کد سایت
fa44084
کد بایگانی
54111
نمایه
عبارات نوشته شده بر روی عرش
طبقه بندی موضوعی
حدیث,عرش و کرسی
خلاصه پرسش
چه عباراتی بر روی عرش نگاشته شده است؟
پرسش
روی عرش چه چیزی نوشته شده است؟
پاسخ اجمالی
گرچه ما به معنای واقعی و کیفیت دقیق آنچه به عنوان «نگارش بر عرش» عنوان شده واقف نیستیم اما اجمالاً میتوان گفت که بر اساس برخی از روایات، کلمه «لا اله الا الله»، رسالت پیامبر اسلام(ص) و یاری آنحضرت توسط علی (ع) از جمله عباراتی است که بر روی عرش نوشته شده است، در این رابطه به چند حدیث اشاره میکنیم.
1. از ام سلمه گزارش شده است، رسول خدا(ص) فرمود: شبى که مرا به آسمان بردند نگاه کردم بر عرش نوشته بود: «لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه»؛ خدایى جز خداى یگانه نیست، و محمد فرستاده او است. به وسیله على او را تأیید و یارى کردم، سپس انوار على، فاطمه، حسن، حسین، على بن الحسین، محمد بن على، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد، حسن بن على را دیدم، و نور حجت را در میان آنها دیدم که مانند ستاره درخشان، نورانى بود. گفتم: پروردگارا! این کیست و آنها چه کسانی هستند؟ به من ندا شد: اى محمد! این نور على، فاطمه و دو سبط تو حسن و حسین و امامان پس از تو از اولاد حسین(ع) است که همگى پاکیزه و معصوم هستند، و این (آخرین) نور حجت(من) است که زمین را پر از عدل و داد میکند، پس از آنکه از بیدادگرى و ستم پر شده باشد.[1]
2. رسول خدا(ص) فرمود: بر عرش خداوند نوشته شده است: من پروردگارم. پروردگارى یگانه جز من نیست و براى من انبازى نیست و محمد(ص) بنده و فرستاده من است و او را به على تأیید کردم. و خداوند متعال این آیه را نازل فرمود:
«او همان کسى است که تو را به نصر خویش و به مؤمنین یارى داده است». در این آیه مقصود از نصر، على(ع) است و چون در زمره مؤمنان هم هست، نصرت از هر دو جهت در على(ع) جمع است.[2]
3. از عبد اللَّه بن مسعود روایت شده است، رسول خدا (ص) فرمود: آنگاه که خداوند آدم(ع) را آفرید و از روحش بر او دمید، آدم عطسهاى زد و گفت: الحمد للَّه، پس خداى تعالى به آدم فرمود: که مرا ستایش کردى سوگند به بزرگى و جلالم اگر به واسطهى دو تن از بندگان که از تو به وجود مىآیند نبود ترا در دنیا نمىآفریدم. آدم گفت: پروردگارا آن دو تن از من هستند. فرمود: آرى. از تو هستند. اى آدم سرت را بلند و نگاه کن. آدم سر بلند کرد و ناگاه دید که بر فراز عرش نوشته شده است: «لا اله الا اللَّه محمّد نبى الرّحمة و على مقیم الجنة»؛ خدایى جز خداى یکتا وجود ندارد، محمّد پیامبر رحمت و على انسانى بهشتى است. هر کس على را بشناسد پاک و پاکیزه است و آن کس که حق على را انکار کند ناامید از رحمت و ملعون است. سوگند به بزرگى و جلالم که وارد بهشت میکنم آنکس که على را دوست دارد، اگر چه نافرمانى و معصیت مرا کند. و سوگند به بزرگى و جلالم وارد جهنم کنم هر کس نافرمانى على را کند، اگر چه اطاعت من را بکند.[3]
1. از ام سلمه گزارش شده است، رسول خدا(ص) فرمود: شبى که مرا به آسمان بردند نگاه کردم بر عرش نوشته بود: «لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه»؛ خدایى جز خداى یگانه نیست، و محمد فرستاده او است. به وسیله على او را تأیید و یارى کردم، سپس انوار على، فاطمه، حسن، حسین، على بن الحسین، محمد بن على، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد، حسن بن على را دیدم، و نور حجت را در میان آنها دیدم که مانند ستاره درخشان، نورانى بود. گفتم: پروردگارا! این کیست و آنها چه کسانی هستند؟ به من ندا شد: اى محمد! این نور على، فاطمه و دو سبط تو حسن و حسین و امامان پس از تو از اولاد حسین(ع) است که همگى پاکیزه و معصوم هستند، و این (آخرین) نور حجت(من) است که زمین را پر از عدل و داد میکند، پس از آنکه از بیدادگرى و ستم پر شده باشد.[1]
2. رسول خدا(ص) فرمود: بر عرش خداوند نوشته شده است: من پروردگارم. پروردگارى یگانه جز من نیست و براى من انبازى نیست و محمد(ص) بنده و فرستاده من است و او را به على تأیید کردم. و خداوند متعال این آیه را نازل فرمود:
«او همان کسى است که تو را به نصر خویش و به مؤمنین یارى داده است». در این آیه مقصود از نصر، على(ع) است و چون در زمره مؤمنان هم هست، نصرت از هر دو جهت در على(ع) جمع است.[2]
3. از عبد اللَّه بن مسعود روایت شده است، رسول خدا (ص) فرمود: آنگاه که خداوند آدم(ع) را آفرید و از روحش بر او دمید، آدم عطسهاى زد و گفت: الحمد للَّه، پس خداى تعالى به آدم فرمود: که مرا ستایش کردى سوگند به بزرگى و جلالم اگر به واسطهى دو تن از بندگان که از تو به وجود مىآیند نبود ترا در دنیا نمىآفریدم. آدم گفت: پروردگارا آن دو تن از من هستند. فرمود: آرى. از تو هستند. اى آدم سرت را بلند و نگاه کن. آدم سر بلند کرد و ناگاه دید که بر فراز عرش نوشته شده است: «لا اله الا اللَّه محمّد نبى الرّحمة و على مقیم الجنة»؛ خدایى جز خداى یکتا وجود ندارد، محمّد پیامبر رحمت و على انسانى بهشتى است. هر کس على را بشناسد پاک و پاکیزه است و آن کس که حق على را انکار کند ناامید از رحمت و ملعون است. سوگند به بزرگى و جلالم که وارد بهشت میکنم آنکس که على را دوست دارد، اگر چه نافرمانى و معصیت مرا کند. و سوگند به بزرگى و جلالم وارد جهنم کنم هر کس نافرمانى على را کند، اگر چه اطاعت من را بکند.[3]
[1]. «عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ نَظَرْتُ فَإِذَا مَکْتُوبٌ عَلَى الْعَرْشِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَیَّدْتُهُ بِعَلِیٍّ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِیٍّ وَ رَأَیْتُ أَنْوَارَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ أَنْوَارَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ رَأَیْتُ نُورَ الْحُجَّةِ یَتَلَأْلَأُ مِنْ بَیْنِهِمْ کَأَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ فَقُلْتُ یَا رَبِّ مَنْ هَذَا وَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ هَذَا نُورُ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ هَذَا نُورُ سِبْطَیْکَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ هَذِهِ أَنْوَارُ الْأَئِمَّةِ بَعْدَکَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ هَذَا الْحُجَّةُ یَمْلَأُ الدُّنْیَا قِسْطاً وَ عَدْلًا»، خزاز رازى، على بن محمد، کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف، ص 185 و 186، قم، بیدار، 1401ق.
[2]. «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) قَالَ مَکْتُوبٌ عَلَى الْعَرْشِ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی لَا شَرِیکَ لِی وَ مُحَمَّدٌ عَبْدِی وَ رَسُولِی أَیَّدْتُهُ بِعَلِیٍّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ فَکَانَ النَّصْرُ عَلِیّاً (ع) وَ دَخَلَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ فَدَخَلَ فِی الْوَجْهَیْنِ جَمِیعاً». شیخ صدوق، أمالی، ص 215 و 216، بیروت، اعلمى، چاپ پنجم، 1400ق، 1362ش.
[3]. «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ عَطَسَ آدَمُ وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِ حَمِدْتَنِی عَبْدِی وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَوْ لَا عَبْدَانِ أُرِیدُ أَنْ أَخْلُقَهُمَا فِی دَارِ الدُّنْیَا مَا خَلَقْتُکَ قَالَ إِلَهِی فَیَکُونَانِ مِنِّی قَالَ نَعَمْ یَا آدَمُ ارْفَعْ رَأْسَکَ وَ انْظُرْ فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَإِذَا مَکْتُوبٌ عَلَى الْعَرْشِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ نَبِیُّ الرَّحْمَةِ وَ عَلِیٌّ مُقِیمُ الْحُجَّةِ مَنْ عَرَفَ حَقَّ عَلِیٍّ ع زَکَى وَ طَهُرَ وَ مَنْ أَنْکَرَ حَقَّهُ لُعِنَ وَ خَابَ أَقْسَمْتُ بِعِزَّتِی أَنْ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ مَنْ أَطَاعَهُ وَ إِنْ عَصَانِی وَ أُقْسِمُ بِعِزَّتِی أَنْ أُدْخِلَ النَّارَ مَنْ عَصَاهُ وَ إِنْ أَطَاعَنِی». ابن شاذان، محمد بن احمد، مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین و الأئمة،، ص 83، قم، مدرسة الإمام المهدى عجّل اللة تعالى فرجة الشریف، چاپ اول، 1407ق.