کد سایت
fa32027
کد بایگانی
38857
نمایه
نمایان شدن جبرئیل بر رسول خدا(ص) به صورت دحیه کلبی
طبقه بندی موضوعی
برخی صحابیان
خلاصه پرسش
دحیه کلبی چه شخصیت ممتازی داشت که جبرئیل در شکل او بر رسول اکرم(ص) نازل میشد؟
پرسش
دحیه کلبی که بود که جبرئیل در شکل او بر رسول اکرم نازل میشد؟
پاسخ اجمالی
این سؤال در واقع به این پرسش بر میگردد که این فرد چه ویژگی و فضیلتی داشت که بزرگترین فرشته الهی به صورت او نازل میشد؟!
بنابر نقل تاریخ نویسان دحیه کلبی دارای امتیازاتی چون زیبایی ظاهری بوده که بنابر درخواست پیامبر(ص)[1] از خداوند، جبرئیل(ع) به شکل او بر رسول خدا(ص) نازل میشد به گونهای که در برخی اوقات دیگران امین وحی خدا را با او اشتباه میگرفتند که به اختصار مطالبی را بیان میکنیم:
ابن حجر عسقلانى در کتاب الاصابه، میگوید: دحیه بن خلیفة بن فروة بن فضالة بن زید بن امرى القیس بن الخزرج، صحابى مشهور است، اولین غزوهای که با رسول خدا شرکت کرد، خندق و بنابر قولى احد بود. در غزوه بدر شرکت نکرد. و در حسن و زیبارویی ضرب المثل بود.
در حدیث ام سلمه، عائشه، عبد الله بن عمر، و أنس بن مالک آمده است: جبرئیل به شکل و صورت دحیه کلبى بر رسول خدا(ص) نازل مىشده است... دحیه، مردى زیباروی بود، عجلى در تاریخ خود از عوانة بن حکم نقل کرده است: زیباترین مردم، کسى بود که: جبرئیل به صورت او بر پیغمبر نازل مىشد. و ابن قتِیبه در کتاب غریب الحدیث گوید: دحیه پیک و پیامبر رسول خدا(ص) نزد قیصر روم بود که او را در اوّل سال هفتم، و یا آخر سال ششم از هجرت در حمص ملاقات کرد... رسول خدا او را به سریهاى فرستاد و بعد از پیامبر(ص) نیز در جنگ یرموک به عنوان یک فرمانده حضور داشت. او در شام اقامت گزید و تا خلافت معاویه زنده بود.[2]
مانند آنچه ابن حجر نقل نموده، ابن عبد البر در استیعاب[3] و ابن اثیر جزری در اسد الغابة با این اضافه نقل کردهاند: قیصر روم به واسطه دحیه به رسول خدا ایمان آورد، ولی فرماندهان جنگ از ایمان آوردن امتناع نمودند. چون دحیه خبر ایمان قیصر را براى رسول الله آورد، حضرت درباره قیصر دعا کردند و گفتند: اللهم ثَبَّت مُلْکَه. خداوندا پادشاهی او را دوام بخش.[4]
امام صادق(ع) میفرماید: أباذر خدمت رسول خدا(ص) آمد و جبرئیل به صورت دحیه کلبى نزد آنحضرت بود و با او خلوت کرده بود؛ چون أباذر آنان را دید، از نزد آنها برگشت و نخواست سخن آنها را قطع کند، جبرئیل گفت: یا محمد! این أبوذر بود که به ما گذر کرد و به ما سلام نداد، اگر سلام داده بود پاسخش مىگفتیم،... اى محمد! این أبوذر را دعایى است معروف نزد اهل آسمانها، از او بپرس، از آن دعا هنگامى که من به آسمان بالا رفتم.هنگامیکه جبرئیل بالا رفت، أبوذر نزد پیغمبر(ص) آمد و رسول خدا به او فرمود: اى ابوذر! چه چیزی تو را بازداشت از اینکه به ما گذر کردى، سلام کنى؟ گفت: من گمان کردم آنکه نزد شما است دحیه کلبى است و با او در باره امرى خلوت کردى، فرمود: او جبرئیل بود اى ابوذر، و گفت: اگر به ما سلام کرده بود به او جواب مىدادیم، و چون أبوذر دانست که او جبرئیل بوده بسیار پشیمان شد که چرا سلام نکرد.[5]
گفتنی است که چنین شباهتی به معنای معصوم دانستن او از هر خطا و اشتباه نیست. به عنوان نمونه ابن عباس در شأن نزول این سخن خدای متعال که میفرماید: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیها وَ تَرَکُوکَ قائِماً»؛[6]و چون داد و ستد یا سرگرمىاى ببینند، بدان سو شتاب مىآورند و تو را ایستاده رها مىکنند. گفته است: همانا دحیه کلبی روز جمعه با کاروانی از شام که مواد غذایی همراهشان بود وارد مدینه شدند، پس دحیه طبلها را برای آگاهی مردم و آمدن برای خرید اجناس به صدا در آورد، پس همه پراکنده شدند و به جز امام علی، حسن، حسین، فاطمه(ع)، سلمان، ابوذر، مقداد و صهیب کسی نماند و پیامبر خدا(ص) را در حالی که ایستاده مشغول خواندن خطبه بود، رها نمودند.[7]
بنابر نقل تاریخ نویسان دحیه کلبی دارای امتیازاتی چون زیبایی ظاهری بوده که بنابر درخواست پیامبر(ص)[1] از خداوند، جبرئیل(ع) به شکل او بر رسول خدا(ص) نازل میشد به گونهای که در برخی اوقات دیگران امین وحی خدا را با او اشتباه میگرفتند که به اختصار مطالبی را بیان میکنیم:
ابن حجر عسقلانى در کتاب الاصابه، میگوید: دحیه بن خلیفة بن فروة بن فضالة بن زید بن امرى القیس بن الخزرج، صحابى مشهور است، اولین غزوهای که با رسول خدا شرکت کرد، خندق و بنابر قولى احد بود. در غزوه بدر شرکت نکرد. و در حسن و زیبارویی ضرب المثل بود.
در حدیث ام سلمه، عائشه، عبد الله بن عمر، و أنس بن مالک آمده است: جبرئیل به شکل و صورت دحیه کلبى بر رسول خدا(ص) نازل مىشده است... دحیه، مردى زیباروی بود، عجلى در تاریخ خود از عوانة بن حکم نقل کرده است: زیباترین مردم، کسى بود که: جبرئیل به صورت او بر پیغمبر نازل مىشد. و ابن قتِیبه در کتاب غریب الحدیث گوید: دحیه پیک و پیامبر رسول خدا(ص) نزد قیصر روم بود که او را در اوّل سال هفتم، و یا آخر سال ششم از هجرت در حمص ملاقات کرد... رسول خدا او را به سریهاى فرستاد و بعد از پیامبر(ص) نیز در جنگ یرموک به عنوان یک فرمانده حضور داشت. او در شام اقامت گزید و تا خلافت معاویه زنده بود.[2]
مانند آنچه ابن حجر نقل نموده، ابن عبد البر در استیعاب[3] و ابن اثیر جزری در اسد الغابة با این اضافه نقل کردهاند: قیصر روم به واسطه دحیه به رسول خدا ایمان آورد، ولی فرماندهان جنگ از ایمان آوردن امتناع نمودند. چون دحیه خبر ایمان قیصر را براى رسول الله آورد، حضرت درباره قیصر دعا کردند و گفتند: اللهم ثَبَّت مُلْکَه. خداوندا پادشاهی او را دوام بخش.[4]
امام صادق(ع) میفرماید: أباذر خدمت رسول خدا(ص) آمد و جبرئیل به صورت دحیه کلبى نزد آنحضرت بود و با او خلوت کرده بود؛ چون أباذر آنان را دید، از نزد آنها برگشت و نخواست سخن آنها را قطع کند، جبرئیل گفت: یا محمد! این أبوذر بود که به ما گذر کرد و به ما سلام نداد، اگر سلام داده بود پاسخش مىگفتیم،... اى محمد! این أبوذر را دعایى است معروف نزد اهل آسمانها، از او بپرس، از آن دعا هنگامى که من به آسمان بالا رفتم.هنگامیکه جبرئیل بالا رفت، أبوذر نزد پیغمبر(ص) آمد و رسول خدا به او فرمود: اى ابوذر! چه چیزی تو را بازداشت از اینکه به ما گذر کردى، سلام کنى؟ گفت: من گمان کردم آنکه نزد شما است دحیه کلبى است و با او در باره امرى خلوت کردى، فرمود: او جبرئیل بود اى ابوذر، و گفت: اگر به ما سلام کرده بود به او جواب مىدادیم، و چون أبوذر دانست که او جبرئیل بوده بسیار پشیمان شد که چرا سلام نکرد.[5]
گفتنی است که چنین شباهتی به معنای معصوم دانستن او از هر خطا و اشتباه نیست. به عنوان نمونه ابن عباس در شأن نزول این سخن خدای متعال که میفرماید: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیها وَ تَرَکُوکَ قائِماً»؛[6]و چون داد و ستد یا سرگرمىاى ببینند، بدان سو شتاب مىآورند و تو را ایستاده رها مىکنند. گفته است: همانا دحیه کلبی روز جمعه با کاروانی از شام که مواد غذایی همراهشان بود وارد مدینه شدند، پس دحیه طبلها را برای آگاهی مردم و آمدن برای خرید اجناس به صدا در آورد، پس همه پراکنده شدند و به جز امام علی، حسن، حسین، فاطمه(ع)، سلمان، ابوذر، مقداد و صهیب کسی نماند و پیامبر خدا(ص) را در حالی که ایستاده مشغول خواندن خطبه بود، رها نمودند.[7]
[1] . ر:ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 56، ص 209، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[2] . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 2، ص 321- 323، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[3] . ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: البجاوی، علی محمد، ج 2، ص 461- 462، دار الجیل، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[4] . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 2، ص 6، دار الفکر، بیروت، 1409ق.
[5] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 588، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[6] . جمعه، 11.
[7] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج 2، ص 146، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق.