تعبیر «سیل العرم» یکبار در قرآن کریم و در مورد عذاب «قوم سباء» آمده، و به معنای سیل ویرانگر و بنیانکن است:
«فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ...»؛[1] پس آنها(قوم سباء) از حق روبرگرداندند. ما نیز سیل ویرانگر را بر آنها فرستادیم.
مفسران برای «عرم» چند معنا ذکر کردهاند؛ مانند:
- سدی که در مقابل رودخانه ساخته و آب را در پشت آن جمع میکنند.[2]
- سیل ویرانگر.[3]
- نام موشى است که سدّ قوم سباء را سوراخ کرد.[4]
ماجرا از این قرار بود که خدای متعال به قوم سباء انواع نعمتها را بخشید، ولى آنها به جای شکر نعمت، راه کفر و شرک را در پیش گرفتند، و خداوند در برابر این کفر و ناسپاسی، سیل بنیانکنی بر آنها فرستاد؛ لذا معناى آیه این است که: مردم سباء از شکر خدا و عبادت او روىگردان شدند، و خدای متعال در برابر این ناسپاسی آنها را عذاب کرد. و سیل عرم را فرستاد تا همه شهر و باغات و مزارع پیرامونی آنرا ویران کند، و به جاى آن دو باغ بسیار وسیع و پر از نعمت و برکت، دو سرزمین خشک را جایگزین نمود که تنها گیاهانی تلخ و مقدار بسیار اندکی از بوتههای سدر در آن یافت میشد.[5]
در مورد نام سباء نیز مشهور آن است که سباء ابن یشجب بن یعرب بن قحطان، نام پدر اعراب یمن بود. بر اساس روایتى از پیامبر اسلام(ص) سباء ده فرزند داشت که از هر کدام از آنها قبیلهاى از قبائل عرب در آن منطقه به وجود آمدند.[6]
بعضى سباء را نام کل سرزمین یمن یا منطقهاى از آن دانستهاند.
به هر حال، اگر «سباء» را هم نام برای شخص بدانیم و هم برای سرزمین، مشکلی وجود نخواهد داشت. البته معنای سرزمین، با ظاهر این آیه و نیز با آنچه در داستان حضرت سلیمان(ع) و هدهد در قرآن وجود دارد، همخوانتر است:
«...وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ»؛[7] من از سرزمین سباء خبر قاطعى براى تو آوردم.[8]
[1]. سبأ، 16.
[2]. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 22، ص 54، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 364، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 12، ص 396، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[4]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 3، ص 346، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش.
[5]. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 364.
[6]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 8، ص 604، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 283، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[7]. نمل، 22.
[8]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 18، ص 57، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.