خلاصه پرسش
آیا امکان دارد دعاهایی از قنوت را با معنای فارسی آن ذکر کنید؟
پرسش
با سلام و تحیت؛ لطفاً دعاهای قنوت را که ساده و روان و در عین حال پر فضیلت هستند و از سوی علما تأکید شدهاند را با معنای فارسی آن ذکر کنید.
پاسخ اجمالی
در دعاهای قنوت آزادی عملی وجود دارد که طی آن هر دعای مشروعی - چه مأثور و چه غیر مأثور- را میتوان از خدا خواست.
1. راوی از امام صادق(ع) در مورد مضامین دعای قنوت میپرسد، حضرت میفرماید: هر دعایی که بر زبانت جاری شد میتوانی بخوانی من دعای خاصی(را لازم) نمیدانم.[1]
2. میتوان در قنوت حمد و ثنای الهی گفت و از گناهان استغفار نمود. راوی میگوید از امام صادق(ع) پرسیدم، آیا دعای خاصی برای قنوت وجود دارد؟ حضرت فرمود: ثنای خداوند را بگو و بر پیامبر درود بفرست و از گناهانت استغفار کن.[2]
3. در روایات کمترین دعا هنگام قنوت، گفتن پنج تسبیح (سبحان الله) بیان شده است. ابو بصیر میگوید: از امام صادق(ع) در مورد کمترین ذکر قنوت پرسیدم. حضرت فرمود: پنج تسبیح.[3]
4. با این وجود در پارهای از روایات به دعاهایی در قنوت تأکید شده است که از میان آنها به دو مورد اشاره میکنیم:
الف. زراره از امام باقر(ع) روایت نمود: در قنوتهای هر روز نماز واجبت غیر از جمعه، بگو: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِوُلْدِی وَ أَهْلِ بَیْتِی وَ إِخْوَانِیَ الْمُؤْمِنِینَ فِیکَ الْیَقِینَ وَ الْعَفْوَ وَ الْمُعَافَاةَ وَ الرَّحْمَةَ وَ الْمَغْفِرَةَ وَ الْعَافِیَةَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ»؛[4] خداوندا از تو مىخواهم براى خود و پدر و مادرم و فرزندانم و خانوادهام و برادران ایمانیم که در جهت تو و به خاطر تو با ایشان برادرم براى همه ایشان از تو مسألت میکنم که همه را صاحب یقین گردانیده و همه را مورد بخشایش خود قرار دهى و از تقصیرات همه درگذرى و رحمت واسعه خویش را شامل همگى ما سازى و گناهان همه را بیامرزى و در دنیا و آخرت عافیت عطا فرمائى.
ب. دعایی که به دعای فرج شهرت دارد که در نماز جمعه، نماز صبح، سایر نمازهای روزانه و نیز برای محتضر وارد شده است.
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَ سَلٰامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ یَا اللَّهُ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تُعَجِّلَ فَرَجَهُمْ اللَّهُمَّ مَنْ کَانَ أَصْبَحَ ثِقَتُهُ وَ رَجَاؤُهُ غَیْرَکَ فَأَنْتَ ثِقَتِی وَ رَجَائِی فِی الْأُمُورِ کُلِّهَا یَا أَجْوَدَ مَنْ سُئِلَ وَ یَا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ ارْحَمْ ضَعْفِی وَ قِلَّةَ حِیلَتِی وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِالْجَنَّةِ طَوْلًا مِنْکَ وَ فُکَّ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَ عَافِنِی فِی نَفْسِی وَ فِی جَمِیعِ أُمُورِی بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ«؛[5] نیست خدایى جز خداوند بردبار بزرگوار، نیست خدایى جز خداوند بلند مرتبه بزرگ، پاک و منزه است خداوندى که پروردگار آسمانهاى هفتگانه و آنچه در آنها است و پروردگار زمینهای هفتگانه و آن چه در آنها است و پروردگار عرش با کرامت است، درود و سلام بر پیامبران مرسل و حمد و ستایش مخصوص خدایى است که پروردگار جهانیان است. اى خدایی که مانندی برای او نیست و شنوا و دانا است از تو میخواهم که درود بفرستی بر محمّد و آلش، شتاب کن در ظهور ایشان؛ خداوندا هر کسى صبح و شام مىکند در حالىکه اطمینان یا امیدى غیر تو دارد، پس توئى اطمینان و امید من، اى بخشندهترین کسانى که از آنان درخواست مىگردد، و اى مهربانترین کسانى که از آنان رحمت خواسته مىشود، به ضعف و تهیدستى و اندکى چاره سازیم رحم آور، و بهشت را به من ارزانى دار، و وجودم را از آتش برهان، و مرا در نفسم و جمیع کارهایم سلامت بدار، به رحمت خودت اى مهربانترین مهربانان.
[1]. شیخ حر عاملی، وسائلالشیعة، ج 6، ص 277، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، قم، 1409ق، «عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْقُنُوتِ وَ مَا یُقَالُ فِیهِ فَقَالَ مَا قَضَى اللَّهُ عَلَى لِسَانِکَ وَ لَا أَعْلَمُ فِیهِ شَیْئاً مُوَقَّتاً».
[2]. همان، ص 278، «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ الْقُنُوتِ فِیهِ قَوْلٌ مَعْلُومٌ فَقَالَ أَثْنِ عَلَى رَبِّکَ وَ صَلِّ عَلَى نَبِیِّکَ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ».
[3]. همان، ص 273، «... عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ أَدْنَى الْقُنُوتِ فَقَالَ خَمْسُ تَسْبِیحَاتٍ».
[4]. همان، ص ۲۷۵؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج1، ص 318، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[5]. شیخ طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، مصباحالمتهجد ص 200، مؤسسة فقه الشیعة، بیروت- لبنان، چاپ اول، 1411ق.