لطفا صبرکنید
بازدید
2268
آخرین بروزرسانی: 1402/02/30
کد سایت fa117834 نمایه یوم التناد
طبقه بندی موضوعی تفسیر,--- مشابه ---
برچسب قیامت|رستاخیز|یوم التناد|آیه 32 سوره غافر
خلاصه پرسش
آنچه در قرآن کریم از آن با «یوم التناد» یاد شده، چه روزی است؟
پرسش
یوم التناد چه روزی است؟
پاسخ اجمالی

اصطلاح «یوم التناد» یک‌بار در قرآن و در آیه 32 سوره غافر آمده و ناظر به یکی از اسامی روز قیامت است:

«وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ»؛ اى قوم من! من از روزى که بانگ و فریاد از هر سو بلند می‌شود بر شما می‌ترسم.

«التناد» از ماده «ندا» به معنای صدا زدن، در اصل «التنادى» بود و بعد از حذف یاى آخر، حرف قبل از آن یعنی «دال» مکسور شد تا نشانی بر حذف یاء ‌باشد. البته در صورت وقف، ساکن خواهد شد.

مشهور و معروف میان مفسران این است که منظور از «یوم التناد» روز قیامت است؛ اما این‌که چرا این نام را بر قیامت نهاده‌اند، دلایل مختلفی بیان شده است؛ مانند:

  1. زیرا در آن‌روز ستم‌کاران یکدیگر را با صداى بلند صدا می‌زنند، و داد و فریادشان به واویلا بلند می‌شود، همان‌گونه که در دنیا به داد و فریاد عادت کرده بودند.[1]
  2. این نام‌گذاری از آن‌رو است که دوزخیان بهشتیان را صدا می‌زنند، و در مقابل، بهشتیان دوزخیان را صدا می‌زنند. چنان‌که قرآن می‌فرماید: «وَ نادى‏ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ»؛[2] دوزخیان، بهشتیان را صدا می‌‏زنند که مقدارى از آب و روزی‌هایى که خدا به شما داده است را به ما ببخشید: «وَ نادى‏ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابَ النَّارِ».[3]
  3. این‌که فرشتگان مردم را براى حسابرسی صدا می‌زنند و آنها نیز از فرشتگان استمداد می‌کنند.
  4. ندادهندگانی در محشر ندا می‌دهند که لعنت خدا بر ستم‌کاران باد: «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ».[4]
  5. مؤمن هنگامى که نامه اعمال خود را می‌بیند، از روى شوق فریاد می‌زند: «هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ»؛[5] این نامه اعمال من است، اى مردم بیایید و آن‌را بخوانید.[6]

به هر حال، واژه «یوم التناد» ظرفیت تمام معانی یاد شده را دارد؛ یعنی روز قیامت به گونه‌ای است که تمام افراد به نوعی - به اختیار خود و یا به اجبار - به گفت‌وگو با دیگران خواهند پرداخت، خواه این گفت‌وگو اثربخش باشد یا خیر.


[1]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏27، ص 512، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏17، ص 330، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.

[2]. اعراف، 50.

[3]. اعراف 44.

[4]. هود، 18.

[5]. حاقه، 19.

[6]. ر. ک: مفاتیح الغیب، ج ‏27، ص 512؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏8، ص 813- 814، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏20، ص 93- 94، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.