در پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به این نکته توجه کرد که اصل وجود حور العین در بهشت، موضوعی است که در قرآن کریم بدان اشاره شده و قابل انکار نیست و در همان کتاب مقدّس، برخی ویژگیهای آنان نیز بیان شده است، مانند آنجا که میفرماید: «کَانَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجان».[1]
اما علاوه بر آنچه در قرآن آمده، روایات و گزارشهای فراوان دیگری نیز در مورد ویژگیهای آنان وجود دارد که برخی از آنها ممکن است حقیقت محض بوده و برخی دیگر کنایهای از یک حقیقت غیر قابل درک باشد. و به عبارتی، همسران بهشتى به عنوان یکی از نعمتهای بهشتی، جامع تمام امتیازات و زیباییها و حسن ظاهر و باطن و فضائل جسمانى و روحانى و اخلاقى هستند. اینها همه اشارهای است به حقایق والاى مادى و معنوى عالَم دیگر که شرح و تفصیل آن بر ما پوشیده است.[2]
از طرف دیگر، هر روایت و گزارش را باید به صورت جداگانه و با توجه به اعتبار کتاب و سند بررسی کرد که تمام آن در این مختصر نمیگنجد. با ذکر این نکته، تنها به بخش کوچکی از این روایات اشاره میگردد:
- پیامبر خدا(ص) به ابوذر غفاری فرمود: «ای ابوذر! اگر زنى از بهشت در شبى تیره سر از آسمان دنیا بر آرد، جهان را بهتر از ماه شب چهارده روشن کند، و بوى خوشش به مشام همه مردم زمین برسد».[3]
- پیامبر(ص) در شمارش پاداش قاری قرآن، از حوریان بهشتی یاد کرد و در توصیف آن فرمود: «حوریانی که تاجی بر سر دارند از عنبر و آنرا به وسیله درّ و یاقوت زینت کردهاند».[4]
- پیامبر(ص): «مرد، در بهشت، هفتاد سال تکیه میدهد، بدون آنکه صورتش را به طرفى برگرداند. سپس زنى نزد او میآید و به شانهاش میزند و او صورتش را به طرف چهره آن زن - که از آینه صافتر است و کوچکترین مرواریدش از مشرق تا مغرب را روشن میسازد- بر میگرداند. زن به او سلام میکند و او جواب سلامش را میدهد و میپرسد: تو کیستى؟ او میگوید: "من از فزونیام".[5] بر تن آن زن، هفتاد جامه از درخت طوبا پوشانده شده که کمترین آنها، مانند شقایق نعمان است. پس نگاه مرد از آنها نفوذ میکند تا جایى که از پشت آنها مغز ساق او را میبیند. نیز تاجهایى بر سر دارد که کوچکترین مروارید آنها، از مشرق تا مغرب را روشن میکند».[6]
- پیامبر(ص): «زن بهشتى، سپیدىِ ساقش از پسِ هفتاد جامه نمایان است، به طورى که مغزِ [ساقِ پاى] او دیده میشود. دلیلش این است که خداوند میفرماید: "گویا یاقوت و مرجاناند".[7] یاقوت، سنگى است که اگر رشته نخى را داخل آن قرار دهى و سپس آنرا صیقل دهى، آن نخ دیده میشود».[8]
- قرآن کریم در یکی از توصیفهایش از زنان بهشتی، آنان را «کواعب اترابا»،[9] خوانده است. «کواعب»، جمع مکسر «کاعبة»،[10] به معنای دخترانی است که به تازگی پستانهایشان برآمده[11] و در سالهای ابتدایی بلوغ و خوشاندامی به سر میبرند.[12] این دختران همه «اتراب» یعنی هم سن و سال و جوان بوده و در زیبایی و حسن جمال و خوشاندامی، همسان هستند.[13] البته برخی «اتراب» را به معنای هم سن بودن و مساوی بودن زیبایی زنان بهشتی با مردان خود دارد.[14]
[1]. رحمن، 58.
[2]. مکارم شیرازى، ناصر، پیام قرآن، ج 6، ص 204، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ نهم، 1386ش.
[3]. شیخ طوسى، امالی، ص 533، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق؛ طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ص 464، قم، شریف رضى، چاپ چهارم، 1412ق.
[4]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 40، نجف اشرف، مطبعة حیدریة، چاپ اول، بیتا.
[5]. اشاره است به این سخن خداى عزّ و جلّ که: «وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ» (ق، 35) و «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِیادَةٌ» (یونس، 26)، یا اشاره است به روز جمعه که از آن به «یوم المزید» تعبیر شده است. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 414، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق).
[6]. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج18، ص: 243 – 244، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1416ق.
[7]. رحمن، 58.
[8]. ترمذى، محمد بن عیسى، سنن الترمذی، ج 4، ص 388، قاهره، دار الحدیث، چاپ اول، 1419ق.
[9]. نبأ، 33.
[10]. ابن درید، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج 1، ص 365، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1988م
[11]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 169، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[12]. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج 15، ص 218، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[13]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 26، ص 48 – 49، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[14]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 647، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.