کد سایت
fa35193
کد بایگانی
42567
نمایه
حج مشرکان و حبط اعمال
خلاصه پرسش
چرا در قرآن اشاره به شرکت ندادن مشرکین در مراسم حج دارد، مگر مشرکان حج انجام میدادند؟ و با توجه به این مطلب، اعمال کسانی مانند ادیسون که دین نداشتند کاملاً از بین میرود؟
پرسش
آیه 17 سوره توبه اشاره به شرکت ندادن مشرکین در مراسم حج دارد. مگر مشرکین در مراسم حج شرکت میکردند؟ و با توجه به این آیه اعمال کسانی مانند ادیسون که دین نداشتند کاملاً حبط میشود؟
پاسخ اجمالی
به این پرسش در دو بخش زیر پاسخ داده میشود.
1. مشرکان مکه، همانطور که از عنوان «شرک» معلوم است، منکر خداوند نبودند، بلکه خدا را به عنوان آفریننده آسمان و زمین و نازل کننده باران میپذیرفتند و حج انجام میدادند با این حال، در مقام پرستش برای خداوند شریک قائل میشدند و بتها را شریک خداوند قرار میدادند. قرآن میفرماید: «آنها غیر از خدا، چیزهایى را میپرستند که نه به آنان زیان میرساند، و نه سودى میبخشد؛ و میگویند: اینها شفیعان ما نزد خدا هستند! بگو: آیا خدا را به چیزى خبر میدهید که در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟! منزّه است او، و برتر است از آن همتایانى که قرار میدهند!».[1]
نقل شده آیه شریفه «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ»،[2] درباره مشرکان عرب نازل شده که وقتى از آنها میپرسیدند: آفریننده آسمانها و زمین کیست؟ و چه کسى است که باران را از آسمان نازل میکند؟ در پاسخ میگفتند: «اللَّه»، ولى با این حال شرک میورزیدند و در وقت گفتن تلبیه در حج خود میگفتند: «لبیک لا شریک لک الا شریکاً هو لک تملکه و ما ملک».[3]
ابن عباس میگوید: پیامبر اسلام، ابوبکر را فرستاد تا کلمات برائت را ندا دهد آنگاه على را به دنبال او فرستاد تا نامه پیامبر را به او دهد، در آن هنگام که ابوبکر در راه بود صداى شتر پیامبر را از دور شنید و با نگرانى بیرون شد و گمان کرد که پیامبر است، ولى او على بود که نامه پیامبر خدا را به او داد و در آن ابوبکر مأموریت یافته بود که در موسم حج باشد و على مأموریت یافته بود این کلمات را ندا دهد، پس رفتند و حج بجاى آوردند و على در ایّام تشریق بپا خاست و ندا در داد که خدا و رسول او از هر مشرکى بیزار است، چهار ماه در زمین بگردید و پس از این سال هیچ مشرکى حج نکند و هیچکس در بیت عریان طواف نکند.[4]
از این سخن روشن میشود که مشرکان نیز حج بجا میآوردند که البته حج آنان با خرافاتی آمیخته شده بود که یکی از آن خرافاتها عریان طواف کردن در برخی از حالات بود.
همچنین در میان عرب رسم بود که در ماههای حرام، حج تغییر میکرد. مجاهد در اینباره میگوید: مشرکان هر ماهی حج بجا میآوردند، دو سال در محرّم حج و دو سال در صفر، ... آنگاه پیامبر(ص) در سال دیگر حج انجام داد و در خطبه اموری را گفت که تا به حال باقی است ... و گفت: سال دوازده ماه باشد چهار ماه از آن ماههاى حرام باشد سه ماه به دنبال یکدیگر: ذی القعده، ذی الحجّه و محرّم، و یک ماه جدا: رجب میان جمادى و شعبان. و قصد پیامبر(ص) از این سخن آن بود که باطل بکند آنچه عرب انجام میدادند از نسئ؛ یعنى تأخیر کردن حرمت ماه به ماهى دیگر.[5]
بنابر این، مشرکان شبه جزیره عربستان، برخی سنتهای ابراهیمی از جمله حج را به صورت ناقص و تحریف شده حتی در برخی از اوقات همراه مسلمانان[6] انجام میدادند.
2. اگر افرادی مانند ادیسون جاهل قاصر بودند، احتمال سعادتمند شدن آنها وجود دارد. در اینباره نمایه «عدل الاهی و عدم آشنایی انسان ها با تشیع»، سؤال 3574 را مطالعه کنید. اما اگر مشرک معاند باشند، پاداش خدماتشان در همین دنیا به آنان داده خواهد شد. پاداشی مانند نام نیک. خداوند در قرآن میفرماید: «آنکس که (تنها) زندگى زودگذر (دنیا) را میطلبد، آن مقدار از آنرا که بخواهیم- و به هر کس اراده کنیم- میدهیم سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش میسوزد در حالى که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است».[7]
1. مشرکان مکه، همانطور که از عنوان «شرک» معلوم است، منکر خداوند نبودند، بلکه خدا را به عنوان آفریننده آسمان و زمین و نازل کننده باران میپذیرفتند و حج انجام میدادند با این حال، در مقام پرستش برای خداوند شریک قائل میشدند و بتها را شریک خداوند قرار میدادند. قرآن میفرماید: «آنها غیر از خدا، چیزهایى را میپرستند که نه به آنان زیان میرساند، و نه سودى میبخشد؛ و میگویند: اینها شفیعان ما نزد خدا هستند! بگو: آیا خدا را به چیزى خبر میدهید که در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟! منزّه است او، و برتر است از آن همتایانى که قرار میدهند!».[1]
نقل شده آیه شریفه «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ»،[2] درباره مشرکان عرب نازل شده که وقتى از آنها میپرسیدند: آفریننده آسمانها و زمین کیست؟ و چه کسى است که باران را از آسمان نازل میکند؟ در پاسخ میگفتند: «اللَّه»، ولى با این حال شرک میورزیدند و در وقت گفتن تلبیه در حج خود میگفتند: «لبیک لا شریک لک الا شریکاً هو لک تملکه و ما ملک».[3]
ابن عباس میگوید: پیامبر اسلام، ابوبکر را فرستاد تا کلمات برائت را ندا دهد آنگاه على را به دنبال او فرستاد تا نامه پیامبر را به او دهد، در آن هنگام که ابوبکر در راه بود صداى شتر پیامبر را از دور شنید و با نگرانى بیرون شد و گمان کرد که پیامبر است، ولى او على بود که نامه پیامبر خدا را به او داد و در آن ابوبکر مأموریت یافته بود که در موسم حج باشد و على مأموریت یافته بود این کلمات را ندا دهد، پس رفتند و حج بجاى آوردند و على در ایّام تشریق بپا خاست و ندا در داد که خدا و رسول او از هر مشرکى بیزار است، چهار ماه در زمین بگردید و پس از این سال هیچ مشرکى حج نکند و هیچکس در بیت عریان طواف نکند.[4]
از این سخن روشن میشود که مشرکان نیز حج بجا میآوردند که البته حج آنان با خرافاتی آمیخته شده بود که یکی از آن خرافاتها عریان طواف کردن در برخی از حالات بود.
همچنین در میان عرب رسم بود که در ماههای حرام، حج تغییر میکرد. مجاهد در اینباره میگوید: مشرکان هر ماهی حج بجا میآوردند، دو سال در محرّم حج و دو سال در صفر، ... آنگاه پیامبر(ص) در سال دیگر حج انجام داد و در خطبه اموری را گفت که تا به حال باقی است ... و گفت: سال دوازده ماه باشد چهار ماه از آن ماههاى حرام باشد سه ماه به دنبال یکدیگر: ذی القعده، ذی الحجّه و محرّم، و یک ماه جدا: رجب میان جمادى و شعبان. و قصد پیامبر(ص) از این سخن آن بود که باطل بکند آنچه عرب انجام میدادند از نسئ؛ یعنى تأخیر کردن حرمت ماه به ماهى دیگر.[5]
بنابر این، مشرکان شبه جزیره عربستان، برخی سنتهای ابراهیمی از جمله حج را به صورت ناقص و تحریف شده حتی در برخی از اوقات همراه مسلمانان[6] انجام میدادند.
2. اگر افرادی مانند ادیسون جاهل قاصر بودند، احتمال سعادتمند شدن آنها وجود دارد. در اینباره نمایه «عدل الاهی و عدم آشنایی انسان ها با تشیع»، سؤال 3574 را مطالعه کنید. اما اگر مشرک معاند باشند، پاداش خدماتشان در همین دنیا به آنان داده خواهد شد. پاداشی مانند نام نیک. خداوند در قرآن میفرماید: «آنکس که (تنها) زندگى زودگذر (دنیا) را میطلبد، آن مقدار از آنرا که بخواهیم- و به هر کس اراده کنیم- میدهیم سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش میسوزد در حالى که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است».[7]
[1]. یونس، 18: « وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ».
[2]. «و بیشتر آنها که مدعى ایمان به خدا هستند، مشرکند!»؛ یوسف، 106.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 5، ص 410، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[4]. «فَقَامَ عَلِیٌّ (ع) أَیَّامَ التَّشْرِیقِ یُنَادِی ذِمَّةُ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ بَرِیئَةٌ مِنْ کُلِّ مُشْرِکٍ فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَا یَحِجَّنَّ بَعْدَ الْعَامِ مُشْرِکٌ وَ لَا یَطُوفُ بِالْبَیْتِ بَعْدَ الْیَوْمِ عُرْیَانٌ»؛ سید ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج 1، ص 39، خیام، قم، چاپ اول، 1400ق.
[5]. اسفراینى، ابوالمظفر شاهفور بن طاهر، تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، ج 2، ص 861، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، چاپ اول، 1375ش.
[6]. بعضى گفتهاند: منظور از روز حج اکبر، روز دهم ذى الحجه از سال نهم هجرت است، چون در آن روز بود که مسلمانان و مشرکان یک جا اجتماع کرده و هر دو طایفه به حج خانه خدا پرداختند، و بعد از آن سال دیگر هیچ مشرکى حج خانه خدا نکرد؛ ر.ک: «نام عید قربان، حج اکبر و حج اصغر در اسلام»، سؤال 29510.
[7]. اسراء، 18: «مَنْ کانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً».