کد سایت
fa71943
کد بایگانی
87974
نمایه
عقیده اشاعره و معتزله درباره آیه «و ما رمیت و لکن الله رمی»
طبقه بندی موضوعی
تفسیر,انسان و اختیار
خلاصه پرسش
تفسیر آیه «و ما رمیت إذ رمیت و لکنّ الله رمی...» چیست؟ اشاعره و معتزله در مورد آن چه میگویند و آیا این آیه، ارتباطی با موضوع جبر و اختیار دارد؟
پرسش
در تفسیر آیه 17 سوره انفال نظریه معتزله و اشاعره چیست؟ و در رد نظریه آنها چه باید گفت؟
پاسخ اجمالی
در قرآن کریم میخوانیم: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللهَ سَمِیعٌ عَلِیم»؛[1] این شما نبودید که آنها را کشتید بلکه خداوند آنان را کشت! و [اى پیامبر] این تو نبودى که [خاک و سنگ به صورت آنها] انداختى بلکه خدا انداخت! و خدا میخواست به این وسیله امتحان خوبى از مؤمنان بگیرد. خداوند شنوا و دانا است.
1. در مورد شأن نزول این آیه چند روایت نقل شده است؛[2] مشهور چنین گفتهاند: در جنگ بدر جبرئیل از طرف خدا به پیامبر اسلام(ص) امر کرد که خاکی از زمین برداشته و به سمت مشرکان بپاشد. پیامبر(ص) از علی(ع) خواست خاکی از زمین در کف دست او بریزد. سپس پیامبر خاک را به سمت مشرکان پاشید؛ بهطوری که این خاک در چشم همه دشمن نشست، ترس و رُعب عجیبی در دل آنها ایجاد شد و مسلمانان بر آنها غلبه پیدا کردند و پیروز شدند.[3] که این خود یک معجزه بوده است.
2. تفسیر آیه با توجه به کتابهای تفسیری چنین است:
با دقت در شأن نزول آیه شریفه مشخص میشود که این آیه اشاره به جنگ بدر دارد و جمله «ما رمیت...» اشاره به آن مشت خاکی است که پیامبر(ص) به سمت مشرکان پاشید. منظور از قتل هم اشاره به کشتن مشرکان به وسیله شمشیر به دست مسلمانان میباشد. در ادامه آیه، «وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً» دلالت بر این دارد که سیاق آیه، سیاق منّتگذاری خدای متعال بر مسلمانان است؛ یعنی خدا میخواهد نصرت خود را بر مسلمانان منّت بگذارد.[4]
نکته قابل توجه اینکه؛ در ظاهر همه این کارها را پیامبر(ص) و یارانش در جنگ بدر انجام دادند، اما اینکه میگوید «شما این کار را نکردید»، اشاره به این دارد که:
اوّلاً: این قدرت جسمانی و روحانی و نیروی ایمان که مسلمانان با کمک آنها بر دشمن غلبه پیدا کردند، از جانب خدای متعال بوده و آنان با نیروی خدا به سوی او گام برداشتند.
ثانیاً: معجزههایی رخ داد (مانند پیروزی بر دشمنی که دارای نفرات و امکانات بیشتری بود) که باعث بالا رفتن روحیه مسلمانان و شکست روحیه دشمنان شد، این معجزات نیز تأثیری از جانب خدا بود. در واقع میتوان هدف خدای متعال از این آیه را اینگونه بیان کرد که این کار هم کار مسلمانان بود و هم کار خدا، کار آنها بود؛ چون با اراده آنها انجام گرفت و کار خدا بود، چون نیرو و مدد از جانب خدا بود.[5]
آنچه که گفته شد با توجه به مبنای شیعه است که نه اختیار مطلق را پذیرفته و نه جبر مطلق را میپذیرد، بلکه به «امر بین الأمرین» معتقد است.[6] اما اینکه نظر اشاعره و معتزله در مورد این آیه چیست، باید با توجه به مبنای عقیدتیشان تحلیل شود.
3. عقیده اشاعره در تفسیر آیه این است که؛ خدا فرمود: «شما مشرکان را نکشتید، بلکه من کشتم» در صورتی که در خارج و ظاهر، عمل کشتن را مسلمانان انجام داده بودند، اما خدا کشتن را به خودش نسبت داده است و یا پاشیدن خاک را با آنکه میگوید، «نپاشیدی تو، وقتی تو پاشیدی، بلکه من پاشیدم»، در واقع، بیانگر این است که؛ «شما کاری نکردید، بلکه منِ خدا همه این کارها را انجام دادهام» و این یعنی، انسانها در کار خود اختیاری ندارند.[7] به دیگر سخن؛ شما فعل و افعالی که خدا آفریده کسب کردید و خلق نکردید.[8]
بنابراین، اشاعره با توجه به این آیه معتقدند که تمام کارهایی که از بندگان صادر میشود از ایمان، کفر، طاعت، معصیت و افعال جوارح از قبیل رفتن، آمدن، نشستن، برخاستن، حرکت، سکون و غیر اینها فعل خدا بوده و بنده در همه اینها مجبور میباشد و فقط ابزاری است که خداوند او را به اراده و اختیار خود به هر طرف که بخواهد میگرداند و از خود هیچگونه اراده و اختیارى ندارد.[9]
4. معتزله برای تحکیم مبنای عقیدتی خود به این آیه استناد نکرده، اما برداشت جبریگرایی از این آیه را نیز نمیپذیرند؛ زیرا معتزله میگویند بندگان در افعال خود مستقلاند و جمیع افعالى که از آنها صادر میشود از جانب خود آنها است و خداوند را در آنها هیچگونه دخالتى نیست.
1. در مورد شأن نزول این آیه چند روایت نقل شده است؛[2] مشهور چنین گفتهاند: در جنگ بدر جبرئیل از طرف خدا به پیامبر اسلام(ص) امر کرد که خاکی از زمین برداشته و به سمت مشرکان بپاشد. پیامبر(ص) از علی(ع) خواست خاکی از زمین در کف دست او بریزد. سپس پیامبر خاک را به سمت مشرکان پاشید؛ بهطوری که این خاک در چشم همه دشمن نشست، ترس و رُعب عجیبی در دل آنها ایجاد شد و مسلمانان بر آنها غلبه پیدا کردند و پیروز شدند.[3] که این خود یک معجزه بوده است.
2. تفسیر آیه با توجه به کتابهای تفسیری چنین است:
با دقت در شأن نزول آیه شریفه مشخص میشود که این آیه اشاره به جنگ بدر دارد و جمله «ما رمیت...» اشاره به آن مشت خاکی است که پیامبر(ص) به سمت مشرکان پاشید. منظور از قتل هم اشاره به کشتن مشرکان به وسیله شمشیر به دست مسلمانان میباشد. در ادامه آیه، «وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً» دلالت بر این دارد که سیاق آیه، سیاق منّتگذاری خدای متعال بر مسلمانان است؛ یعنی خدا میخواهد نصرت خود را بر مسلمانان منّت بگذارد.[4]
نکته قابل توجه اینکه؛ در ظاهر همه این کارها را پیامبر(ص) و یارانش در جنگ بدر انجام دادند، اما اینکه میگوید «شما این کار را نکردید»، اشاره به این دارد که:
اوّلاً: این قدرت جسمانی و روحانی و نیروی ایمان که مسلمانان با کمک آنها بر دشمن غلبه پیدا کردند، از جانب خدای متعال بوده و آنان با نیروی خدا به سوی او گام برداشتند.
ثانیاً: معجزههایی رخ داد (مانند پیروزی بر دشمنی که دارای نفرات و امکانات بیشتری بود) که باعث بالا رفتن روحیه مسلمانان و شکست روحیه دشمنان شد، این معجزات نیز تأثیری از جانب خدا بود. در واقع میتوان هدف خدای متعال از این آیه را اینگونه بیان کرد که این کار هم کار مسلمانان بود و هم کار خدا، کار آنها بود؛ چون با اراده آنها انجام گرفت و کار خدا بود، چون نیرو و مدد از جانب خدا بود.[5]
آنچه که گفته شد با توجه به مبنای شیعه است که نه اختیار مطلق را پذیرفته و نه جبر مطلق را میپذیرد، بلکه به «امر بین الأمرین» معتقد است.[6] اما اینکه نظر اشاعره و معتزله در مورد این آیه چیست، باید با توجه به مبنای عقیدتیشان تحلیل شود.
3. عقیده اشاعره در تفسیر آیه این است که؛ خدا فرمود: «شما مشرکان را نکشتید، بلکه من کشتم» در صورتی که در خارج و ظاهر، عمل کشتن را مسلمانان انجام داده بودند، اما خدا کشتن را به خودش نسبت داده است و یا پاشیدن خاک را با آنکه میگوید، «نپاشیدی تو، وقتی تو پاشیدی، بلکه من پاشیدم»، در واقع، بیانگر این است که؛ «شما کاری نکردید، بلکه منِ خدا همه این کارها را انجام دادهام» و این یعنی، انسانها در کار خود اختیاری ندارند.[7] به دیگر سخن؛ شما فعل و افعالی که خدا آفریده کسب کردید و خلق نکردید.[8]
بنابراین، اشاعره با توجه به این آیه معتقدند که تمام کارهایی که از بندگان صادر میشود از ایمان، کفر، طاعت، معصیت و افعال جوارح از قبیل رفتن، آمدن، نشستن، برخاستن، حرکت، سکون و غیر اینها فعل خدا بوده و بنده در همه اینها مجبور میباشد و فقط ابزاری است که خداوند او را به اراده و اختیار خود به هر طرف که بخواهد میگرداند و از خود هیچگونه اراده و اختیارى ندارد.[9]
4. معتزله برای تحکیم مبنای عقیدتی خود به این آیه استناد نکرده، اما برداشت جبریگرایی از این آیه را نیز نمیپذیرند؛ زیرا معتزله میگویند بندگان در افعال خود مستقلاند و جمیع افعالى که از آنها صادر میشود از جانب خود آنها است و خداوند را در آنها هیچگونه دخالتى نیست.
[1]. انفال، 17.
[2]. ر. ک: ذکاوتی، اسباب النزول، ترجمه: قراگزلو، علیرضا، ج 1، ص 122 - 123، تهران، نشرنی، چاپ اول، 1383ش؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور فی تفسیر المأثور، ج 3، 174 - 175، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفی، 1404ق.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 814، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر قرآن، ج 9، ص 60، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 7، ص 115، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374ش.
[4]. المیزان فی تفسیر قرآن، ج 9، ص 38.
[5]. تفسیر نمونه، ج 7، ص 115.
[7]. ر. ک: قاسمی، محمد جمال الدین، محاسن التأویل، ج 5، ص 269 – 270، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1418ق؛ سبحانی، جعفر، لب الاثر فی الجبر و القدر(الامر بین الامرین)، ص 38، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، 1418ق.
[8]. فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 15، ص 466، داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق؛ ر.ک: «کسب اشعری»، سؤال16786.
[9]. طیب، سید عبدالحسین، کلم الطیب در تقریر عقاید اسلام، ص 108، کتابخانه اسلام، چاپ چهارم، 1363ش.