نخست باید گفت؛ هر عملی که انسان انجام میدهد - چه مادی و چه معنوی- همراه با آداب و شرایطی است که رعایت آنها آثار و نتایج مثبتی را در پی دارد، به همین دلیل در قرآن کریم برای سخنگفتن نیز آدابی مطرح شده است که تأثیر سخن در گرو رعایت آنها است.
برخی از مهمترین ویژگیهای سخنگفتن با مخاطب از نگاه قرآن چنین است:
- سخنی که بر زبان میآید -حتی در برابر دشمن- سخنی نرم و مهربانانه باشد:
«فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى».[1]
«سخن لیّن» در مقابل«سخن خشن» است: «اللِّینُ: ضدّ الخشونة».[2] به عبارتی«سخن لیّن»، سخنی همراه با نرمی و ملایمت است.
اینکه خداوند به موسی(ع) و هارون(ع) دستور داد تا با فرعون به نرمى سخن بگویند، براى آن است که در دعوت به حق باید اصول و شیوههاى درستى انتخاب شود و از همان آغاز با خشونت و سختگیرى شروع نشود که باعث فرار طرف مقابل شود و به سخن حق گوش ندهد. سخن اگر با نرمى و ملایمت باشد، مخاطب آمادگى پیدا میکند تا مطالب را بشنود و درباره آن بیندیشد.[3]
قرآن کریم رمز موفقیت پیامبر اسلام(ص) را در پیشبرد اهداف رسالت، اخلاق و کلام مهربانانه با مردم اعلام میکند:
«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ...»؛[4] پس به برکت رحمت الهی با آنان نرمخو شدی و اگر سختدل بودی به یقین از پیرامونت پراکنده میشدند!
- دومین ویژگی سخن آن است که در نگاه مخاطب و عرف جامعه، سخنی نیک و شناخته شده باشد: «وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً»؛[5]
«معروف»؛ در لغت به معناى شناخته شده، از ماده «عرف»، و «منکر»؛ به معناى ناشناس از ماده «انکار» است. به این ترتیب کارهاى نیک، امورى شناخته شده، و کارهاى زشت و ناپسند، امورى ناشناس معرّفى شدهاند؛ چرا که فطرت پاک انسانى با دسته اول، آشنا و با دسته دوم، ناآشنا است.[6]
معروف هم به دو گونه قابل تصور است.
الف) گاه صفت فعل قرار میگیرد، آنگونه که از آیه 199 سوره اعراف فهمیده میشود: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ».
ب) و گاه صفت کلام قرار میگیرد؛ یعنی یکی از آداب سخن آن است که کلام گوینده باید از نظر عقل و شرع مورد پسند باشد. آنگونه که از آیات «وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً» و «وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً»،[7] فهمیده میشود.
- سومین ویژگی یک سخن تأثیرگذار، محکم و مستدل بودن آن است: «وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداً».[8]
«سدید» و «سداد» از ماده «سد»، یعنى قول صواب و محکم است که باطل را در آن راهى نیست:[9]
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً»؛[10] اى مؤمنان! از خدا پروا کنید و سخنى استوار بگویید.
قول سدید، سخنی است که هم مطابق با واقع باشد و هم لغو نباشد، و اگر فایدهای دارد فایدهاش مانند سخنچینی و امثال آن، غیر مشروع نباشد، پس بر مؤمن لازم است که به راستىِ آنچه میگوید مطمئن باشد و گفتار خود را بیازماید که لغو و یا مایه فساد نباشد.[11]
از آداب سخن، سدید بودن آن است. هر چه سخن با عقل و منطق و استدلال بیشتر همراه باشد، میزان استحکام آن بیشتر خواهد بود.
- چهارمین ویژگی، گویا و رسا بودن سخن است:
«وَ قُلْ لَهُمْ فی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلیغاً»؛[12] به ایشان سخنى بگو که دلهایشان آنرا درک کند، و بفهمند چه میگویى.
سخن بلیغ و شیوا سخنی است که متناسب با حال مخاطب و سطح درک شنونده بیان شود. گوینده باید به گونهای سخن بگوید که مطابق با سطح آگاهی، دانش و استعداد شنونده باشد تا در دل او شور و اشتیاق ایجاد کند.
- پنجمین ویژگی آن است که سخن، سخنی کریمانه و همراه با ادب باشد:
«وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً»؛[13]
از موارد استعمال واژه کریم میتوان چنین استفاده کرد که کرامت به معناى شرافت؛ و بیانگر نوعى ادب براى سخن است. بدین معنا که از آداب سخن آن است که کلام همراه با ادب بوده و با مخاطب، بزرگوارانه سخن گفته شود.
- ششمین ویژگی، روان و آسان بودن سخنی است که بر زبان میآید:
«فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَیْسُوراً»؛[14] با گفتار خوش و آمیخته با لطف با آنها سخن بگو.
«یسر» و «میسور» در لغت به معنای سهل و آسان آمده است.[15]
یسر نقطه مقابل عسر و تکلف است و تکلف نوعی زحمت است که تکلیف هم به همین معنا است؛ چون به هر حال زحمتی را به دنبال دارد. سهولت هم میتواند در کار باشد و هم در سخن و از آداب سخنگفتن آن است که درک آن دشوار و همراه با زحمت نباشد.
قرآن که سخن خدا است، خود را دارای این ویژگی دانسته، آنجا که میفرماید:
«وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»؛[16] و این قرآن را آسان ادا کردیم تا از آن پند گیرند. آیا پندگیرندهاى هست؟
از این آیه نیز استفاده میشود که سهولت در کلام، خود عاملی است برای یادگیری آسان و پذیرش سخن؛ لذا قرآن دستور میدهد سخن را با آسانی ادا کنید.[17]
[1]. طه، 44.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 752، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[3]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج 6، ص 570، قم، هجرت، چاپ اول، 1376ش.
[4]. آل عمران، 159.
[5]. نساء، 8.
[6]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص 37، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج 7، ص 327 و 110، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1412ق.
[7]. احزاب، 32.
[8]. نساء، 9.
[9]. قاموس قرآن، ج 3، ص 245.
[10]. احزاب، 70
[11]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 347، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[12]. نساء، 63.
[13]. اسراء، 23.
[14]. اسراء، 28.
[15]. المفردات فی غریب القرآن، ص 891- 892.
[16]. قمر، 40.
[17]. ر. ک: «بیان روان و ساده مطالب برای شنونده شرط سخنوری».