کد سایت
fa30994
کد بایگانی
37626
نمایه
حسن و قبح افعال
طبقه بندی موضوعی
معیار شناسی (دین و اخلاق),حسن و قبح عقلی
برچسب
حسن و قبح|افعال|قبح اخلاقی|نهی شرعی
خلاصه پرسش
آیا حسن و قبح اخلاقی برامر و نهی شرعی استوار است؟
پرسش
آیا حسن و قبح اخلاقی برامر و نهی شرعی استوار است؟ چگونه؟
پاسخ اجمالی
حسن و قبح اخلاقی یکی از مباحث مهمی است که در علم کلام به عنوان مسئله «حسن و قبح ذاتی» افعال مطرح است. مسئله این است که آیا به طور کلى کارها داراى صفت ذاتى حسن و یا صفت ذاتى قبح مىباشند؟ آیا مثلا راستى، امانت، احسان و... در ذات خود، نیکو و بایستنى است؟ و آیا دروغ، خیانت، ظلم و... در ذات خود، زشت و نبایستنى است؟ آیا صفاتى از قبیل خوبى، شایستگى، یک سلسله صفات واقعى و ذاتى هستند و هر فعلى قطع نظر از هر فاعل و از هر شرط خارجى، به خودى خود برخى از این صفات را دارد...، یا این صفات همه قراردادى و اعتبارى است؟[1]
مستقلّات عقلیّه
بحث حسن و قبح در واقع باید به این صورت طرح شود که آیا عقل در ادراک حسن و قبح اشیا «استقلال» دارد و به تنهایى قادر به درک و تشخیص آنها است یا نیازمند به کمک و راهنمایى شرع است؟ از اینرو حسن و قبح ذاتى به نام حسن و قبح عقلى خوانده میشود.
عدهای از متکلمان اسلامی که به معتزله معروف هستند، به شدت طرفدار حسن و قبح ذاتى عقلى شدند و مسئله «مستقلّات عقلیّه» را طرح کردند. آنان میگویند؛ ما به روشنی درک مىکنیم که افعال ذاتاً متفاوتاند، و ما به روشنی درک مىکنیم که عقول ما بدون اینکه نیازى به ارشاد شرع داشته باشند این حقایق مسلّم را درک مىکنند.
اما گروه دیگری از متکلمان که اشاعره نامیده میشوند، حسن و قبح ذاتى و عقلى را مورد انکار قرار دادند. اشاعره اولا: حسن و قبحها را امورى نسبى و تابع شرایط خاص، محیطها و زمانها و تحت تأثیر یک سلسله تقلیدها و تلقینها دانستند، ثانیا: عقل را در ادراک حسن و قبحها تابع راهنمایى شرع دانستند.
اشاعره، به «عقل مستقل» و به عبارت دیگر به «مستقلّات عقلیّه» اعتراف نداشتند و مدعى بودند که به طور کلى اینکه عدل چیست؟ ظلم چیست؟ نیکو چیست؟ ناپسند چیست؟ همه باید از لسان شرع گرفته شود و باید در این مسائل تابع و تسلیم «سنّت اسلامى» بود و بس.[2]
متکلمین امامیه نظریه معتزله را در این زمینه پذیرفتند.
دلایل حسن و قبح عقلی
متکلمان طرفدار حسن و قبح دلایلی برای اثبات نظریه خود بیان کردند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. با انکار حسن و قبح عقلى هیچیک از قواعد و ارکان دین اسلام استوار نمیشود؛ زیرا اگر هیچ عمل قبیح نباشد؛ چرا خداوند پیامبر راستگو بفرستد؟! و چرا فردی ریاکار و دروغگو را به پیامبرى برنگزیند، و چرا حکم مطابق مصلحت بندگان کند؛ چرا از لذات و شهوات منع کند؛ و چرا ستمکار را دوست نداشته باشد؛ چرا داد مظلوم از ظالم بگیرد؛ و چرا به وعده بهشت و دوزخ وفا کند؟! همچنین اگر هیچ کار قبیح نباشد، یا از خدا قبیح نباشد همه این احتمالات جائز است.[3]
2. یکی از دلایلی که حسن و قبح افعال به عقل ثابت است نه شرع، این است که ما یقین داریم احسان به بیچارگان و نیازمندان خوب است و ستم کردن بر مردم زشت است، اگرچه در شرع براى ما نگفته باشند چون «براهمه» هند که به هیچ پیامبرى معتقد نیستند و ملحدان نیز به نیکى و بدى آنها معتقدند.[4]
3. اگر حسن و قبح عقلى نباشد، شرعى هم ثابت نمیشود؛ زیرا که چون دروغ گفتن قبیح نیست اگر پیامبرى هم که نبوت او ثابت شده خبر دهد که دروغ قبیح است، از او قبول نمیتوان کرد؛ چون شاید دروغ میگوید و نیز پیامبرى او هم ثابت نمیشود؛ چون خلاف حکمت بر خدا قبیح نیست و تصدیق دروغگو نیز قبیح نیست و بعید نیست کسى به دروغ ادعاى نبوت کند و خداى تعالى معجزات بر دست او جارى سازد و او را تصدیق نماید و او هم بسیارى چیزها را که خدا منع نکرده و یا امر نفرموده براى مردم حرام و واجب گرداند. بالجمله وقتى قبیح نباشد همه این احتمالات روا است.[5]
مستقلّات عقلیّه
بحث حسن و قبح در واقع باید به این صورت طرح شود که آیا عقل در ادراک حسن و قبح اشیا «استقلال» دارد و به تنهایى قادر به درک و تشخیص آنها است یا نیازمند به کمک و راهنمایى شرع است؟ از اینرو حسن و قبح ذاتى به نام حسن و قبح عقلى خوانده میشود.
عدهای از متکلمان اسلامی که به معتزله معروف هستند، به شدت طرفدار حسن و قبح ذاتى عقلى شدند و مسئله «مستقلّات عقلیّه» را طرح کردند. آنان میگویند؛ ما به روشنی درک مىکنیم که افعال ذاتاً متفاوتاند، و ما به روشنی درک مىکنیم که عقول ما بدون اینکه نیازى به ارشاد شرع داشته باشند این حقایق مسلّم را درک مىکنند.
اما گروه دیگری از متکلمان که اشاعره نامیده میشوند، حسن و قبح ذاتى و عقلى را مورد انکار قرار دادند. اشاعره اولا: حسن و قبحها را امورى نسبى و تابع شرایط خاص، محیطها و زمانها و تحت تأثیر یک سلسله تقلیدها و تلقینها دانستند، ثانیا: عقل را در ادراک حسن و قبحها تابع راهنمایى شرع دانستند.
اشاعره، به «عقل مستقل» و به عبارت دیگر به «مستقلّات عقلیّه» اعتراف نداشتند و مدعى بودند که به طور کلى اینکه عدل چیست؟ ظلم چیست؟ نیکو چیست؟ ناپسند چیست؟ همه باید از لسان شرع گرفته شود و باید در این مسائل تابع و تسلیم «سنّت اسلامى» بود و بس.[2]
متکلمین امامیه نظریه معتزله را در این زمینه پذیرفتند.
دلایل حسن و قبح عقلی
متکلمان طرفدار حسن و قبح دلایلی برای اثبات نظریه خود بیان کردند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. با انکار حسن و قبح عقلى هیچیک از قواعد و ارکان دین اسلام استوار نمیشود؛ زیرا اگر هیچ عمل قبیح نباشد؛ چرا خداوند پیامبر راستگو بفرستد؟! و چرا فردی ریاکار و دروغگو را به پیامبرى برنگزیند، و چرا حکم مطابق مصلحت بندگان کند؛ چرا از لذات و شهوات منع کند؛ و چرا ستمکار را دوست نداشته باشد؛ چرا داد مظلوم از ظالم بگیرد؛ و چرا به وعده بهشت و دوزخ وفا کند؟! همچنین اگر هیچ کار قبیح نباشد، یا از خدا قبیح نباشد همه این احتمالات جائز است.[3]
2. یکی از دلایلی که حسن و قبح افعال به عقل ثابت است نه شرع، این است که ما یقین داریم احسان به بیچارگان و نیازمندان خوب است و ستم کردن بر مردم زشت است، اگرچه در شرع براى ما نگفته باشند چون «براهمه» هند که به هیچ پیامبرى معتقد نیستند و ملحدان نیز به نیکى و بدى آنها معتقدند.[4]
3. اگر حسن و قبح عقلى نباشد، شرعى هم ثابت نمیشود؛ زیرا که چون دروغ گفتن قبیح نیست اگر پیامبرى هم که نبوت او ثابت شده خبر دهد که دروغ قبیح است، از او قبول نمیتوان کرد؛ چون شاید دروغ میگوید و نیز پیامبرى او هم ثابت نمیشود؛ چون خلاف حکمت بر خدا قبیح نیست و تصدیق دروغگو نیز قبیح نیست و بعید نیست کسى به دروغ ادعاى نبوت کند و خداى تعالى معجزات بر دست او جارى سازد و او را تصدیق نماید و او هم بسیارى چیزها را که خدا منع نکرده و یا امر نفرموده براى مردم حرام و واجب گرداند. بالجمله وقتى قبیح نباشد همه این احتمالات روا است.[5]