کد سایت
fa44882
کد بایگانی
55152
نمایه
پذیرش ولایت و امامت ائمه(ع) شرط قبولی اعمال
طبقه بندی موضوعی
حدیث,ولایت، برترین عبادت,محبت و اطاعت امامان
خلاصه پرسش
«علی(ع) نماز مؤمنان و روزه آنان است!» آیا این عبارت برگرفته از روایات است؟ مقصود از آن چیست؟
پرسش
«علی(ع) نماز مؤمنان و روزه آنان است!» آیا این عبارت برگرفته از روایات است؟ مقصود از آن چیست؟
پاسخ اجمالی
بنابر تحقیق و جستوجو در متون حدیثی؛ عین این عبارت را در روایتی نیافتیم، اما معنای چنین عبارتی را میتوان از روایات دیگر بهدست آورد که نماز و روزه بدون پذیرش ولایت و امامت پیشوایان معصوم مورد قبول درگاه الهی نیست:
رسول خدا(ص) فرمود: «... چه میشود گروهى را وقتى یاد از آل ابراهیم و آل عمران میکنند شادند، اما وقتى یاد از آل محمّد میکنند متنفر میشوند. قسم به آن کسى که جان محمّد(ص) در دست او است، اگر یکى از آنها در روز قیامت به مقدار عمل هفتاد پیغمبر کار نیک کرده باشد خدا از او نمیپذیرد، مگر اینکه ولایت من و علی بن ابیطالب را به آنها ضمیمه کند».[1]
امام باقر(ع) فرمود: «خداى عزّ و جلّ پنج چیز را بر بندگان واجب ساخت و آنها چهار چیزش را گرفتند و یکى را رها کردند: 1. نماز، و مردم نمیدانستند چگونه نماز گزارند تا جبرئیل(ع) فرود آمد و گفت: اى محمد! وقتهاى نماز را به مردم خبر ده، 2. زکات پس از نماز نازل شد، جبرئیل گفت: اى محمد! زکات را به آنان بیاموز چنانکه نماز را آموزاندی! 3. روزه بعد از زکات نازل شد ... 4. سپس امر به حج رسید، و جبرئیل(ع) فرود آمد و گفت: چنانکه درباره نماز، زکات و روزه به مردم خبر دادى، درباره حج هم خبر ده، 5. سپس امر به ولایت رسید ... و خداى عزّ و جلّ آیه «امروز دینتان را براى شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم» را نازل کرد و کمال دین به سبب ولایت على بن ابى طالب(ع) بود».[2]
امام صادق(ع) به نقل از امام علی(ع) فرمود: «به خدا اگر [کسی] سجده کند تا گردنش قطع شود خدا از او نپذیرد جز به ولایت ما اهلبیت».[3]
آنحضرت به ابو الخطاب نوشت: «... من ریشه و اصل حق هستم. فروع و شاخههاى آن فرمانبردارى از خدا است دشمن ما نیز ریشه شرّ است و شاخههایش کارهاى بد است. چگونه میتوان فرمانبردارى کرد از کسى که او را نمیشناسی و از کجا شناخته میشود کسی که از او اطاعت نمیشود».[4]
علامه مجلسی با توجه به این دسته از روایات، بابی را با این عنوان در «بحار الانوار» آورده است:
«ائمه(ع)؛ نماز، زکات، حج، روزه و سایر طاعات هستند...».[5]
در منابع اهلسنت نیز از رسول خدا(ص) نقل شده است: «ای علی! اگر کسی به اندازه عُمرِ نوح(ع) خدا را عبادت کند، و به اندازه کوه اُحُد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق نماید و به اندازهای عمرش طولانی باشد که بتواند هزار بار پیاده به حج برود، آنگاه در [مکه] بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، ولی، ولایت تو را – ای علی! – نداشته باشد، بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید و هرگز وارد بهشت نخواهد شد».[6]
پیام این دسته از روایات آن است که خدا را باید از راهی که او میگوید شناخت و دستورات او را به کار بست. مسئله امامت یکی از مسائل مهم اعتقادی است که پیروی از امامان، پیروی از خدا و رسولش میباشد؛ چنانکه قرآن کریم اطاعت «اولیالامر» را همطراز اطاعت رسول خدا(ص) ذکر کرده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»،[7] در این آیه شریفه با امر «اطیعوا» از مردم خواسته که از پیامبر و اولیالامر اطاعت و پیروی کنند، در حقیقت اطاعت اولیالامر اطاعت پیامبر تلقی شده است.
رسول خدا(ص) فرمود: «... چه میشود گروهى را وقتى یاد از آل ابراهیم و آل عمران میکنند شادند، اما وقتى یاد از آل محمّد میکنند متنفر میشوند. قسم به آن کسى که جان محمّد(ص) در دست او است، اگر یکى از آنها در روز قیامت به مقدار عمل هفتاد پیغمبر کار نیک کرده باشد خدا از او نمیپذیرد، مگر اینکه ولایت من و علی بن ابیطالب را به آنها ضمیمه کند».[1]
امام باقر(ع) فرمود: «خداى عزّ و جلّ پنج چیز را بر بندگان واجب ساخت و آنها چهار چیزش را گرفتند و یکى را رها کردند: 1. نماز، و مردم نمیدانستند چگونه نماز گزارند تا جبرئیل(ع) فرود آمد و گفت: اى محمد! وقتهاى نماز را به مردم خبر ده، 2. زکات پس از نماز نازل شد، جبرئیل گفت: اى محمد! زکات را به آنان بیاموز چنانکه نماز را آموزاندی! 3. روزه بعد از زکات نازل شد ... 4. سپس امر به حج رسید، و جبرئیل(ع) فرود آمد و گفت: چنانکه درباره نماز، زکات و روزه به مردم خبر دادى، درباره حج هم خبر ده، 5. سپس امر به ولایت رسید ... و خداى عزّ و جلّ آیه «امروز دینتان را براى شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم» را نازل کرد و کمال دین به سبب ولایت على بن ابى طالب(ع) بود».[2]
امام صادق(ع) به نقل از امام علی(ع) فرمود: «به خدا اگر [کسی] سجده کند تا گردنش قطع شود خدا از او نپذیرد جز به ولایت ما اهلبیت».[3]
آنحضرت به ابو الخطاب نوشت: «... من ریشه و اصل حق هستم. فروع و شاخههاى آن فرمانبردارى از خدا است دشمن ما نیز ریشه شرّ است و شاخههایش کارهاى بد است. چگونه میتوان فرمانبردارى کرد از کسى که او را نمیشناسی و از کجا شناخته میشود کسی که از او اطاعت نمیشود».[4]
علامه مجلسی با توجه به این دسته از روایات، بابی را با این عنوان در «بحار الانوار» آورده است:
«ائمه(ع)؛ نماز، زکات، حج، روزه و سایر طاعات هستند...».[5]
در منابع اهلسنت نیز از رسول خدا(ص) نقل شده است: «ای علی! اگر کسی به اندازه عُمرِ نوح(ع) خدا را عبادت کند، و به اندازه کوه اُحُد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق نماید و به اندازهای عمرش طولانی باشد که بتواند هزار بار پیاده به حج برود، آنگاه در [مکه] بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، ولی، ولایت تو را – ای علی! – نداشته باشد، بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید و هرگز وارد بهشت نخواهد شد».[6]
پیام این دسته از روایات آن است که خدا را باید از راهی که او میگوید شناخت و دستورات او را به کار بست. مسئله امامت یکی از مسائل مهم اعتقادی است که پیروی از امامان، پیروی از خدا و رسولش میباشد؛ چنانکه قرآن کریم اطاعت «اولیالامر» را همطراز اطاعت رسول خدا(ص) ذکر کرده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»،[7] در این آیه شریفه با امر «اطیعوا» از مردم خواسته که از پیامبر و اولیالامر اطاعت و پیروی کنند، در حقیقت اطاعت اولیالامر اطاعت پیامبر تلقی شده است.
[1]. استرآبادى، على، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص 112، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ اول، 109ق.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 290، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 1، ص 243، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص 668، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376ش.
[4]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال(رجال الکشی)، ص 291، نشر دانشگاه مشهد، 1348ش.
[5]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 24، ص 286، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.
[6]. أبو شجاع دیلمی، شیرویه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، ج 3، ص 364، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1406قإ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، ج 1، ص 69، قم، انوار الهدى، چاپ دوم، 1423ق.
[7]. نساء، 59.