کد سایت
fa35608
کد بایگانی
43099
نمایه
توهین به پیامبر اسلام(ص) در منابع اهل سنت
طبقه بندی موضوعی
آنچه شیعه پاسخ گوی آن نیست
خلاصه پرسش
آیا صحیح است که در منابع روایی اهل سنت توهینهایی نسبت به پیامبر اسلام(ص) شده است؟
پرسش
چند نمونه از توهینهایی که به پیامبر گرامی اسلام(ص) در کتب اهل سنت وجود دارد را بنویسید.
پاسخ اجمالی
در برخی از منابع روایی اهل سنت؛ مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم روایاتی وجود دارد که ظاهر محتوای آنها توهین به شخصیت و قداست پیامبر گرامی اسلام(ص) است؛ از جمله:
1. هذیان گفتن پیامبر اکرم(ص): هنگامى که پیامبر در حال احتضار بود و مردم در خانهاش گرد آمده بودند، فرمود: «بیایید چیزى براى شما بنویسم که پس از من گمراه نشوید». عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان میگوید کتاب خدا شما را بسنده است.[1] حاضران نزد پیامبر به اختلاف برخاستند؛ برخى گفتند: آنچه پیامبر فرمود درست است و گروهى سخن عمر را تأیید کردند. وقتی جنجال و اختلاف بالا گرفت پیامبر(ص) فرمود: «از نزد من برخیزید و بیرون روید که در چنین محضرى، غوغا و نزاع روا نیست».[2]
2. پیامبری که قصد خودکشی دارد: در صحیح بخاری و مسند احمد آمده است: «وقتی به رسول اکرم(ص) وحی نمیرسید، تصمیم به خودکشی گرفته؛ بالای کوهی رفته و چند بار میخواست خودش را از بالای کوه به پایین پرتاب کند. وقتی جبرئیل این وضعیت را دید، دلش به حال پیامبر سوخت و برایش وحی فرستاد».[3]
3. پیامبری که از اجرای عدالت در میان همسران خود ناتوان است: در صحیح مسلم از عایشه نقل شده است:
همسران رسول خدا(ص)، حضرت فاطمه(س) را نزد حضرت فرستادند. عایشه میگوید: فاطمه زمانی نزد پیامبر آمد که من با پیامبر در بستر خوابیده بودم، فاطمه اجازه گرفت، داخل شد و گفت: ای رسول خدا! همسرانت مرا نزد شما فرستادهاند تا از شما نسبت به عدم رعایت عدالت بین آنها و عایشه نوه ابوقحافه، نزد خودتان شکایت آورم! عایشه گفت: من سکوت اختیار کردم اما پیامبر(ص) به فاطمه فرمود: «دخترم! آیا کسی را که من دوستش دارم، دوست نداری ؟» فاطمه گفت: «آری!» پیامبر فرمود: «پس تو نیز عایشه را دوست بدار!!».[4]
4. رسول خدا(ص) عایشه را بر دوش میگیرد و به تماشای رقاصهها میرود: در صحیح مسلم از عایشه نقل شده است: «روزی حبشیها در مسجد بازی میکردند. رسول خدا(ص) در بیرون درِ حجره من قرار داشت و با عبای خویش مرا میپوشانید، تا من رقص و بازی آنان را تماشا کنم. پیامبر(ص) به جهت تماشا کردن من آنقدر ایستاد تا خود من خسته شدم و برگشتم».[5]
و ...
1. هذیان گفتن پیامبر اکرم(ص): هنگامى که پیامبر در حال احتضار بود و مردم در خانهاش گرد آمده بودند، فرمود: «بیایید چیزى براى شما بنویسم که پس از من گمراه نشوید». عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان میگوید کتاب خدا شما را بسنده است.[1] حاضران نزد پیامبر به اختلاف برخاستند؛ برخى گفتند: آنچه پیامبر فرمود درست است و گروهى سخن عمر را تأیید کردند. وقتی جنجال و اختلاف بالا گرفت پیامبر(ص) فرمود: «از نزد من برخیزید و بیرون روید که در چنین محضرى، غوغا و نزاع روا نیست».[2]
2. پیامبری که قصد خودکشی دارد: در صحیح بخاری و مسند احمد آمده است: «وقتی به رسول اکرم(ص) وحی نمیرسید، تصمیم به خودکشی گرفته؛ بالای کوهی رفته و چند بار میخواست خودش را از بالای کوه به پایین پرتاب کند. وقتی جبرئیل این وضعیت را دید، دلش به حال پیامبر سوخت و برایش وحی فرستاد».[3]
3. پیامبری که از اجرای عدالت در میان همسران خود ناتوان است: در صحیح مسلم از عایشه نقل شده است:
همسران رسول خدا(ص)، حضرت فاطمه(س) را نزد حضرت فرستادند. عایشه میگوید: فاطمه زمانی نزد پیامبر آمد که من با پیامبر در بستر خوابیده بودم، فاطمه اجازه گرفت، داخل شد و گفت: ای رسول خدا! همسرانت مرا نزد شما فرستادهاند تا از شما نسبت به عدم رعایت عدالت بین آنها و عایشه نوه ابوقحافه، نزد خودتان شکایت آورم! عایشه گفت: من سکوت اختیار کردم اما پیامبر(ص) به فاطمه فرمود: «دخترم! آیا کسی را که من دوستش دارم، دوست نداری ؟» فاطمه گفت: «آری!» پیامبر فرمود: «پس تو نیز عایشه را دوست بدار!!».[4]
4. رسول خدا(ص) عایشه را بر دوش میگیرد و به تماشای رقاصهها میرود: در صحیح مسلم از عایشه نقل شده است: «روزی حبشیها در مسجد بازی میکردند. رسول خدا(ص) در بیرون درِ حجره من قرار داشت و با عبای خویش مرا میپوشانید، تا من رقص و بازی آنان را تماشا کنم. پیامبر(ص) به جهت تماشا کردن من آنقدر ایستاد تا خود من خسته شدم و برگشتم».[5]
و ...
[1]. «حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، حَدَّثَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ، وَ فِی الْبَیْتِ رِجَالٌ وَ فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، قَالَ النَّبِیُّ: "هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا" فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ»؛ شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، محقق: شعیب أرنؤوط و دیگران، ج 5، ص 222، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ بخاری، محمد بن إسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح البخاری)، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 1، ص 34 و ج 7، ص 120 و ج 9، ص 111، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق؛ قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله(صحیح مسلم)، محقق، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 3، ص 1259، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
[2]. «فَاخْتَلَفُوا وَ کَثُرَ اللَّغَطُ، قَالَ: "قُومُوا عَنِّی، وَ لاَ یَنْبَغِی عِنْدِی التَّنَازُعُ"؛ صحیح بخاری، ج 1، ص 34؛ ابن بطال، أبو الحسن علی بن خلف، شرح صحیح البخارى، تحقیق، أبو تمیم یاسر بن إبراهیم، ج 1، ص 187، ریاض، مکتبة الرشد، چاپ دوم، 1423ق.
[3]. «وَ فَتَرَ الوَحْیُ فَتْرَةً حَتَّى حَزِنَ النَّبِیُّ فِیمَا بَلَغَنَا، حُزْنًا غَدَا مِنْهُ مِرَارًا کَیْ یَتَرَدَّى مِنْ رُءُوسِ شَوَاهِقِ الجِبَالِ، فَکُلَّمَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَلٍ لِکَیْ یُلْقِیَ مِنْهُ نَفْسَهُ تَبَدَّى لَهُ جِبْرِیلُ، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ، إِنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ حَقًّا، فَیَسْکُنُ لِذَلِکَ جَأْشُهُ، وَ تَقِرُّ نَفْسُهُ، فَیَرْجِعُ، فَإِذَا طَالَتْ عَلَیْهِ فَتْرَةُ الوَحْیِ غَدَا لِمِثْلِ ذَلِکَ، فَإِذَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَلٍ تَبَدَّى لَهُ جِبْرِیلُ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِکَ»؛ صحیح بخاری، ج 9، ص 29 – 30؛ مسند احمد بن حنبل، ج 43، ص 113 – 114.
[4]. «أَنَّ عَائِشَةَ، زَوْجَ النَّبِیِّ، قَالَتْ: أَرْسَلَ أَزْوَاجُ النَّبِیِّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ إِلَى رَسُولِ اللهِ، فَاسْتَأْذَنَتْ عَلَیْهِ وَ هُوَ مُضْطَجِعٌ مَعِی فِی مِرْطِی، فَأَذِنَ لَهَا، فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ إِنَّ أَزْوَاجَکَ أَرْسَلْنَنِی إِلَیْکَ یَسْأَلْنَکَ الْعَدْلَ فِی ابْنَةِ أَبِی قُحَافَةَ، وَ أَنَا سَاکِتَةٌ، قَالَتْ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللهِ "أَیْ بُنَیَّةُ أَلَسْتِ تُحِبِّینَ مَا أُحِبُّ؟" فَقَالَتْ: بَلَى، قَالَ "فَأَحِبِّی هَذِهِ"»؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 1891.
[5]. «وَاللهِ لَقَدْ رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ یَقُومُ عَلَى بَابِ حُجْرَتِی، وَ الْحَبَشَةُ یَلْعَبُونَ بِحِرَابِهِمْ، فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللهِ، یَسْتُرُنِی بِرِدَائِهِ، لِکَیْ أَنْظُرَ إِلَى لَعِبِهِمْ، ثُمَّ یَقُومُ مِنْ أَجْلِی، حَتَّى أَکُونَ أَنَا الَّتِی أَنْصَرِفُ»؛ صحیح مسلم، ج 2، ص 609.