کد سایت
fa74861
کد بایگانی
91454
نمایه
فلسفه مهلت چهار ماهه به مشرکان
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
برچسب
مشرکان|مهلت|برائت|چهار ماهه|تفسیر آیه 2 توبه
خلاصه پرسش
با آنکه خداوند در سوره توبه از مشرکان بیزاری میجوید، چرا به آنها چهار ماه مهلت میدهد و آیا این چهار ماه خصوصیتی دارد؟!
پرسش
با سلام؛ چرا خداوند در آیه 2 سوره توبه مهلت چهار ماهه به مشرکان میدهد؟ آیا خداوند از چهار ماه منظور خاصی داشته است؟
پاسخ اجمالی
1. در جامعهای که رسول خدا(ص) مردم را به اسلام دعوت میکرد، گروههاى مختلفى وجود داشتند؛ لذا پیامبر(ص) با هر یک از آنها بر اساس مواضع و عملکردشان رفتار میکرد. گروهى با پیامبر(ص) هیچگونه پیمانى نداشتند، و آنحضرت در مقابل آنها نیز هیچگونه تعهدى نداشت. گروههاى دیگرى در «حدیبیه» و مانند آن، پیمان ترک مخاصمه با رسول خدا امضا کرده بودند، بعضی از این پیمانها داراى مدتی معین، و بعضى نیز بدون مدت بود.
در این میان، برخی از قبایلی که پیمان بسته بودند، یکجانبه و بدون هیچ مجوزى پیمانشان را - به دلیل همکارى آشکار با دشمنان اسلام - شکستند، و یا در صدد از میان بردن رسول خدا بر آمدند؛ مانند یهود «بنى نضیر» و «بنى قریظه». اما قسمتى از پیمانها هنوز به قوت خود باقى بود، اعم از پیمانهاى مدتدار و بدون مدت.
آیه اول سوره توبه به تمام بتپرستان اعلام میکند، هر گونه پیمانى که با مسلمانان داشتهاند، لغو خواهد شد، و میگوید: این اعلام برائت و بیزارى خداوند و پیامبرش از مشرکانى که با آنها عهد بستهاید، میباشد: «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ».
پس از آن براى آنها یک مهلت چهارماهه قائل میشود: «فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ»؛ چهار ماه در زمین آزادانه به هر کجا میخواهید بروید.[1]
2. در اینکه این چهار ماه که خدا به آنها مهلت داد، چه ماههایى بود، اختلاف نظر وجود دارد:
بر اساس برخی از روایات این مهلت چهار ماهه، همان ماههای حرام است: «لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَاحَ لِلْمُشْرِکِینَ الْأَشْهُرَ الْحُرُمَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ إِذْ یَقُولُ- فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُر».[2]
اما بسیاری از مفسران معتقدند این فرصت غیر از چهار ماه معروف بوده است.
مجاهد و محمد بن کعب قرظى؛ برآناند که ابتداى آن روز عید قربان، و انتهاى آن دهم ماه ربیع الثانى بود. این نظر البته مؤید به روایتی از امام صادق(ع) است.[3]
ابن عباس و زهرى گفتهاند؛ از اول ماه شوال تا آخر ماه محرم بوده؛ زیرا این آیات در ماه شوال نازل شده است.
فراء میگوید؛ مدت آنها تا آخر ماه محرم بود؛ زیرا در میان آنها کسانى بودند که مدتشان پنجاه روز بود و آنها کسانى بودند که پیمانى از رسول خدا(ص) نداشتند، و خداوند به این وسیله براى آنها (تا آخر محرم) مهلت قرار داد.
حسن و ابن اسحاق معتقدند؛ هر یک از آنها که بیش از چهار ماه با رسول خدا پیمان داشتند، پیمان آنها محدود به چهار ماه شد، و هر کدام کمتر از آن مدت پیمان داشتند، پیمان آنها تا چهار ماه افزایش یافت.
جبائى میگوید؛ ابتداى چهار ماه روز بیستم ذى قعده - که روز قربانى آن سال بود- و آخر آن بیستم ماه ربیع الاول بود؛ زیرا حج در آن زمان در ماه ذى قعده انجام میشد، و سال بعد که حجة الوداع در آن سال بود، در ماه ذى حجه انجام شد.[4]
3. این مهلت و ضرب الاجل اگر همان چهار ماه حرام باشد، نیاز به دلیل ندارد، اما براساس نظریاتی که غیر آن است، دلیلش ظاهراً براى إتمام حجّت، تثبیت آزادى، مجال تفکّر و بررسى صلاح و فساد بود، تا مشرکان در این چهار ماه به هر کجا که میخواهند بروند، و به هر گونه که میتوانند اندیشه و تدبّر کنند، و با کمال آزادى صلاح و فساد امور خودشان را بررسى کرده و انتخاب نمایند.
به بیان دیگر، این فرصت برای آن بود تا مشرکان فرصت کافی داشته باشند در عاقبت کار خویش تفکر کنند و بین اسلام و نبرد یکی را انتخاب کنند، و این نهایت تسامح و مدارا در برابر جنگطلبان بود تا هیچ عذری نداشته باشند و نگویند مسلمانان به ما فرصت ندادند.[5]
که همه اینها شاید به جهت تناسب با همان ماههای حرام باشد.
و متوجّه باشند که آنها با خداى قادر و توانا طرف هستند، و هرگز نمیتوانند او را عاجز و تابع فکر و اندیشه خود کرده، و از حکم او سرپیچى نمایند.
گفتنی است؛ از طبری نقل شده است که تمام آنها در این مدت تسلیم شدند و کسی به سیاحت نرفت: «و ذکر الطبری: أنهم أسلموا کلهم فى هذه المدة و لم یسح أحد».[6]
این مهلت چهار ماهه با الگوگیری از ماههای حرام بوده است؛ یعنی همانگونه که خداوند در چهار ماه درگیری و جنگ را حرام کرده، پیامبر(ص) نیز یک فرصت چهار ماهه در اختیار مشرکان در همان سال نهم قرار داده است:
در این میان، برخی از قبایلی که پیمان بسته بودند، یکجانبه و بدون هیچ مجوزى پیمانشان را - به دلیل همکارى آشکار با دشمنان اسلام - شکستند، و یا در صدد از میان بردن رسول خدا بر آمدند؛ مانند یهود «بنى نضیر» و «بنى قریظه». اما قسمتى از پیمانها هنوز به قوت خود باقى بود، اعم از پیمانهاى مدتدار و بدون مدت.
آیه اول سوره توبه به تمام بتپرستان اعلام میکند، هر گونه پیمانى که با مسلمانان داشتهاند، لغو خواهد شد، و میگوید: این اعلام برائت و بیزارى خداوند و پیامبرش از مشرکانى که با آنها عهد بستهاید، میباشد: «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ».
پس از آن براى آنها یک مهلت چهارماهه قائل میشود: «فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ»؛ چهار ماه در زمین آزادانه به هر کجا میخواهید بروید.[1]
2. در اینکه این چهار ماه که خدا به آنها مهلت داد، چه ماههایى بود، اختلاف نظر وجود دارد:
بر اساس برخی از روایات این مهلت چهار ماهه، همان ماههای حرام است: «لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَاحَ لِلْمُشْرِکِینَ الْأَشْهُرَ الْحُرُمَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ إِذْ یَقُولُ- فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُر».[2]
اما بسیاری از مفسران معتقدند این فرصت غیر از چهار ماه معروف بوده است.
مجاهد و محمد بن کعب قرظى؛ برآناند که ابتداى آن روز عید قربان، و انتهاى آن دهم ماه ربیع الثانى بود. این نظر البته مؤید به روایتی از امام صادق(ع) است.[3]
ابن عباس و زهرى گفتهاند؛ از اول ماه شوال تا آخر ماه محرم بوده؛ زیرا این آیات در ماه شوال نازل شده است.
فراء میگوید؛ مدت آنها تا آخر ماه محرم بود؛ زیرا در میان آنها کسانى بودند که مدتشان پنجاه روز بود و آنها کسانى بودند که پیمانى از رسول خدا(ص) نداشتند، و خداوند به این وسیله براى آنها (تا آخر محرم) مهلت قرار داد.
حسن و ابن اسحاق معتقدند؛ هر یک از آنها که بیش از چهار ماه با رسول خدا پیمان داشتند، پیمان آنها محدود به چهار ماه شد، و هر کدام کمتر از آن مدت پیمان داشتند، پیمان آنها تا چهار ماه افزایش یافت.
جبائى میگوید؛ ابتداى چهار ماه روز بیستم ذى قعده - که روز قربانى آن سال بود- و آخر آن بیستم ماه ربیع الاول بود؛ زیرا حج در آن زمان در ماه ذى قعده انجام میشد، و سال بعد که حجة الوداع در آن سال بود، در ماه ذى حجه انجام شد.[4]
3. این مهلت و ضرب الاجل اگر همان چهار ماه حرام باشد، نیاز به دلیل ندارد، اما براساس نظریاتی که غیر آن است، دلیلش ظاهراً براى إتمام حجّت، تثبیت آزادى، مجال تفکّر و بررسى صلاح و فساد بود، تا مشرکان در این چهار ماه به هر کجا که میخواهند بروند، و به هر گونه که میتوانند اندیشه و تدبّر کنند، و با کمال آزادى صلاح و فساد امور خودشان را بررسى کرده و انتخاب نمایند.
به بیان دیگر، این فرصت برای آن بود تا مشرکان فرصت کافی داشته باشند در عاقبت کار خویش تفکر کنند و بین اسلام و نبرد یکی را انتخاب کنند، و این نهایت تسامح و مدارا در برابر جنگطلبان بود تا هیچ عذری نداشته باشند و نگویند مسلمانان به ما فرصت ندادند.[5]
که همه اینها شاید به جهت تناسب با همان ماههای حرام باشد.
و متوجّه باشند که آنها با خداى قادر و توانا طرف هستند، و هرگز نمیتوانند او را عاجز و تابع فکر و اندیشه خود کرده، و از حکم او سرپیچى نمایند.
گفتنی است؛ از طبری نقل شده است که تمام آنها در این مدت تسلیم شدند و کسی به سیاحت نرفت: «و ذکر الطبری: أنهم أسلموا کلهم فى هذه المدة و لم یسح أحد».[6]
این مهلت چهار ماهه با الگوگیری از ماههای حرام بوده است؛ یعنی همانگونه که خداوند در چهار ماه درگیری و جنگ را حرام کرده، پیامبر(ص) نیز یک فرصت چهار ماهه در اختیار مشرکان در همان سال نهم قرار داده است:
[1]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 7، ص 281- 282، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[2]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 198، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[3]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 2، ص 183، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
[4]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 5، ص 5- 6، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[5]. ر. ک: مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج 10، ص 54، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا.
[6]. ابن عجیبه احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق، قرشى رسلان، احمد عبدالله، ج 2، ص 356، قاهره، حسن عباس زکى، قاهره، 1419ق.