کد سایت
fa41448
کد بایگانی
50759
نمایه
سرادق، کرسی، عرش و اعیان ثابته
طبقه بندی موضوعی
اصطلاحات
برچسب
عرش|سرادق|کرسی|عین ثابت|اعیان ثابته
خلاصه پرسش
«سرادق»، «کرسی»، «عرش» و «اعیان ثابته» به چه معنا و مفهوم هستند؟
پرسش
لطفاً «سرادق»، «کرسی»، «عرش» و «اعیان ثابته» را به صورت تفصیلی توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
اعیان ثابته
بحث «اعیان ثابته» از مباحث مهم فلسفی - عرفانی است. یکی از محققان در این زمینه میگوید: «موضوع اعیان ثابته از لحاظ مختلفی اهمیت دارد. برخی آنرا از مهمترین نوآوریهای شیخ اکبر محی الدین عربی به شمار میآورند. این بحث -بر خلاف مبحث اسما که پیش از محی الدین نیز مطرح بوده است- کمتر مورد توجه عارفان پیش از ابن عربی بوده است. اعیان ثابته همان صور ماهیات و کثرات تفصیلی است که در تعیّن ثانی،[1] معلوم حق قرار میگیرند. به بیان دیگر؛ صور علمی حق در تعیّن ثانی را که به نحو معلومات تفصیلیاند و در واقع چیزی جز همان ماهیات نیستند، اعیان ثابته مینامند. پس اعیان ثابته همه اموری است که با اسامی ماهوی از آنها یاد میکنیم؛ مانند عقل اول، نفس کلی، فلک، فرشته، انسان، اسب، سنگ و... . حق تعالی به این امور علم پیشین دارد و ایجاد آنها نیز به واسطه همین علم پیشین است».[2]
وی در مورد چگونگی پیدایش اعیان ثابته میگوید: «یکی از مباحث بسیار مهم در این زمینه آن است که این اعیان ثابته چگونه ایجاد شدهاند و نسبتشان با اسمای الهی در تعیّن ثانی چیست؟ در حقیقت اعیان ثابته صور و مظاهر اسمای الهیاند؛ بدین معنا که هر اسمی برای خود، مظهر خاصی دارد و در شکل مظهری پیدا میشود. این مظهر همان عین ثابت یا ماهیت خاص مربوط بدان اسم است. به این ترتیب، میتوان گفت ارتباط اسما با اعیان، ارتباطی از گونه ارتباط ظاهر و مظهر است؛ با این بیان که اسم (یعنی ذات به همراه صفت خاص) همواره تعیّن خاصی به همراه دارد. همراهی با یک تعیّن خاص یا نسبت خاص، به معنای همراهی با نوعی محدودیت و تحدد است. تحدد مستلزم وجود یک حد است که اهل معرفت آن حد را عین ثابت مینامند».[3]
به بیان استاد حسن زاده آملی: «عین ثابت که مرتبه حقیقت هر کسى است، در متن عالم اقتضاى احکام خاصى دارد که چون رنگ وجود گرفت آن احکام و لوازم بر وى مترتب میشود».[4]
وی در بیان دیگری میگوید: «عین ثابت مجعول بالتبع است نه بالذات و مجعول بالذات وجودات أشیاء هستند و عین ثابت که به تعبیر حکما ماهیت است حد وجودى شیء است و مقتضیات عین ثابت که هر یک به لسان حال و استعداد خواهشى دارند، از این عینشان یعنى ماهیت و حدشان منتشئ است».[5]
به بیان دیگر؛ «وجود از ناحیه حق بر عین[ثابت] افاضه میشود و عین مطابق قابلیت خود فیض گرفته است، پس در عین دو لحاظ میشود، اگر وحدت را قاهر ببینیم وجود است و ظهورات او، و اگر کثرت را لحاظ کنیم اعیان است و مقتضیات و قابلیت آنها».[6]
البته توضیح و تفصیل این بحث در اینجا ممکن نیست. علاقهمندان به منابع تفصیلی آن رجوع کنند.[7]
سرادقات
کلمه سُرادِق(به ضمه سین و کسره دال) که جمع آن سرادقات است، ظاهراً در اصل به معنای هر چیزی است که محیط بر چیز دیگری شود و به همین جهت به خیمه، چادر، سرا پرده و غباری یا دودی که فضا را پوشانده، سرادق گفته میشود.[8]
فیومی در مصباح میگوید: سرادق چیزی است که بر روی حیاط منزل کشیده میشود.[9]
واژه سرادق هر چند مانند بقیه واژگان ابتدا برای اموری مادی وضع شده است، اما در متون دینی و منابع فلسفی و عرفانی برای امور معنوی نیز بهکار رفته است. مقصود از بحث سرادق یا سرادقات در منابع دینی و عرفانی، همان مبحث حجابها یا سترها است.[10]
چنانکه در روایتی سرادق به خود حجاب اضافه شده است (که به نظر میرسد اضافه اضافه بیانی است)؛ پیامبر اکرم(ص) میفرماید: در شب معراج پس از برخورد با دریاهای هول انگیز و عجایب آنها از جبرئیل در مورد آنها پرسیدم، در جوابم گفت آنها سرادقات حجب(سراپردههای حجابها) هستند که خداوند به وسیله آنها خود را پوشانده است که اگر این حجابها نبودند هر آینه نور عرش همه چیز را از بین میبرد.[11]
در هر صورت در تعبیرات دینی سرادق گاهی به عرش و گاهی به جلال، عزت، کبریا، مجد، عظمت و... اضافه میشود.[12]
امام علی(ع) یکی از اوصاف ملائکه را «تسبیح در سرادقات مجد» بیان میکند و میفرماید: «سپس خداوند سبحان براى سکونت دادن در آسمانهایش، و آباد ساختن پهنه اعلاى ملکوتش موجوداتى بینظیر از فرشتگانش را به عرصه هستى آورد، و به وسیله آنها گشادگیهاى فضاى آسمان را پُر کرد، و صفحات باز جوّ را از آنان مملو ساخت. فریادهاى رساى تسبیح کنندگان از آن ملائکه بارگاه قدس در میان پهنه باز آسمان و پردههاى حجاب، و سراپردههاى جلال و مجد طنین انداز است».[13]
در مورد عرش و کرسی پاسخهای زیر را مطالعه کنید:
«معنای عرش و کرسى»، پاسخ 60
«مفهوم عرش و کرسی»، پاسخ 254
بحث «اعیان ثابته» از مباحث مهم فلسفی - عرفانی است. یکی از محققان در این زمینه میگوید: «موضوع اعیان ثابته از لحاظ مختلفی اهمیت دارد. برخی آنرا از مهمترین نوآوریهای شیخ اکبر محی الدین عربی به شمار میآورند. این بحث -بر خلاف مبحث اسما که پیش از محی الدین نیز مطرح بوده است- کمتر مورد توجه عارفان پیش از ابن عربی بوده است. اعیان ثابته همان صور ماهیات و کثرات تفصیلی است که در تعیّن ثانی،[1] معلوم حق قرار میگیرند. به بیان دیگر؛ صور علمی حق در تعیّن ثانی را که به نحو معلومات تفصیلیاند و در واقع چیزی جز همان ماهیات نیستند، اعیان ثابته مینامند. پس اعیان ثابته همه اموری است که با اسامی ماهوی از آنها یاد میکنیم؛ مانند عقل اول، نفس کلی، فلک، فرشته، انسان، اسب، سنگ و... . حق تعالی به این امور علم پیشین دارد و ایجاد آنها نیز به واسطه همین علم پیشین است».[2]
وی در مورد چگونگی پیدایش اعیان ثابته میگوید: «یکی از مباحث بسیار مهم در این زمینه آن است که این اعیان ثابته چگونه ایجاد شدهاند و نسبتشان با اسمای الهی در تعیّن ثانی چیست؟ در حقیقت اعیان ثابته صور و مظاهر اسمای الهیاند؛ بدین معنا که هر اسمی برای خود، مظهر خاصی دارد و در شکل مظهری پیدا میشود. این مظهر همان عین ثابت یا ماهیت خاص مربوط بدان اسم است. به این ترتیب، میتوان گفت ارتباط اسما با اعیان، ارتباطی از گونه ارتباط ظاهر و مظهر است؛ با این بیان که اسم (یعنی ذات به همراه صفت خاص) همواره تعیّن خاصی به همراه دارد. همراهی با یک تعیّن خاص یا نسبت خاص، به معنای همراهی با نوعی محدودیت و تحدد است. تحدد مستلزم وجود یک حد است که اهل معرفت آن حد را عین ثابت مینامند».[3]
به بیان استاد حسن زاده آملی: «عین ثابت که مرتبه حقیقت هر کسى است، در متن عالم اقتضاى احکام خاصى دارد که چون رنگ وجود گرفت آن احکام و لوازم بر وى مترتب میشود».[4]
وی در بیان دیگری میگوید: «عین ثابت مجعول بالتبع است نه بالذات و مجعول بالذات وجودات أشیاء هستند و عین ثابت که به تعبیر حکما ماهیت است حد وجودى شیء است و مقتضیات عین ثابت که هر یک به لسان حال و استعداد خواهشى دارند، از این عینشان یعنى ماهیت و حدشان منتشئ است».[5]
به بیان دیگر؛ «وجود از ناحیه حق بر عین[ثابت] افاضه میشود و عین مطابق قابلیت خود فیض گرفته است، پس در عین دو لحاظ میشود، اگر وحدت را قاهر ببینیم وجود است و ظهورات او، و اگر کثرت را لحاظ کنیم اعیان است و مقتضیات و قابلیت آنها».[6]
البته توضیح و تفصیل این بحث در اینجا ممکن نیست. علاقهمندان به منابع تفصیلی آن رجوع کنند.[7]
سرادقات
کلمه سُرادِق(به ضمه سین و کسره دال) که جمع آن سرادقات است، ظاهراً در اصل به معنای هر چیزی است که محیط بر چیز دیگری شود و به همین جهت به خیمه، چادر، سرا پرده و غباری یا دودی که فضا را پوشانده، سرادق گفته میشود.[8]
فیومی در مصباح میگوید: سرادق چیزی است که بر روی حیاط منزل کشیده میشود.[9]
واژه سرادق هر چند مانند بقیه واژگان ابتدا برای اموری مادی وضع شده است، اما در متون دینی و منابع فلسفی و عرفانی برای امور معنوی نیز بهکار رفته است. مقصود از بحث سرادق یا سرادقات در منابع دینی و عرفانی، همان مبحث حجابها یا سترها است.[10]
چنانکه در روایتی سرادق به خود حجاب اضافه شده است (که به نظر میرسد اضافه اضافه بیانی است)؛ پیامبر اکرم(ص) میفرماید: در شب معراج پس از برخورد با دریاهای هول انگیز و عجایب آنها از جبرئیل در مورد آنها پرسیدم، در جوابم گفت آنها سرادقات حجب(سراپردههای حجابها) هستند که خداوند به وسیله آنها خود را پوشانده است که اگر این حجابها نبودند هر آینه نور عرش همه چیز را از بین میبرد.[11]
در هر صورت در تعبیرات دینی سرادق گاهی به عرش و گاهی به جلال، عزت، کبریا، مجد، عظمت و... اضافه میشود.[12]
امام علی(ع) یکی از اوصاف ملائکه را «تسبیح در سرادقات مجد» بیان میکند و میفرماید: «سپس خداوند سبحان براى سکونت دادن در آسمانهایش، و آباد ساختن پهنه اعلاى ملکوتش موجوداتى بینظیر از فرشتگانش را به عرصه هستى آورد، و به وسیله آنها گشادگیهاى فضاى آسمان را پُر کرد، و صفحات باز جوّ را از آنان مملو ساخت. فریادهاى رساى تسبیح کنندگان از آن ملائکه بارگاه قدس در میان پهنه باز آسمان و پردههاى حجاب، و سراپردههاى جلال و مجد طنین انداز است».[13]
در مورد عرش و کرسی پاسخهای زیر را مطالعه کنید:
«معنای عرش و کرسى»، پاسخ 60
«مفهوم عرش و کرسی»، پاسخ 254
[1]. تعیّن ثانی -در مقابل تعیّن اول- یکی مراتب عرفانی و به معنای تحقق صور علمی و تفصیلی در ذات حق تعالی است.
[2]. یزدان پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 463، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1388ش.
[3]. همان.
[4]. حسن زاده آملى، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 86، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، 1378ش.
[5]. همان، ص 153.
[6]. همان 158.
[7]. ر. ک: مبانی و اصول عرفان نظری، ص 463 - 524.
[8]. ر. ک: صفی پور، عبدالرحیم، منتهی الارب فی لغة العرب، ماده «سردق»؛ سیاح، احمد، فرهنگ جامع، ماده «سردق».
[9]. فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ماده «سردق».
[11]. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 2، ص 11، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[12]. امام علی(ع) پس از بیان حجابها و به بیان انواع سرادقات میپردازند و میفرماید: «ثُمَّ سُرَادِقَاتُ الْجَلَالِ وَ هِیَ سَبْعُونَ سُرَادِقاً فِی کُلِّ سُرَادِقٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ بَیْنَ کُلِّ سُرَادِقٍ وَ سُرَادِقٍ مَسِیرَةُ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ ثُمَّ سُرَادِقُ الْعِزِّ ثُمَّ سُرَادِقُ الْکِبْرِیَاءِ ثُمَّ سُرَادِقُ الْعَظَمَةِ ثُمَّ سُرَادِقُ الْقُدْسِ ثُمَّ سُرَادِقُ الْجَبَرُوتِ ثُمَّ سُرَادِقُ الْفَخْر. ثُمَّ النُّورُ الْأَبْیَضُ ثُمَّ سُرَادِقُ الْوَحْدَانِیَّةِ وَ هُوَ مَسِیرَةُ سَبْعِینَ أَلْفَ عَامٍ فِی سَبْعِینَ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ الْحِجَابُ الْأَعْلَى»؛ ابن بابویه، محمد بن على، التوحید، ص 278 - 279، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1398ق.
[13]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمه، انصاریان، حسین، ص 192، تهران، پیام آزادى، چاپ دوم، 1386ش.