کد سایت
fa29946
کد بایگانی
36211
نمایه
علت مخالفت اصحاب کهف با حاکم زمان خود
طبقه بندی موضوعی
تاريخ بزرگان
خلاصه پرسش
علت مخالفت اصحاب کهف با حاکم زمان خود چه بود؟
پرسش
با توجه به اینکه گفته میشود مردم در زمان اصحاب کهف مسیحی بودند، اصحاب کهف چه اختلافی با دربار و حکام داشتند؟ بر سر دینداری بود و یا ستمگری ایشان؟
پاسخ اجمالی
در روایتی حضرت علی(ع) به نقل از پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «در سرزمین روم، شهری به نام أقسُوس (در برخی نسخهها افسوس آمده[1]) وجود داشت در آنجا حاکمی دیندار و خداپرست حکومت میکرد. پس از مرگ او یکی از حاکمان فارس به نام دَقیانوس از به هم ریختگی اوضاع داخلی آن شهر، سوء استفاده نموده به آنجا حمله کرده و آن سرزمین را تصرّف کرد. برای خود قصر بسیار بزرگ و با شکوهی ساخت و به دور خویش غلامان و مردان جنگی زیادی جمع نمود ... چون پادشاه آن تشکیلات را دید سرکشى و طغیان کرد و ادعاى خدایى نمود، در برابر خداى -عزّ و جلّ- بزرگان از قومش را به سوى بندگى خویش دعوت کرد، هر کس او را پرستش میکرد او را بخشش فراوان مینمود و لباسها میپوشاند و هر کس اطاعت نمیکرد او را میکشت، گروهى از مردم او را پذیرفتند و او نیز آن روز را براى آنان در هر سال عید قرار داد...».[2]
از آن زمان به بعد مردم شهر أقسُوس (یا افسوس)، مشرک شده و به فرموده علمای تفسیر به استناد آیه «هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً»[3]، هر گروه و قبیلهای برای خود بتی ساخت و آنرا میپرستید.[4]
اما اصحاب کهف، افرادی خداپرست بودند که به دلیل شرک دقیانوس، - پادشاه و حاکم شهرستان اصحاب کهف - و بتپرستی مردم آن سرزمین با آنان مخالفت نمودند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است، جز او کسى را به خدایی قبول نمیکنیم، هر گاه چنین کنیم، سخنى سخت کفر آمیز گفته باشیم.[5]سپس با یکدیگر گفتوگو کردند و تصمیم گرفتند از مردم آن سرزمین و حاکم آنان بیزاری جویند و کنارهگیری نمایند،[6] بدین منظور از شهر خارج شده به غارى که در آن سرزمین بوده پناه برده و پنهان شدند.[7]
بنابراین، آنچه از آیات و روایت ذکر شده پیرامون داستان اصحاب کهف به دست میآید این است که اصحاب کهف به دلیل ستمگری حاکم نسبت به اهل ایمان از یک سو، و شرک او و مردم آن سرزمین از سوی دیگر، جهت حفظ دین و جان خود از مردم آن سرزمین و حاکم ستمگرشان کنارهگیری نمودند و به غار پناهنده شدند.
از آن زمان به بعد مردم شهر أقسُوس (یا افسوس)، مشرک شده و به فرموده علمای تفسیر به استناد آیه «هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً»[3]، هر گروه و قبیلهای برای خود بتی ساخت و آنرا میپرستید.[4]
اما اصحاب کهف، افرادی خداپرست بودند که به دلیل شرک دقیانوس، - پادشاه و حاکم شهرستان اصحاب کهف - و بتپرستی مردم آن سرزمین با آنان مخالفت نمودند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است، جز او کسى را به خدایی قبول نمیکنیم، هر گاه چنین کنیم، سخنى سخت کفر آمیز گفته باشیم.[5]سپس با یکدیگر گفتوگو کردند و تصمیم گرفتند از مردم آن سرزمین و حاکم آنان بیزاری جویند و کنارهگیری نمایند،[6] بدین منظور از شهر خارج شده به غارى که در آن سرزمین بوده پناه برده و پنهان شدند.[7]
بنابراین، آنچه از آیات و روایت ذکر شده پیرامون داستان اصحاب کهف به دست میآید این است که اصحاب کهف به دلیل ستمگری حاکم نسبت به اهل ایمان از یک سو، و شرک او و مردم آن سرزمین از سوی دیگر، جهت حفظ دین و جان خود از مردم آن سرزمین و حاکم ستمگرشان کنارهگیری نمودند و به غار پناهنده شدند.
[1]. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 621 - 622، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 14، ص 413، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 2، ص 360 - 361، الشریف الرضی، قم، 1412 ق.
[3].«این قوم ما جز او [خدای یکتا] معبودانى اختیار کردهاند»؛ کهف، 15.
[4]. طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیرالقرآن، ج 8، ص 333، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378 ش.
[5]. فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً؛ کهف، 14.
[6]. وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً؛ کهف، 16.
[7]. اطیب البیان فی تفسیرالقرآن، ج 8، ص 333 - 335؛ حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، محقق، بهبودی، محمد باقر، ج 10، ص 248 - 249، کتابفروشى لطفى، تهران، چاپ اول، 1404ق.