کد سایت
fa69123
کد بایگانی
84740
نمایه
برهان امکان و وجوب و نیاز به علت
طبقه بندی موضوعی
هستی شناسی,هستی شناسی
برچسب
برهان|وجوب|امکان|نیاز به علت
خلاصه پرسش
در برهان امکان و وجوب، چرا ماده را ازلی و واجب الوجود فرض نکنیم؛ و چرا به دنبال علتی دیگر برای ماده باشیم؟!
پرسش
در برهان امکان و وجوب، در جایی که میتوانیم ماده را ازلی فرض کنیم؛ چرا دیگر دنبال علتی برای ماده باشیم؟ اگر ماده واجب الوجود باشد دیگر تسلسل پیش نمیآید و برهان به بن بست بر میخورد. چرا باید مکان و زمان را نقص ماده بدانیم؟! مگر مکان و زمان علت میخواهند؟
پاسخ اجمالی
اگر ماده[1] را ازلی نیز فرض کنیم اثبات نمیشود که ماده بینیاز از علت است؛ زیرا از نظر حکیمان، ملاک احتیاج به علت، فقر ذاتی است. به بیان دیگر، دلیل احتیاج به علت، حدوث ذاتی است نه حدوث زمانی.[2] اشیاء در صورتی بینیاز از علت هستند که غنی و بینیاز ذاتی باشند، اما اگر موجودی در ذات خود فقیر بود محتاج به علت است. و چنین موجودی اگر قدیم و ازلی بود احتیاج بیشتری به علت دارد.[3]
بنابراین، با فرض ازلی بودن ماده نمیتوان گفت ماده واجب الوجود است؛ علاوه اینکه دلایل متعددی میتوان اقامه کرد که ماده نمیتواند واجب الوجود باشد. اساسیترین دلیل این است که ماده علم و آگاهی ندارد،[4] و علم نداشتن بزرگترین نقص است در حالیکه واجب الوجود نمیتواند ناقص باشد، بلکه باید دارای همهی کمالات باشد.[5]
مکان و زمان از ویژگیهای موجود مادی است، در نتیجه مانند خود ماده و به تبع آن نیاز به علت دارند.
بنابراین، با فرض ازلی بودن ماده نمیتوان گفت ماده واجب الوجود است؛ علاوه اینکه دلایل متعددی میتوان اقامه کرد که ماده نمیتواند واجب الوجود باشد. اساسیترین دلیل این است که ماده علم و آگاهی ندارد،[4] و علم نداشتن بزرگترین نقص است در حالیکه واجب الوجود نمیتواند ناقص باشد، بلکه باید دارای همهی کمالات باشد.[5]
مکان و زمان از ویژگیهای موجود مادی است، در نتیجه مانند خود ماده و به تبع آن نیاز به علت دارند.
[1]. صرف نظر از اینکه اندیشمندان در تعریف ماده و تبیین مقصود از آن به اجماع و اتفاقی نرسیدند؛ زیرا کلمه «ماده» در فلسفه به دو معنا به کار میرود: یکی به معناى حامل استعداد شیء؛ دوم به معناى حامل فعلیت شیء. مثلًا گاهى میگویند آب ماده است براى هوا؛ در اینجا به معناى حامل استعداد هوا است. گاهى نیز کلمه «ماده» را به معناى حامل فعلیت شیء به کار میبرند؛ یعنى آنچه که الآن حامل فعلیت شیء است. مثلًا همین آب را در نظر بگیرید. خود آب مرکب است از صورتى و مادهاى. مادهاش آن است که قبل از اینکه آب تشکیل شود هم، وجود داشته، و صورتش آن فعلیتى است که الآن است، و هماکنون این صورت آب با ماده خودش متحد است. هماکنون همین مادهاى که در آب است، هم ماده آب است و هم ماده هوا. به این معنا ماده آب است که حامل فعلیت آب است، و به این معنا ماده هوا است که حامل استعداد هوا است. ر. ک: 28114
[2]. در اینکه مناط و علت احتیاج معلول به علت چیست؟ فیلسوفان نظریات دقیق و ظریفی را ارائه دادهاند، صدر المتألهین و پیروان مکتب صدرایی که قائل به اصالت وجود هستند، امکان فقری و وجودی را ملاک احتیاج معلول به علت میدانند. مراد از امکان فقری و وجودی تعلق و وابسته بودن وجودی است. به تعبیر دیگر هر موجودی که وجودش عین تعلق، ربط و وابستگی به موجود دیگر باشد، معلول و ممکن خواهد بود و به مقتضای قاعده علیت محتاج علتی است که آنرا پدید آورده باشد. ر. ک: 19722؛ 4861 و 11435.
[4]. اساسا سنخ وجودی علم و آگاهی با ماده سازگاری ندارد.