نخست باید گفت؛ نگاه کلی اسلام آن است که روابط جنسی تنها در محدوده حلال انجام شود، و در امور پیرامونی مرتبط با آن هم عفت کامل حفظ شود.
امام صادق(ع) به نقل از پیامبر اسلام (ص) فرمود سوگند به آنکه جانم در دست او است، اگر مردی با زنش همبستر شود و در خانه کودکی باشد که آنان را ببیند و یا صدای گفتوگو و نفسزدنشان را بشنود، آن کودک رستگار نمیشود و به سمت زنا کشیده خواهد شد. و امام سجاد(ع) هرگاه قصد همبستر شدن با همسرش را داشت، درها را قفل میکرد، پردهها را میانداخت و از خدمتکارانش میخواست تا از خانه بیرون روند.[1]
در منابع دینی، آداب فراوان دیگری نیز برای همبستری ذکر شده است که همگی نشانگر آن است که در ارتباط با مسائل جنسی باید نهایت عفت را رعایت نمود.[2]
یکی از مصادیق مهم رعایت عفت، همین خودداری از گفتوگو در امور جنسی خصوصی است؛ زیرا بدین وسیله، روح و قلب انسان پاکیزهتر باقی میماند و این پاکیزهماندن قلب، به تنهایی نوعی ارزش است؛ از اینرو به افراد باایمان توصیه شده است، حتی هنگام گفتوگوی عادی با همسران پیامبر(ص)، این گفتوگو را با رعایت فاصله و حجاب انجام دهند؛ زیرا موجب پاکیزهتر ماندن قلبهایشان خواهد شد.[3]
امروزه نیز بسیاری از کارشناسان و مشاوران خانواده معتقدند که گفتوگوی یکی از زن و شوهر با دیگران در مورد روابط خصوصی جنسی، باعث وارد آمدن آسیبهای زیادی در زندگی میشود؛ لذا سفارش میکنند که زن و شوهر اینگونه مسائل را با دیگران در میان نگذارند؛ زیرا در این صورت، حس امنیتشان خدشهدار شده و به حریم خصوصیشان آسیب میرسد.
وقتی یکی از زن و شوهر باخبر شود که همسرش با فرد دیگری درباره مسائل مربوط به رابطه جنسی حرف میزند، دیگر نمیتواند با اعتماد و امنیت کامل، خواستهها، نیازها و احساساتش را بروز دهد.
به هر حال، حفظ سلامت خانواده و محبّت بین زن و شوهر، اقتضا میکند که روابط خصوصی و اسرار بین آنها محفوظ بماند.
اما حدیثی که در پرسش بدان اشاره شد، در منابع اهلسنت با سندی ضعیف[4] از ابوسعید خدری به نقل از پیامبر(ص) نقل شده است:
«إِنَّ مِنْ أَشَرِّ النَّاسِ عِندَ الله مَنزِلَةً یَومَ القِیَامَةِ الرَّجُلَ یُفضِی إِلَى المَرْأَةِ وَتُفْضِی إِلَیه، ثُمَّ یَنشُرُ سِرَّهَا»؛[5]
از جمله بدترین جایگاههایی که در پیشگاه خداوند در روز روز قیامت وجود دارد، جایگاه مردی است که روابط جنسی(حلال) با زنی برقرار کرده و سپس راز او را فاش میکند.
این گزارش با مقداری تفاوت در متن؛ مانند «مِنْ شَرِّ النَّاسِ...»،[6] «مِنْ شِرَارِ النَّاسِ...»،[7] و «إِنَّ أَعْظَمَ الْأَمَانَةِ...»،[8] نیز ذکر شده است.
این حدیث با وجود ضعف سند؛ اما از حیث محتوا پذیرفتنی است.
گفتنی است؛ رازی که در این روایت به آن اشاره شده، منحصر به روابط جنسی نیست و شامل هر موضوعی میشود که مرد از همسرش میداند و دیگران نمیدانند. البته یکی از مصادیق آن، اطلاعات مرتبط با همبستری است.
به این نکته نیز باید توجه کرد که اگر در روایت، مردان مخاطب قرار گرفتهاند، معنایش آن نیست که خانمها اجازه دارند تا راز همسرشان را افشا کنند؛ علت اینکه تنها مردان مخاطب قرار گرفتند؛ چون بیشتر بانوان به جهت حجب و حیا، بسیاری از اسرار همسرشان -به ویژه در امور زناشویی- را افشا نمیکنند.[9]
در پایان باید گفت؛ با استناد به این احادیث، نمیتوان حکم قطعی حرمت را برای تمام گفتوگوهای مرتبط با روابط خصوصی زناشویی صادر کرد؛ بلکه این موضوع در شرایط مختلف، میتواند دارای احکام متفاوت باشد:
- اگر این گفتوگو موجب تحریکات جنسی در شنونده شود، حرام خواهد بود؛ زیرا باعث گسترش فساد اخلاقی و از هم پاشیدگی خانوادهها و چه بسا موجب ارتباط نامشروع شنونده با همسرش شود.
همچنین اگر این گفتوگوها در زمینههابی باشد که شریک زندگیاش راضی به افشای آن نیست در این صورت، چنین گفتوگوهایی میتواند مصداقی از مصادیق غیبت حرام نیز باشد.
- گاه گفتوگو در مورد مسائل جنسی خصوصی مجاز است، مانند زمانی که فرد برای برطرف شدن برخی مشکلات جنسی به پزشک مراجعه میکند، یا به دلیل برخی ضعفهای جنسی به دادگاه مراجعه کرده و خواستار جدایی میشود و یا حتی زمانی که نیاز است برخی مسائل جنسی به زوجی که تازه ازدواج کرده آموزش داده شود و ... که در این صورت، حرمت و کراهتی در این گفتوگو نیست؛ چون مصلحتی در آن نهفته است.
- گفتوگوهای جنسی غیر ضروری -حتی اگر موجب تحریک جنسی مخاطب هم نشود و حتی اگر معتقد به حرمت آن نباشیم- باز هم خلاف اخلاق نیک است و به همین دلیل در کراهت آن تردیدی نیست.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 500، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. ر. ک: «شرایط زمان و مکان آمیزش».
[3]. احزاب، 53.
[4]. الأزدی السِّجِسْتانی، أبو داود سلیمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشیر بن شداد بن عمرو، سنن أبی داود؛ https://www.islamweb.net/ar/fatwa/
[5]. القشیری النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسن، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله(ص)، المحقق، محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 1060، ح 1437، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
[6]. أبو نعیم أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهانی، المسند المستخرج على صحیح الإمام مسلم، المحقق، محمد حسن محمد حسن إسماعیل الشافعی، ج 4، ص 112، ح 3362، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعة الأولى، 1417هـ/ 1996م.
[7]. أبو نعیم أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهانی، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج 13، ص 236، السعادة - بجوار محافظة مصر، 1394هـ/ 1974م.
[8]. الأزدی السِّجِسْتانی، أبو داود سلیمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشیر بن شداد بن عمرو، سنن أبی داود، المحقق، محمد محیی الدین عبد الحمید، ج 4، ص 368، حدیث 4870، صیدا، بیروت، المکتبة العصریة.