کد سایت
fa73907
کد بایگانی
90356
نمایه
راههای عملی برای درمان وسواس
طبقه بندی موضوعی
حدیث
خلاصه پرسش
از نگاه روایات؛ بیماری وسواس را چگونه میتوان معالجه کرد؟
پرسش
من وسواسی هستم. الآن با راههای ارتباطی گسترده با علمای روشنبین و کارشناس و همچنین روانپزشکان و روانشناسان، درمان این بیماری مشکل است. میخواستم بدانم در زمانهای قدیم چگونه با این بیماری مقابله میکردند و به لحاظ شرع، تکلیف اینگونه افراد مثلاً در یک جای دورافتاده بدون کارشناس متخصص مذهبی و پزشک و روانشناس چه بوده است؟ مخصوصاً برخی که تمام زندگیشان را با وجود استعداد بالا، مبارزه با این معضل کردند.
پاسخ اجمالی
تمام انسانها در معرض وسوسه بوده و بسیاری از آنان درگیر درجات متفاوتی از وسواس هستند.
برای درمان وسواس،[1] راه حلهای متعدد عملی، فکری و زبانی در آموزههای دینی بیان شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
1. نماز: امام صادق(ع) میفرماید: «بر هیچ مؤمنى چهل روز نمیگذرد، مگر اینکه گرفتار وسوسه میشود. پس دو رکعت نماز بخواند و از آن به خدا پناه برد».[2]
2. ذکر و دعا: پیامبر خدا(ص) فرمود: «آدم(ع) به پیشگاه خداوند از وسوسه و اندوه شکایت کرد. جبرئیل فرود آمد و گفت: اى آدم ذکر "لا حول و لا قوة الا بالله" را بگو. آدم آنرا گفت و وسوسه و اندوه از او برطرف شد».[3]
امام باقر(ع) فرمود: «هرگاه از خواب برخاستید، "الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ إِلَهِ الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یُحْیِی الْمَوْتَى وَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُور"[4] را بگویید که انشاء الله تعالى پلیدى و وسوسه شیطان از شما برطرف میشود».[5]
امام صادق(ع) فرمود: مردى نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! از وسواسى که در دل من افتاده است، سخت در رنج هستم. رسول خدا(ص) فرمود: «این کلمات را مکرّر بخوان: تَوَکَّلْتُ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ وَ الْحَمْدُ للهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً».[6] مدتى نگذشت که این مرد نزد رسول خدا(ص) بازگشت و گفت: یا رسول الله! خداوند دل نگرانى مرا زایل ساخت.[7]
امام صادق(ع) برای محفوظ ماندن از دست وسوسه شیطانی فرمود که این دعا را بخوانید: «اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ نَاصِیَتِی بِیَدِکَ عَدْلٌ فِیَّ حُکْمُکَ مَاضٍ فِیَّ قَضَاؤُکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ نُورَ بَصَرِی وَ رَبِیعَ قَلْبِی وَ جَلَاءَ حُزْنِی وَ ذَهَابَ هَمِّی اللهُ اللهُ رَبِّی لَا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئا»؛[8]
بار خدایا! من بنده و بندهزاده تو هستم، مهارم به دستِ تو است، حکمِ تو درباره من عادلانه است، و فرمانت درباره من اجراشده است. بار خدایا! من از تو خواهش کنم به حق هر نامى که دارى و آنرا در قرآنت فرو فرستادى، یا به یکى از آفریدههایت آموختى، یا در علم غیب به خود اختصاص دادى؛ رحمت فرست بر محمد و آل محمد و قرآن را نور چشم من، بهار دل من، برطرف شدن اندوه و برنده همّ و غم من گردانى. خدا! خدا! پروردگار من است برای او شریکی قرار نمیدهیم.
3. روزه گرفتن: امام علی(ع) فرمود: «روزه سه روز از هر ماه که یک چهارشنبه میان دو پنجشنبه باشد، و روزه ماه شعبان، وسوسه سینه و پریشانى قلب را میزداید».[9]
4. شستن سر با سدر: امام صادق(ع) فرمود: «هرکسی سر خود را با سدر بشوید، خدا وسوسه شیطان را تا هفتاد روز از او دور میکند».[10]
5. خوردن انار: امام صادق(ع) فرمود: «خوردن انار وسوسه شیطان را از انسان دور میکند».[11] همچنین امام کاظم(ع) فرمود: «هرکس روز جمعه یک انار ناشتا بخورد، دل او چهل صبح روشن است و اگر دو انار باشد تا هشتاد صبح روشن است، و اگر سه انار باشد تا صد و بیست صبح وسوسه شیطان از او دور گردد...».[12]
6. خضاب کردن: رسول خدا(ص) فرمود: «در خضاب کردن چهارده خصلت وجود دارد که یکی از آنها کم شدن وسوسه شیطان در انسان است».[13]
7. مسواک زدن: امام صادق(ع) فرمود: «بر شما باد به مسواک کردن که وسوسه دل را از بین میبرد».[14]
البته به این دو نکته نیز باید توجه داشت:
الف) ممکن است برخی روشهای بالا برای افراد و یا شرایط خاصی توصیه شده باشد.
ب) این روشها انحصاری نیست و بهرهبرداری از پیشرفتهای دانش جدید در درمان وسواس میتواند به طور موازی دنبال شود.
بنابراین، انسان باید مانند دیگر بیماریهای جسمی و روحی با انجام تمام راههای ممکن و مشروع، نهایت تلاش خود را در مبارزه با وسوسههای فکری و عملی انجام دهد. اما اگر با تمام تلاشهای جدی و صادقانه، باز هم رگههایی از وسوسه در او باقی بماند، امید است که خداوند نسبت به او تخفیفاتی در نظر بگیرد،[15] اما این تخفیفها نباید توجیهی برای بازایستادن از مبارزه باشد.
برای درمان وسواس،[1] راه حلهای متعدد عملی، فکری و زبانی در آموزههای دینی بیان شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
1. نماز: امام صادق(ع) میفرماید: «بر هیچ مؤمنى چهل روز نمیگذرد، مگر اینکه گرفتار وسوسه میشود. پس دو رکعت نماز بخواند و از آن به خدا پناه برد».[2]
2. ذکر و دعا: پیامبر خدا(ص) فرمود: «آدم(ع) به پیشگاه خداوند از وسوسه و اندوه شکایت کرد. جبرئیل فرود آمد و گفت: اى آدم ذکر "لا حول و لا قوة الا بالله" را بگو. آدم آنرا گفت و وسوسه و اندوه از او برطرف شد».[3]
امام باقر(ع) فرمود: «هرگاه از خواب برخاستید، "الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ إِلَهِ الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یُحْیِی الْمَوْتَى وَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُور"[4] را بگویید که انشاء الله تعالى پلیدى و وسوسه شیطان از شما برطرف میشود».[5]
امام صادق(ع) فرمود: مردى نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! از وسواسى که در دل من افتاده است، سخت در رنج هستم. رسول خدا(ص) فرمود: «این کلمات را مکرّر بخوان: تَوَکَّلْتُ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ وَ الْحَمْدُ للهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً».[6] مدتى نگذشت که این مرد نزد رسول خدا(ص) بازگشت و گفت: یا رسول الله! خداوند دل نگرانى مرا زایل ساخت.[7]
امام صادق(ع) برای محفوظ ماندن از دست وسوسه شیطانی فرمود که این دعا را بخوانید: «اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ نَاصِیَتِی بِیَدِکَ عَدْلٌ فِیَّ حُکْمُکَ مَاضٍ فِیَّ قَضَاؤُکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ نُورَ بَصَرِی وَ رَبِیعَ قَلْبِی وَ جَلَاءَ حُزْنِی وَ ذَهَابَ هَمِّی اللهُ اللهُ رَبِّی لَا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئا»؛[8]
بار خدایا! من بنده و بندهزاده تو هستم، مهارم به دستِ تو است، حکمِ تو درباره من عادلانه است، و فرمانت درباره من اجراشده است. بار خدایا! من از تو خواهش کنم به حق هر نامى که دارى و آنرا در قرآنت فرو فرستادى، یا به یکى از آفریدههایت آموختى، یا در علم غیب به خود اختصاص دادى؛ رحمت فرست بر محمد و آل محمد و قرآن را نور چشم من، بهار دل من، برطرف شدن اندوه و برنده همّ و غم من گردانى. خدا! خدا! پروردگار من است برای او شریکی قرار نمیدهیم.
3. روزه گرفتن: امام علی(ع) فرمود: «روزه سه روز از هر ماه که یک چهارشنبه میان دو پنجشنبه باشد، و روزه ماه شعبان، وسوسه سینه و پریشانى قلب را میزداید».[9]
4. شستن سر با سدر: امام صادق(ع) فرمود: «هرکسی سر خود را با سدر بشوید، خدا وسوسه شیطان را تا هفتاد روز از او دور میکند».[10]
5. خوردن انار: امام صادق(ع) فرمود: «خوردن انار وسوسه شیطان را از انسان دور میکند».[11] همچنین امام کاظم(ع) فرمود: «هرکس روز جمعه یک انار ناشتا بخورد، دل او چهل صبح روشن است و اگر دو انار باشد تا هشتاد صبح روشن است، و اگر سه انار باشد تا صد و بیست صبح وسوسه شیطان از او دور گردد...».[12]
6. خضاب کردن: رسول خدا(ص) فرمود: «در خضاب کردن چهارده خصلت وجود دارد که یکی از آنها کم شدن وسوسه شیطان در انسان است».[13]
7. مسواک زدن: امام صادق(ع) فرمود: «بر شما باد به مسواک کردن که وسوسه دل را از بین میبرد».[14]
البته به این دو نکته نیز باید توجه داشت:
الف) ممکن است برخی روشهای بالا برای افراد و یا شرایط خاصی توصیه شده باشد.
ب) این روشها انحصاری نیست و بهرهبرداری از پیشرفتهای دانش جدید در درمان وسواس میتواند به طور موازی دنبال شود.
بنابراین، انسان باید مانند دیگر بیماریهای جسمی و روحی با انجام تمام راههای ممکن و مشروع، نهایت تلاش خود را در مبارزه با وسوسههای فکری و عملی انجام دهد. اما اگر با تمام تلاشهای جدی و صادقانه، باز هم رگههایی از وسوسه در او باقی بماند، امید است که خداوند نسبت به او تخفیفاتی در نظر بگیرد،[15] اما این تخفیفها نباید توجیهی برای بازایستادن از مبارزه باشد.
[2]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 328، قم، رضی، چاپ چهارم، 1412ق.
[3]. صدوق، محمد بن على، امالی، ص 543، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[4]. «حمد و سپاس برای خداوند جهانیان است، خداوند درود و رحمت فرستد بر پیامبران، حمد سزاوار خداوندى است که مردگان را زنده نموده و اهل قبور را مبعوث میگرداند».
[5]. صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج 2، ص 365، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[6]. «توکل میکنم بر آن زندهاى که هرگز نمیمیرد و ستایش براى خداوندى است که نه صاحبی دارد و نه فرزندى براى خود انتخاب کرده، و نه شریکى در حکومت دارد، و نه بخاطر ضعف و ذلّت، [حامى و] سرپرستى براى اوست. و او را بسیار بزرگ بشمار».
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 554 – 555، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[8]. همان، ص 561.
[9]. صدوق، محمد بن على، خصال، محقق، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 612، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[10]. صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 125، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دوم، 1413ق.
[11]. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج 2، ص 540، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[12]. همان، ص 544.
[13]. کافی، ج 6، ص 482.
[14]. طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص 667، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق.