کد سایت
fa73815
کد بایگانی
90267
نمایه
علت اثر کردن زهر در مسمومیت امامان(ع)
طبقه بندی موضوعی
امام شناسی
خلاصه پرسش
آیا فرعون غذای بنی اسرائیل را مسموم کرد، اما زهرش کارساز نشد؟ اگر آری، پس چرا امامان ما با زهر دشمنانشان مسموم میشدند و نیز چرا آنان آگاهانه سم را مصرف میکردند؟!
پرسش
چرا وقتی فرعون در غذای حضرت موسی(ع)زهر ریخت زهر کارساز نشد ولی زهری که مأمون به امام رضا(ع)خوراند اثر کرد با توجه به مقام امامت امام رضا(ع)؟
پاسخ اجمالی
در مورد بخش اول پرسش باید گفت که گزارشی در برخی منابع روایی وجود دارد که بر اساس آن، فرعون تصمیم به مسموم کردن بنی اسرائیل گرفت، اما در این کار موفق نشد که صرف نظر از سند ضعیف و محتوای قابل نقد این گزارش، تنها به نقل آن میپردازیم:
فرعون یکشنبه روزی، مهمانی بزرگی برای بنی اسرائیل برپاکرده و انواع غذاهایی را که مسموم کرده بود به فراوانی در سفره ها چید. حضرت موسی(ع) به همراه 600 هزار نفر از بنی اسرائیل به سمت محل مهمانی حرکت کردند، اما موسی(ع) بر در مهمانسرا ایستاده و زنان و کودکان را از آنجا دور کرد و به سایرین نیز توصیه کرد که تا من برنگشتم از آن غذاها و نوشیدنیها نخورند، اما میدانست که آنها حرفش را گوش نخواهند کرد. از این رو برگشت و به هرکدامشان به مقدار سر سوزن از دارویی داد که جبرئیل برای او آورده بود و سپس به همراه آنها حرکت کرد. بنی اسرائیل با دیدن آن همه غذا با سرعت مشول خوردن شدند. از طرفی فرعون؛ موسى، هارون و یوشع بن نون و جمعی از بزرگان بنیاسرائیل را به یک سفره خصوصى دعوت کرد و گفت که سوگند خوردم که جز خودم و بزرگان کشور هیچ فرد دیگری عهدهدار پذیرایی شما نباشد. هنگامی که آنان مشغول غذاخوردن بودند، فرعون پیوسته در حال اضافه کردن سم به غذاها بود. وقتی غذاخوردن موسی(ع) تمام شده و در حال برگشت بود، به فرعون گفت که ما زنان و کودکان را نیاورده بودیم و منتظرشان هستیم! فرعون گفت: آنها را نیز مانند شما به خوبی پذیرایی خواهیم کرد و آنان نیز آمده و در مهمانی شرکت کردند و سپس همه با هم برگشتند.
فرعون(چون آثار مسمومشدن را در آنان ندید) گفت که گویا موسی و هارون ما را سحر و جادو کردند و بدون آنکه غذایی خورده باشند وانمود کردند که غذا خوردهاند! سپس فرعون غذایی که زهرآلودش نکرده بود برای یارانش آورد که برخی از آنان غذا خورده و برخی نیز نخوردند، اما هرکه از آن غذایی که به زهر مسموم نبود تناول کرد، شکمش باد کرده و به هلاکت رسید. آن روز هفتادهزار مرد و صد و شصت هزار زن از فرعونیان و تعداد زیادی از حیواناتشان به هلاکت رسیدند! موسی(ع) و یارانش، آن دارویی را که خورده بوده و بر اثر آن از مسمومیت نجات یافتند را (شفادهنده) نام گذاشتند و جبرئیل همان دارو را برای پیامبر(ص) نیز آورد.[1]
صرف نظر از صحت روایت، این امکان همواره وجود دارد که خدا با روشی اعجازآمیز از ورود ضرر به برخی بندگانش جلوگیری نماید، اما اینگونه نیست که در تمام موارد، خداوند مانع آسیب رسیدن به دوستانش شود.
پروردگار با معجزهای عیسی(ع) را از خطر اعدام رهایی بخشید، ولی در همان ایام، کافران حضرت زکریای پیامبر(ع) که در وسط درختی پنهان شده بود را به همراه درخت ارّه کرده و ایشان را به شهادت رساندند.[2] و نیز سر فرزندش حضرت یحیى (ع) را به عنوان هدیه براى زن زناکارى از زنان بنیاسرائیل بردند!
روایت است که بنی اسرائیل از طلوع فجر تا برآمدن آفتاب هفتاد پیامبر را شهید کردند و پس از این جنایات، گویا مرتکب هیچ جنایتى نشده بودند و وارد بازار شده و به خرید و فروش پرداختند.[3]
خداوند در این موارد دوستان خاص خود را از مرگ حتمی نجات ندادند.
اما چرا در اینگونه موارد، پیامبران و امامان از علم غیب خود بهره نمیجستند و آیا این سمخوردن آگاهانهشان خودکشی نبود؟
در یک نگاه کلی میتوان اینگونه پاسخ داد:
به دلایل عقلی و نقلی؛ پیامبر و امام، انسانی کامل و دارای مقام نورانیت، بلکه کاملترین انسانها و مظهر تامّ همه اسماء و صفات و دارای اسم اعظم الهی است. لذا آگاه به وقایع گذشته و رخدادهای آینده، تا روز قیامت میباشد. و به محض توجه به مقام نورانیت خود، بالفعل به همه جهان و جهانیان و به همه امور عالم و به هر حادثه، خواه شخصی و یا اجتماعی که پیش آمده و در حال وقوع است و یا رخ خواهد داد، آشنا و با خبر میگردد. بدین ترتیب همه اشیاء و همه امور برای امام(ع) روشن و هیچ چیز از نظر و دیده باطنی او پوشیده نیست؛ هر چند در رفتار و کردار مانند سایر مردم، به علل و اسباب ظاهری روی میآورد.[4] بر این اساس ائمه(ع)، کاملاً به شهادت خویش و جزئیات آن از قبیل زمان، مکان، کیفیت شهادت و... (قاتل و اسباب قتل) آگاه و باخبر هستند و در مواردی عملاً به آن تصریح نمودهاند؛ و اگر آنان از خدا میخواستند که بلا و مصیبتها را از آنان دور گرداند و طاغوت و ستمگران و دشمنانشان را نابود کند، خداوند متعال اجابت میکرد، امّا خداوند چنین سرنوشتی را برای آنان مقدرّ کرده بود و ائمه نیز آنچه خداوند برای آنها خواسته بود، با اختیار خودشان پذیرفتند. همچنین خداوند درجاتی را برای آنان مقرّر کرده که رسیدن به آنها از راه درگیرشدن در بلاها و مصائبی بود که برای آنان تقدیر شده بود، و اگر میبینیم آنها در اینگونه موارد علیرغم علمی که داشتند، اقدام کردهاند؛ مثلاً جام زهر را نوشیدهاند، یک تکلیف الهی بوده که آنرا انجام دادهاند.
امام معصوم(ع) به قضای حتمی خداوند متعال آگاه است ولی علمِ موهبتی امام به همه حوادث، موضع او در برابر تکالیف خاصه خود است که حتمی الوقوع و متعلق قضای حتم خداوند متعال میباشد. از این گذشته، اساساً قضای حتمی خداوند متعال نظیر شهادت ائمه اطهار از آن جهت که حتمی الوقوع است، متعلق امر و یا نهی خدا و یا متعلّق اراده و قصد انسانی قرار نمیگیرد؛ زیرا او چه بخواهد یا نخواهد آن حادثه حتمی الوقوع است و واقع میشود و شدنی است و در لوح محفوظ ثبت گردیده است و قطعاً تحقق خواهد یافت، اگر چه مقدمات آن اختیاری و بر اساس عملکرد خود انسان تحقق یابد.
فرعون یکشنبه روزی، مهمانی بزرگی برای بنی اسرائیل برپاکرده و انواع غذاهایی را که مسموم کرده بود به فراوانی در سفره ها چید. حضرت موسی(ع) به همراه 600 هزار نفر از بنی اسرائیل به سمت محل مهمانی حرکت کردند، اما موسی(ع) بر در مهمانسرا ایستاده و زنان و کودکان را از آنجا دور کرد و به سایرین نیز توصیه کرد که تا من برنگشتم از آن غذاها و نوشیدنیها نخورند، اما میدانست که آنها حرفش را گوش نخواهند کرد. از این رو برگشت و به هرکدامشان به مقدار سر سوزن از دارویی داد که جبرئیل برای او آورده بود و سپس به همراه آنها حرکت کرد. بنی اسرائیل با دیدن آن همه غذا با سرعت مشول خوردن شدند. از طرفی فرعون؛ موسى، هارون و یوشع بن نون و جمعی از بزرگان بنیاسرائیل را به یک سفره خصوصى دعوت کرد و گفت که سوگند خوردم که جز خودم و بزرگان کشور هیچ فرد دیگری عهدهدار پذیرایی شما نباشد. هنگامی که آنان مشغول غذاخوردن بودند، فرعون پیوسته در حال اضافه کردن سم به غذاها بود. وقتی غذاخوردن موسی(ع) تمام شده و در حال برگشت بود، به فرعون گفت که ما زنان و کودکان را نیاورده بودیم و منتظرشان هستیم! فرعون گفت: آنها را نیز مانند شما به خوبی پذیرایی خواهیم کرد و آنان نیز آمده و در مهمانی شرکت کردند و سپس همه با هم برگشتند.
فرعون(چون آثار مسمومشدن را در آنان ندید) گفت که گویا موسی و هارون ما را سحر و جادو کردند و بدون آنکه غذایی خورده باشند وانمود کردند که غذا خوردهاند! سپس فرعون غذایی که زهرآلودش نکرده بود برای یارانش آورد که برخی از آنان غذا خورده و برخی نیز نخوردند، اما هرکه از آن غذایی که به زهر مسموم نبود تناول کرد، شکمش باد کرده و به هلاکت رسید. آن روز هفتادهزار مرد و صد و شصت هزار زن از فرعونیان و تعداد زیادی از حیواناتشان به هلاکت رسیدند! موسی(ع) و یارانش، آن دارویی را که خورده بوده و بر اثر آن از مسمومیت نجات یافتند را (شفادهنده) نام گذاشتند و جبرئیل همان دارو را برای پیامبر(ص) نیز آورد.[1]
صرف نظر از صحت روایت، این امکان همواره وجود دارد که خدا با روشی اعجازآمیز از ورود ضرر به برخی بندگانش جلوگیری نماید، اما اینگونه نیست که در تمام موارد، خداوند مانع آسیب رسیدن به دوستانش شود.
پروردگار با معجزهای عیسی(ع) را از خطر اعدام رهایی بخشید، ولی در همان ایام، کافران حضرت زکریای پیامبر(ع) که در وسط درختی پنهان شده بود را به همراه درخت ارّه کرده و ایشان را به شهادت رساندند.[2] و نیز سر فرزندش حضرت یحیى (ع) را به عنوان هدیه براى زن زناکارى از زنان بنیاسرائیل بردند!
روایت است که بنی اسرائیل از طلوع فجر تا برآمدن آفتاب هفتاد پیامبر را شهید کردند و پس از این جنایات، گویا مرتکب هیچ جنایتى نشده بودند و وارد بازار شده و به خرید و فروش پرداختند.[3]
خداوند در این موارد دوستان خاص خود را از مرگ حتمی نجات ندادند.
اما چرا در اینگونه موارد، پیامبران و امامان از علم غیب خود بهره نمیجستند و آیا این سمخوردن آگاهانهشان خودکشی نبود؟
در یک نگاه کلی میتوان اینگونه پاسخ داد:
به دلایل عقلی و نقلی؛ پیامبر و امام، انسانی کامل و دارای مقام نورانیت، بلکه کاملترین انسانها و مظهر تامّ همه اسماء و صفات و دارای اسم اعظم الهی است. لذا آگاه به وقایع گذشته و رخدادهای آینده، تا روز قیامت میباشد. و به محض توجه به مقام نورانیت خود، بالفعل به همه جهان و جهانیان و به همه امور عالم و به هر حادثه، خواه شخصی و یا اجتماعی که پیش آمده و در حال وقوع است و یا رخ خواهد داد، آشنا و با خبر میگردد. بدین ترتیب همه اشیاء و همه امور برای امام(ع) روشن و هیچ چیز از نظر و دیده باطنی او پوشیده نیست؛ هر چند در رفتار و کردار مانند سایر مردم، به علل و اسباب ظاهری روی میآورد.[4] بر این اساس ائمه(ع)، کاملاً به شهادت خویش و جزئیات آن از قبیل زمان، مکان، کیفیت شهادت و... (قاتل و اسباب قتل) آگاه و باخبر هستند و در مواردی عملاً به آن تصریح نمودهاند؛ و اگر آنان از خدا میخواستند که بلا و مصیبتها را از آنان دور گرداند و طاغوت و ستمگران و دشمنانشان را نابود کند، خداوند متعال اجابت میکرد، امّا خداوند چنین سرنوشتی را برای آنان مقدرّ کرده بود و ائمه نیز آنچه خداوند برای آنها خواسته بود، با اختیار خودشان پذیرفتند. همچنین خداوند درجاتی را برای آنان مقرّر کرده که رسیدن به آنها از راه درگیرشدن در بلاها و مصائبی بود که برای آنان تقدیر شده بود، و اگر میبینیم آنها در اینگونه موارد علیرغم علمی که داشتند، اقدام کردهاند؛ مثلاً جام زهر را نوشیدهاند، یک تکلیف الهی بوده که آنرا انجام دادهاند.
امام معصوم(ع) به قضای حتمی خداوند متعال آگاه است ولی علمِ موهبتی امام به همه حوادث، موضع او در برابر تکالیف خاصه خود است که حتمی الوقوع و متعلق قضای حتم خداوند متعال میباشد. از این گذشته، اساساً قضای حتمی خداوند متعال نظیر شهادت ائمه اطهار از آن جهت که حتمی الوقوع است، متعلق امر و یا نهی خدا و یا متعلّق اراده و قصد انسانی قرار نمیگیرد؛ زیرا او چه بخواهد یا نخواهد آن حادثه حتمی الوقوع است و واقع میشود و شدنی است و در لوح محفوظ ثبت گردیده است و قطعاً تحقق خواهد یافت، اگر چه مقدمات آن اختیاری و بر اساس عملکرد خود انسان تحقق یابد.