دین اسلام، مهربانی، نرمش و ملاطفت را بیش از روشهای دیگر، در تربیت مؤثر و مفید میداند؛ هر چند در بعضی از موارد لازم است در مقابل خطای کودک عکسالعمل مناسب نشان داده شود؛ زیرا اگر در برابر کار زشت کودک - مثل سرقت و آسیب رساندن به اموال دیگران - واکنش مناسب انجام نشود، زشتی آن در نظرش کاسته شده و بسا به آن کار عادت کند؛ لذا پارهای از تنبیهات غیر بدنی را میتوان به اجرا گذارد، اما تنها به صورتی حساب شده و عاقلانه؛ مثل: قهر کردن از کودک، محروم نمودن او از تفریح و گردش، منع کردن از بازی و کارهایی که مورد علاقه او است. این قبیل تنبیهات، اگر به موقع و دقیق به کار گرفته شوند، در تربیت کودکان مفید واقع میشوند.
مردی در حضور امام موسی بن جعفر(ع) از فرزند خود شکایت کرد؛ حضرت به وی فرمود: «فرزندت را نزن، و برای ادب کردنش، از او قهر کن، ولی مواظب باش، قهرت چندان طول نکشد».[1]
با توجه به آنچه بیان شد، اما بر اساس برخی از روایات به اولیا و مربیان اجازه داده شده است که در مواقع ضروری برای تربیت کودکان، از تنبیهات بدنی استفاده نمایند. رسول خدا(ص) فرمود: «وقتی کودکان به سن هفت سالگی رسیدند به آنها امر کنید نماز بخوانند و هنگامی که به سن نُه سالگی رسیدند، اگر نماز را ترک کردند آنها را بزنید. وقتی ده ساله شدند بسترشان را جدا کنید».[2] همچنین امام علی(ع) فرمود: «از همان راه که فرزند خودت را ادب میکنی کودک یتیم را نیز از همان راه ادب کن و در مورد ارتکاب هر عملی که فرزندت را کتک میزنی کودک یتیم را در همان مورد کتک بزن».[3]
در مورد تنبیه کودک توجه به چند نکته ضروری است:
- در دین اسلام تنبیهات به منظور تشفی خاطر و انتقامجویی از مُجرم انجام نمیگیرد، بلکه به رسمیت شناختن و اجرای آن به منظور تأمین حقوق افراد، امنیت اجتماعی، جلوگیری از هرج و مرج و اهداف تربیتی است.[4] لذا اسلام تنبیه(بدنی و غیر بدنی) را به عنوان یک وسیله تربیتی پذیرفته و انجام آنرا در مواردی مفید میداند.
- 2. تنبیه بدنی همیشه به عنوان آخرین راهکار، در تربیت مطرح میشود؛ یعنی ابتدا باید با نرمی و مدارا، شروع شود؛ و در صورت بیاثر بودن، باید به تنبیه بدنی توسل جست؛ چنانکه در روایتی که در مورد آموزش نماز نقل کردیم، ابتدا آموزش نماز، سپس فرجه و مهلت دادن آمده، و در نهایت تنبیه بدنی مطرح شد.
- گفتنی است؛ تنبیه بدنی نباید به حدی باشد که موجب قصاص یا دیه شود؛[5] بلکه حتی نباید دردناک باشد و موجب کبودی گردد.[6]
- شاید فلسفهی اینکه در این روایت زدن مطرح شده، این باشد که مصلحت در امر به زدن است، نه در خود زدن؛[7] یعنی همین که فرزند و فرد تحت تعلیم بفهمد که مربی حق زدن دارد، برای تربیت او کافی است؛ زیرا ترس از کتک خوردن از خود کتک خوردن مؤثرتر است.
- علاوه بر این که ممکن است زدن یک فرمولی باشد برای شرایط و افراد خاص؛ بنابراین تربیت میتواند در زمانهای مختلف و با توجه به شرایط اجتماعی، دارای فرمولهای متفاوت باشد. مهمتر از هر فرمولی آن است که فرزند به خوبی ادب شود و بر این اساس اگر پدری احساس میکند با روش دیگری موفقتر است، میتواند آنروش را دنبال کند.
در هر صورت از آنجا که تنبیه بدنی دارای آثار نامطلوبی است، و غالباً سازنده نیست، به عنوان آخرین عامل بازدارنده در تربیت محسوب میشود؛ زیرا کودک ممکن است از ترس تنبیه، به حسب ظاهر دست از کار خلاف بردارد و در حضور اولیا و مربیان آن کار را انجام ندهد، اما عادت بد او غالباً از بین نمیرود.[8] و حتی ضررهای قابل توجهی را دربردارد. از آن جمله:
- کودک عادت میکند در برابر زور، بدون چون و چرا تسلیم گردد و به این منطق خو بگیرد که زورگو و قلدر پیروز است.
- کودک نسبت به تنبیهکننده حس بدبینی پیدا میکند، و حالت سرکشی در او برانگیخته میشود.
- کودک ترسو بار میآید و شخصیتش در هم شکسته و تعادل روحیاش به هم میخورد.
با توجه به آثار بد تنبیه بدنی، امام صادق(ع) میفرماید: «در مورد کودکان حد جاری نمیشود، بلکه به نحو صحیحی باید تأدیب شوند».[9]
بنابراین، تنبیهکنندهای که مجاز به تنبیه است باید کاملاً مواظبت نماید که از مقدار مجاز تجاوز نکند و شدت ضرب هم به حدی نباشد که موجب قصاص یا دیه شود.
[1]. ابن فهد حلّی، جمال الدین احمد بن محمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص 89، دار الکتاب العربی، چاپ اول، 1407ق.
[2]. ابن حیون مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، ج 1، ص 194، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ دوم، 1385ق؛ ابن ابی جمهور احسایی، محمد بن علی، عوالی اللئالی العزیزیة، ج 1، ص 252 – 253، قم، دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، 1405ق.
[3]. کافی، ج 6، ص 47.
[4]. ر. ک: امینی، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، ص 453 - 455، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، 1387ش.
[5]. ر. ک: «دیه تنبیه فرزند»، سؤال 12643.
[6]. چنانکه در مورد زدن زنان نیز گفته شده است: ر. ک: «تنبیه بدنی زن»، 6835.
[7]. در علم اصول فقه این بحث مطرح است که گاهی مصلحت در خود امر است نه در مأموربه و یا میگویند مصلحت در امر به امر است.
[8]. فرهادیان، رضا، آنچه والدین و مربیان باید بدانند، ص 66، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ نوزدهم، 1391ش.
[9]. دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، ج 2، ص 454.