به نظر میرسد آنچه مورد نظر در این سوال است؛ روایتی است که شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع نقل کرده است. متن کامل روایت چنین است: «امام حسین(ع) در میان یاران خود چنین فرمود: ای مردم خدای متعال بندگان را فقط برای این خلق کرد تا خدا را بشناسند، پس هنگامی که او را شناختند به عبادت او بپردازند، و هنگامی که خدا را عبادت کنند از عبادت غیر خدا بینیاز میشوند. شخصی از امام(ع) میپرسد معرفت خدا چیست؟ امام(ع) فرمود: شناخت خدا همان شناخت مردم هر زمان، امام زمان خودشان است که اطاعت از او واجب است».[1]
شیخ صدوق در تفسیر این روایت میگوید: منظور این است که اهل هر زمان بدانند که خدا آنها را بدون امام رها نکرده است؛ زیرا هر کس خدا را بدون حجت از طرف او عبادت کند، گویا غیر خدا را عبادت کرده است.[2] به نظر میرسد این تفسیر با توجه به قرائن موجود در روایت قابل پذیرش است؛ زیرا امام، معرفت خدا را مقدمه عبادت خدا قرار دادهاند. چنانکه در روایتی چنین آمده است: «کسی خدا را میشناسد و او را عبادت میکند که معرفت به خدا و امام از اهل بیت(ع) داشته باشد. کسی که معرفت به امام از اهل بیت(ع) نداشته باشد، غیر خدا را میشناسد و غیر او را عبادت میکند».[3]
علامه مجلسی این روایت را دو گونه توجیه و تفسیر میکند: 1. معرفت خدا بدون معرفت امام به دست نمیآید. 2. معرفت خدا در صورتی مفید است که همراه معرفت امام باشد.[4]
در مورد تفسیر اول علامه مجلسی میتوان گفت روایاتی این تفسیر را تأیید میکند. این روایات به گونههای مختلف وارد شده است. چند روایت را به عنوان نمونه متذکر میشویم: «خدا را از طریق ائمه (ع) میتوان شناخت».[5] «اگر ائمه نبودند خدا شناخته نمیشد».[6] « ائمه (ع) محل شناخت خدا هستند».[7]
البته از نظر عارفان و اهل معرفت، از یک سو ائمه(ع) انسانهای کامل هستند و انسان کامل، کاملترین مظهر خدا است. از سوی دیگر، شناخت خدا فقط از راه شناخت مظاهر و تجلیات ممکن است؛ در نتیجه کاملترین راه شناخت خدا، شناخت کاملترین مظهر خدا یعنی شناخت ائمه(ع) است.
[1]. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 9، مکتبة الداوری، قم، بی تا. «حدثنا أبی رضی الله عنه قال حدثنا أحمد بن إدریس عن الحسین بن عبید الله عن الحسن بن علی بن أبی عثمان عن عبد الکریم بن عبید الله عن سلمة بن عطا عن أبی عبد الله (ع) قال خرج الحسین بن علی (ع) على أصحابه فقال أیها الناس إن الله جل ذکره ما خلق العباد إلا لیعرفوه فإذا عرفوه عبدوه فإذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه فقال له رجل یا ابن رسول الله بأبی أنت و أمی فما معرفة الله قال معرفة أهل کل زمان إمامهم الذی یجب علیهم طاعته».
[2]. علل الشرایع، ج 1، ص 9.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 181. «سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) یَقُولُ إِنَّمَا یَعْرِفُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَعْبُدُهُ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ مَنْ لَا یَعْرِفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا یَعْرِفِ الْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنَّمَا یَعْرِفُ وَ یَعْبُدُ غَیْرَ اللَّهِ هَکَذَا وَ اللَّهِ ضَلَالًا».
[4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج23، ص 83، موسسة الوفاء، بیروت، 1404ق. «بیان لعله (ع) إنما فسر معرفة الله بمعرفة الإمام لبیان أن معرفة الله لا یحصل إلا من جهة الإمام أو لاشتراط الانتفاع بمعرفته تعالى بمعرفته (ع).
[5]. کافی، ج 1، ص 145، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش. «سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) یَقُولُ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى».
[6]. همان، ص 193. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْأَوْصِیَاءُ هُمْ أَبْوَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّتِی یُؤْتَى مِنْهَا وَ لَوْلَاهُمْ مَا عُرِفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِهِمُ احْتَجَّ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ».
[7]. همان، ج 2، ص 608. «السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ».