کد سایت
fa64867
کد بایگانی
79532
نمایه
نماز؛ مصداق شکر الهی
طبقه بندی موضوعی
کلیات
خلاصه پرسش
آیا نماز، میتواند مصداقی از شکر پروردگار باشد که در قرآن به آن توصیه شده است؟
پرسش
خداوند در قرآن میفرماید: «ان اشکر لی»؛ حال آیا آیه یا روایتی داریم که بگوید یکی از موارد شکر خداوند بهوسیله نماز خواندن است؟
پاسخ اجمالی
ماهیت اصلی نماز، تحقق جنبه عبودیت و بندگی انسان در برابر خداوند است که در قالب انجام عملی معیّن و دارای قیود و شروط خاص انجام میپذیرد. نماز قبل از آنکه نشانه تشکر از خداوند باشد یک تکلیف دینی و دستوری الهی است و چه انسان در مقام تشکر باشد و چه نباشد تبعیت از فرمان الهی را برخود لازم میداند.
با این حال؛ اثبات شکر بودن نماز به این معنا نیست که علت اصلی تشریع نماز را برای تشکر از خداوند میدانیم و معتقد باشیم؛ نماز برای شکرگزاری واجب شده است و هیچ حکمت و فلسفه دیگری ندارد. اگر چنین بود، میتوانستیم بهجای نماز به گونه دیگری خدا را شکر کنیم و دیگر لزومی در نماز نبود. اما میدانیم که به هر حال، نماز واجب است؛ چه شکر دیگری وجود داشته باشد یا نه؛ و این نشان از آن دارد که تشکر از خداوند تنها بخشی از، علت وجوب نماز میباشد و علتها و حکمتهای دیگری نیز برای وجوب نماز وجود دارد که در روایات بیان شده است.[1]
حال با توجه به این نکات با دو استدلال، شکر بودن نماز را اثبات میکنیم:
1. خداوند در ابتدای سوره کوثر میفرماید: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ»؛[2] ما به تو کوثر عطا کردیم، اکنون که چنین است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن. حرف «فاء» در ابتدای آیه حرف ربط بوده که سببیت را میرساند[3] و معنا چنین میشود که؛ بر این نعمت، خداوند را شکر کن که این شکر با نماز و قربانی میباشد.[4] پس از این آیات؛ شکر بودن نماز بر نعمتها بهدست میآید.
2. شکر خداوند بهوسیله انجام عبادات و ترک محرمات نیز محقق میشود؛ امام صادق(ع) در اینباره میفرماید: «کمترین حد شکر این است که نعمت را از طرف خدا دیده و علتى را که مورد علاقه قلب و جالب توجه باشد براى نعمت نتراشد، و تنها علت و سبب نعمت را خدا دانسته، و به آنچه او عطا میکند راضى باشد، و به وسیله نعمتهاى او معصیت و مخالفت اوامر و نواهى او نکند. پس در هر حال و در همه وقت بنده شکرگزار خدا باش، تا خداى خود را در هر مورد پروردگار بخشاینده و مهربان بینى».[5]
حال نماز نیز از مواردی است که امر خداوند بر آن تعلق گرفته و شامل این حکم عام میشود؛ هر شخصی که این امر خداوند را انجام دهد؛ مرتبهای از شکر خداوند را انجام داده است.
با این حال؛ اثبات شکر بودن نماز به این معنا نیست که علت اصلی تشریع نماز را برای تشکر از خداوند میدانیم و معتقد باشیم؛ نماز برای شکرگزاری واجب شده است و هیچ حکمت و فلسفه دیگری ندارد. اگر چنین بود، میتوانستیم بهجای نماز به گونه دیگری خدا را شکر کنیم و دیگر لزومی در نماز نبود. اما میدانیم که به هر حال، نماز واجب است؛ چه شکر دیگری وجود داشته باشد یا نه؛ و این نشان از آن دارد که تشکر از خداوند تنها بخشی از، علت وجوب نماز میباشد و علتها و حکمتهای دیگری نیز برای وجوب نماز وجود دارد که در روایات بیان شده است.[1]
حال با توجه به این نکات با دو استدلال، شکر بودن نماز را اثبات میکنیم:
1. خداوند در ابتدای سوره کوثر میفرماید: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ»؛[2] ما به تو کوثر عطا کردیم، اکنون که چنین است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن. حرف «فاء» در ابتدای آیه حرف ربط بوده که سببیت را میرساند[3] و معنا چنین میشود که؛ بر این نعمت، خداوند را شکر کن که این شکر با نماز و قربانی میباشد.[4] پس از این آیات؛ شکر بودن نماز بر نعمتها بهدست میآید.
2. شکر خداوند بهوسیله انجام عبادات و ترک محرمات نیز محقق میشود؛ امام صادق(ع) در اینباره میفرماید: «کمترین حد شکر این است که نعمت را از طرف خدا دیده و علتى را که مورد علاقه قلب و جالب توجه باشد براى نعمت نتراشد، و تنها علت و سبب نعمت را خدا دانسته، و به آنچه او عطا میکند راضى باشد، و به وسیله نعمتهاى او معصیت و مخالفت اوامر و نواهى او نکند. پس در هر حال و در همه وقت بنده شکرگزار خدا باش، تا خداى خود را در هر مورد پروردگار بخشاینده و مهربان بینى».[5]
حال نماز نیز از مواردی است که امر خداوند بر آن تعلق گرفته و شامل این حکم عام میشود؛ هر شخصی که این امر خداوند را انجام دهد؛ مرتبهای از شکر خداوند را انجام داده است.
[1]. ر.ک: شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 317، قم، کتاب فروشی داوری،چاپ اول، 1385ش؛ «اسرار و فلسفه نماز در مذهب شیعه»، سؤال 13873.
[2]. کوثر، 1 - 2.
[3]. صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 30، ص 413، دمشق، بیروت، دارالرشید، مؤسسة الإیمان، چاپ چهارم، 1418ق.
[4]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 837، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[5]. منسوب به امام صادق(ع)، مصباح الشریعة، ص 24، بیروت، اعلمی، چاپ اول، 1400ق؛ نیز ر.ک: شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صالح، صبحی، ص 527، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.