قرآن کریم در نکوهش دانشمندان یهود و نصاری در یکی از آیاتش میفرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ کَثیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ...»؛[1] اى کسانی که ایمان آوردهاید(بدانید که) بسیارى از حبرها و راهبها مالهاى مردم را به باطل میخورند.
«احبار» جمع «حبر» نام دانشمندان یهود است. همانگونه که «عالم» نام دانشمند عربى است. و «راهب» نیز نام رهبر مذهبی مسیحی است.[2]
قبل از بیان چگونگی خوردن اموال مردم توسط احبار و رهبان، تذکر دو نکته حائز اهمیت است:
الف) قرآن در آیه یاد شده، تمام دانشمندان مذهبی یهودی و مسیحی را دارای این ویژگی منفی ندانسته، بلکه تعبیر «کثیراً»، نشانگر آن است که گروهی از آنان نیز وجود دارند که هیچ چشمداشتی به اموال مردم ندارند.
ب) چون بیشتر تملکات و تصرفات در اموال – دستکم در آن زمان - برای خوردن بیشتر بود؛ از اینرو تعبیر به خوردن مال به باطل شده است،[3] و گرنه اینگونه نیست که تصرفات ناحق آنان در اموال دیگران منحصر به خوردنیها باشد.
در اینکه آنها چگونه اموال مردم را بدون مجوز و به تعبیر قرآن از راه «باطل» به چنگ خود در میآوردند، نخست باید گفت؛ خوردن مال به باطل، شامل هر روشی خواهد بود که مالی از راه حرام و بدون وجه شرعی به دست آمده و به مصرف برسد؛ اما با این وجود گزارشهای مختلفی در مورد برخی روشهای بهکار گرفته شده از طرف آنان در منابع وجود دارد؛ مانند:
- آنها براى صدور حکمی شرعی و یا تخفیف در حکمی دیگر از مردم رشوه میگرفتند.[4] به عبارت دیگر، احکام شرعی تبلیغ شده توسط آنان، وابسته به استنباط علمی نبوده، بلکه وابسته به رشوهای بود که به آنان پرداخت میشد. همچنین حکمهای قضایی آنان نیز وابسته به میزان دریافت رشوه بود.
- آنها از حاکمان و بزرگان و افراد صاحب نفوذ رشوه میگرفتند تا حقانیت نبوّت پیامبر اسلام(ص) را از مردم عوام کتمان کنند.[5] به عنوان نمونه در تورات آیاتی وجود داشت که نبوت پیامبر اسلام را اعلام میکرد؛[6] یعنی آنها حقایق تعلیمات آئین حضرت عیسی(ع) و حضرت موسی(ع) را کتمان نموده و یا تفسیری نادرست از آنها ارائه میکردند تا مردم به دین اسلام ایمان نیاورند، و منافع آنها به خطر نیفتد و هدایایشان قطع نشود، چنانکه در آیات 41 و 79 و 174 سوره بقره به آن اشاره شده است.[7]
- از مردم رشوه میگرفتند چنانکه امروزه بسیاری از ولات و حکام میگیرند[8] و حق را باطل و باطل را حق میکردند و به نفع زورمندان و صاحبان قدرت حکم باطل میدادند.[9]
- یکى دیگر از راههای اکل مال به باطل، درآمد آنها از طریق «بهشت فروشى» و یا «گناه بخشى» بود و از این راهها مبالغ هنگفتى از مردم میگرفتند و بهشت و آمرزش را که تنها در اختیار خدای متعال است به مردم میفروختند.[10]
[1]. توبه، 34.
[2]. ر. ک: رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت، علی اصغر، ج 4، ص 125- 126، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش.
[3]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 5، ص 40، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[4]. مترجمان، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، مقدمه، واعظ زاده خراسانی، ج 2، ص 536، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1377ش.
[5]. کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج 4، ص 125- 126.
[6]. ر. ک: فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 16، ص 34، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[7]. ر. ک: کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج 4، ص 125- 126؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 7، ص 390- 391، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[8]. ر. ک: قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 8، ص 122، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[9]. ر. ک: زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 2، ص 266، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[10]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 7، ص 390- 391.