عبارت صحیحی که در این مقام در مورد خدا به کار می رود، منزه بودن خدا است از هر حد و نقصی (نه اصطلاح عصمت)؛ حال آن که غیر خدا هرچه باشد مخلوق و محدود است. ولی بحث عصمت در وهله اول در پاسخ به این سوال است که یک انسان به عنوان خلیفه خدا آیا می تواند بر بعد مادی فائق آمده و با عفت و عصمت زندگی کند؟
عبارت صحیحی که در این مقام در مورد خدا به کار می رود، منزه بودن خدا است از هر حد و نقصی (نه اصطلاح عصمت)؛ حال آن که غیر خدا هرچه باشد مخلوق و محدود است. ولی بحث عصمت در وهله اول در پاسخ به این سوال است که یک انسان به عنوان خلیفه خدا آیا می تواند بر بعد مادی فائق آمده و با عفت و عصمت زندگی کند؟
بنابراین، عصمت به معنای این است که یک انسان در عین دارا بودن غرایز بشری -که می تواند بستر ظلم و تجاوز باشد- به قدری در بعد الاهی مستغرق شده باشد که "نار" وجود او در سایه نور روح "نور علی نور" شده و با اختیار خود اخلاق فرشتگان را از خود ظاهر کند.
این عصمت مراتبی دارد که در مرتبه کامل باعث مصون شدن فرد از هر خطا و انحرافی می شود. و عامل این عصمت نور و معرفتی است که خداوند به او افاضه می کند. این مقام در واقع مقام خلیفة اللهی انسان است، که انبیاء و اولیاء آن را در خود به فعلیت رسانده اند؛ چرا که عشق به خدا را بر حب دنیا ترجیح داده اند.
گفتنی است ؛پیامبران و امامان علاوه بر این نوع عصمت، به دلیل رسالتی که داشته اند، از مصونیت الاهی برتری برخوردار بوده اند که ضمانت الاهی برای تحقق رسالت آنان بوده است. ولی در عین حال این بزرگان بیشتر از دیگر انسان ها خود را در پیشگاه خدا ناقص می دانند که حتی لحظه ای خود را از خدا بی نیاز نمی دانند.
گفتنی است؛ هر انسانی حتی در صورت گناه کار بودن نیز محال نیست که توبه کرده و طریق عصمت را پیش روی گیرد و عصمت بعد از گناه همچون عصمتی که از ابتدا هیچ گناهی انجام نگرفته، دارای ارزش الاهی است و هیچ انسانی از این قاعده مستثنا نیست و خدا توبه کاران را دوست دارد. (البته این اصطلاح که مربوط به عصمت اختیاری است، با عصمت موهبتی تفاوت دارد).
بسیاری از اولیای خاص الاهی بوده اند که در اثر جذبه الاهی در این مقام عصمت قرار گرفته اند و بیان ساده مطلب این است که انسان مادامی که با اراده خود عمل کند اسیر هوا و هوس خواهد بود و هر قدر هم سعی کند از فریب نفس در امان نخواهد بود، اما اگر کل هستی و اراده خود را به خداوند یا امام معصوم و آیت کبرای الاهی واگذار کند، دیگر اراده ای از خود نداشته و هر آنچه انجام می دهد اراده کسی است که در او حاکم شده و این جز در مقام عشق و فنا قابل تصور نیست.