لازم به ذکر است که اومانیسم انواع مختلفی داشته و اومانیسم هایدیگر نقدی است بر اومانیسم سنتی غرب که ماهیت انسان را در عقل و ذهن او معین کرده است. در حالی که ماهیت حقیقی انسان -در عالم وجود- باید با رابطه مستقیم او با وجود شناخته شود؛ رابطه ای بدون واسطه ذهن و بدون واسطه متافیزیک -با تعریف غربی آن که متافیزیک را عوالم ذهنی می دانند در مقابل عالم واقعی-.
می دانیم که اصطلاح متافیزیک در بین فلاسفه سنتی غرب، عالم ذهنی است در مقابل عالم واقع؛ و از همین روی هم، این طرز تلقی از جهان غیب در فلسفه غرب منجر به رد خدا -به عنوان ایده ای ذهنی- شد؛ چرا که باطن و غیب عالم، جهانی ذهنی نیست، بلکه واقعیتی است موجود. و از این جهت نقد هایدیگر بر متافیزیک فلسفی، همچنین بر اومانیسم سنتیِ فلسفی وارد است.
بنابراین ما داعیه ای بر رد نقدهای هایدیگر بر اومانیسم سنتی نداریم. نقدی که بر هایدیگر وارد است، از این باب خواهد بود که خود وی هم بعد از نقد اومانیسم سنتی، معلوم نیست که تا چه حدی در تعریف وجودی انسان و تبیین متافیزیک در فیزیک و .... موفق بوده است .
با این حال، این مطالب در نقد اومانیسم سنتی تا حدودی راه را برای تبیین قرآنی «انسان»، «متافیزیک» و «عقل» هموارتر می کند؛ چون تعریف انسان، عقل و جهان غیب در قرآن، در تعارض با تعاریف پیروان اومانیسم سنتی است. در اسلام و قرآن، انسان مرکز وجود است، عقل نور وجود، و عالم غیب هم حقیقت عوالم ظاهری است که عالمی است واقعی، و نه ذهنی. و خدا هم حقیقت وجود است نه ایده ای ذهنی (عقلی).
این سؤال، پاسخ تفصیلی ندارد.