعی، بتواند خود را در مراتب و مراحل گوناگونِ متمایز، نشان دهد و با تنزل از اطلاق خویش، در هر مرتبه عین همان مرتبه باشد.

به بیان روشن‌تر، نفس باید از مقام اطلاق به درآید و تنزل کند تا تعین یابد؛ زیرا فرض آن است که در مقام اطلاق، تعین قوایی ندارد. بنابر این، تعینات نفس در مقام تنزل نفس است. از آن‌جا که مطلق به اطلاق خارجی آن است که در عین اطلاق و بی‌تعینی‌اش، عین همه‌ی مقیدات باشد، این مقیدات و قوا شأن آن نفس مطلق خواهند بود؛ زیرا مقیدات به نفس مطلق در مرحله‌ی تعینی‌شان موجودند پس مقیدات، ظهور و شأن همان مطلق‌اند.


[1]. ر. ک: یزدان پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، نگارش، انزلی، سید عطاء، ص 187- 206، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1388.