کد سایت
fa62618
کد بایگانی
77000
نمایه
اقسام اسم به اعتبار افراد
طبقه بندی موضوعی
صرف و نحو
خلاصه پرسش
تقسیمات اسم بر حسب دلالت بر تعداد افراد چیست و چرا برای واژگان جمع مذکر؛ مانند «علماء»، فعل مؤنث میآورند؟
پرسش
آیا کلمه «علماء» مذکر است یا مؤنث؟
پاسخ اجمالی
«اسم» که یکی از سه نوع کلمه موجود در زبان عرب است، به اعتبارات گوناگون دارای تقسیمات گوناگونی میباشد؛ از جمله در علم صرف به اعتبار دلالت بر تعداد افراد، بر سه قسم به شرح زیر تقسیم میگردد:
1. اسم مفرد؛ اسمی است که دلالت بر یک نفر یا یک چیز نماید؛ مانند: زید، زینب، عالم، شجر، مسلم.[1]
2. اسم مثنّی یا تثنیه؛ اسمى که بر دو مفرد دلالت میکند، و طریقه ساختن آن چنان است که به آخر اسم مفرد «الف و نون»[2] یا «یاء و نون»[3] ملحق مینمایند، و نون تثنیه مکسور است، و حرف آخر کلمه که پیش از الف یا یاء واقع میشود مفتوح است؛ مانند: زَیدانِ، زَیدَینِ، مُسلِمانِ، مُسلِمَینِ.[4]
3. اسم مجموع یا جمع؛ اسمى است که بر بیش از دو فرد دلالت میکند، و آن دو قسم است:
الف. جمع سالم یا صحیح،[5] طریقه ساختن مذکرش چنان است که در آخر اسم مفرد «واو و نون»[6] یا «یاء و نون»[7] ملحق مینمایند، و آخر کلمه پیش از واو مضموم، و پیش از یاء مکسور است، و نون جمع مفتوح میباشد؛ مانند: زیدون، زیدین، مسلمون، مسلمین.[8] و طریق ساختن مؤنث آن چنان است که الف و تاء کشیده در آخر کلمه میآورند، و اگر در آخر کلمه «تاء» باشد حذف میگردد؛ مانند: هندات، ضاربات، شجرات.[9]
ب. جمع مکسر،[10] و آن با تغییر مفرد ساخته میشود، و تغییر یا در حرکت است با توافق در عدد حروف،[11] یا در حرکت و حروف هر دو است، و تغییر در عدد حروف یا به افزودن بر مفرد است، یا به کاستن از مفرد.[12]
اوزان جمع مکسر
برای جمع مکسّر حدود 40 وزن بیان شده است،[13] که یکی از آن وزنها وزن «فُعَلاء» است. این وزن، جمع وصفى است که بر وزن «فعیل» یا «فاعل» باشد؛ مانند: «کریم» که جمعش میشود؛ «کُرَماء» یا «علیم و عالم» که جمعشان میشود؛ «علماء» یا جاهل که میشود؛ جهلاء.[14] واژگان جمع، مانند «علماء» اگرچه جمع مکسَّر برای واژگان مذکر «عالم» و «علیم» است، اما در چنین جمعهایی به اعتبار کلمه تقدیری «جماعة» میتوان به آنها فعل مفرد مؤنث نیز اسناد داده شود؛ مانند: «جاء الرجال» و «جائت الرّجال».[15]
گفتنی است؛ صیغههاى جمع براى مفرداتى که گفته شده کلّیّت ندارد، بلکه بناء بر غالب است؛ یعنى ممکن است هر یک از آنها جمع مفردات دیگرى واقع شوند، و هر نوعى از آن مفردات نیز ممکن است جمع دیگرى داشته باشند.[16]
1. اسم مفرد؛ اسمی است که دلالت بر یک نفر یا یک چیز نماید؛ مانند: زید، زینب، عالم، شجر، مسلم.[1]
2. اسم مثنّی یا تثنیه؛ اسمى که بر دو مفرد دلالت میکند، و طریقه ساختن آن چنان است که به آخر اسم مفرد «الف و نون»[2] یا «یاء و نون»[3] ملحق مینمایند، و نون تثنیه مکسور است، و حرف آخر کلمه که پیش از الف یا یاء واقع میشود مفتوح است؛ مانند: زَیدانِ، زَیدَینِ، مُسلِمانِ، مُسلِمَینِ.[4]
3. اسم مجموع یا جمع؛ اسمى است که بر بیش از دو فرد دلالت میکند، و آن دو قسم است:
الف. جمع سالم یا صحیح،[5] طریقه ساختن مذکرش چنان است که در آخر اسم مفرد «واو و نون»[6] یا «یاء و نون»[7] ملحق مینمایند، و آخر کلمه پیش از واو مضموم، و پیش از یاء مکسور است، و نون جمع مفتوح میباشد؛ مانند: زیدون، زیدین، مسلمون، مسلمین.[8] و طریق ساختن مؤنث آن چنان است که الف و تاء کشیده در آخر کلمه میآورند، و اگر در آخر کلمه «تاء» باشد حذف میگردد؛ مانند: هندات، ضاربات، شجرات.[9]
ب. جمع مکسر،[10] و آن با تغییر مفرد ساخته میشود، و تغییر یا در حرکت است با توافق در عدد حروف،[11] یا در حرکت و حروف هر دو است، و تغییر در عدد حروف یا به افزودن بر مفرد است، یا به کاستن از مفرد.[12]
اوزان جمع مکسر
برای جمع مکسّر حدود 40 وزن بیان شده است،[13] که یکی از آن وزنها وزن «فُعَلاء» است. این وزن، جمع وصفى است که بر وزن «فعیل» یا «فاعل» باشد؛ مانند: «کریم» که جمعش میشود؛ «کُرَماء» یا «علیم و عالم» که جمعشان میشود؛ «علماء» یا جاهل که میشود؛ جهلاء.[14] واژگان جمع، مانند «علماء» اگرچه جمع مکسَّر برای واژگان مذکر «عالم» و «علیم» است، اما در چنین جمعهایی به اعتبار کلمه تقدیری «جماعة» میتوان به آنها فعل مفرد مؤنث نیز اسناد داده شود؛ مانند: «جاء الرجال» و «جائت الرّجال».[15]
گفتنی است؛ صیغههاى جمع براى مفرداتى که گفته شده کلّیّت ندارد، بلکه بناء بر غالب است؛ یعنى ممکن است هر یک از آنها جمع مفردات دیگرى واقع شوند، و هر نوعى از آن مفردات نیز ممکن است جمع دیگرى داشته باشند.[16]
[1]. حسینى طهرانى، هاشم، علوم العربیة، ج 1، ص 413، تهران، مفید، چاپ دوم، 1364 ش.
[2] . در حالت رفعی.
[3] . در حالت نصبی و جری.
[4]. علوم العربیة، ج 1، ص 413.
[5]. سالم گویند چون بناء مفرد در این جمع به حال خود باقى است.
[6]. در حالت رفعی.
[7]. در حالت نصبی و جری.
[8]. علوم العربیة، ج 1، ص 416 - 417.
[9]. همان، ص 417 - 418.
[10]. مکسّر گویند چون بناء مفرد در آن شکسته میشود.
[11]. مانند «ارض» بسکون الراء و «ارض» بفتح الراء؛ البهجة المرضیة على ألفیة ابن مالک، محقق: حسینى دشتى، مصطفى، ص 35، قم، اسماعیلیان، چاپ نوزدهم، بیتا.
[12]. علوم العربیة، ج 1، ص 419.
[13]. ر. ک: علوم العربیة، ج 1، ص 419 - 432؛ آل بویه، على، ترکیب، ترجمه و تلخیص مطالب ألفیة ابن مالک، ص 371 - 374، قم، عالمه، چاپ اول، 1383ش.
[14]. علوم العربیة، ج 1، ص 425.
[15]. ترکیب، ترجمه و تلخیص مطالب ألفیة ابن مالک، ص 118؛ البهجة المرضیة على ألفیة ابن مالک، ص 161(پاورقی).
[16]. علوم العربیة، ج 1، ص 432.