کد سایت
fa75826
کد بایگانی
92630
نمایه
لکنت زبان نداشتن امام حسین(ع)
طبقه بندی موضوعی
امام حسین ع,امام حسین قبل از امامت
خلاصه پرسش
آیا امام حسین(ع) دچار لکنت زبان بودند؟
پرسش
آیا امام حسین(ع) در کودکی دچار لکنت زبان بودند؟
پاسخ اجمالی
در برخی گزارشات تاریخی آمده است که شخصى به معاویة بن ابوسفیان گفت: چشم تمامى مردم به سمت حسین بن على(ع) است و چون او سبط پیامبر(ص) است به او زیاد مراجعه میکنند، اما او لکنت زبان دارد.[1] لذا به او دستور بده تا به منبر رود و خطبه بخواند و به دلیل همین لکنت زبانش از جایگاه او نزد مردم کاسته شود. معاویه گفت ما در مورد برادرش حسن بن علی(ع) نیز همینگونه فکر میکردیم، اما او با نهایت بلاغت خطبه خواند و ما را رسوا کرد. سرانجام معاویه دستور داد تا امام حسین(ع) به منبر برود و خطبه بخواند. اما بر خلاف تصور آنها، امام حسین(ع) در نهایت فصاحت خطبه خواند و مردم با احترام نسبت به آنحضرت(ع) برخورد کردند و معاویه و اطرافیان او رسوا شدند.[2]
البته در برخی از سایتها آمده است که امام حسین(ع) در دوران کودکی پای منبر پیامبر(ص) مینشست و تمام آنچه را که پیامبر(ص) میفرمود، حفظ میکرد و با همان لحن و حالت برای حضرت زهرا(س) بیان میکرد. حضرت فاطمه(س) نیز این شیرینزبانی حسین(ع) را برای پیامبر(ص) تعریف کرد؛ لذا روزی پیامبر(ص) در پشت پرده پنهان شد تا به سخنرانی امام حسین(ع) گوش دهد، اما امام حسین(ع) بر خلاف همیشه دچار لکنت زبان شد و به مادرش گفت که دلیل این لکنت زبانم آن است که در پشت پرده شخصی پنهان شده که اگر تمام سخنوران عالم جمع شوند، در پیش او زبانشان بند میآید. پیامبر(ص) با شنیدن این سخن از پشت پرده بیرون آمد و حسین(ع) را در آغوش گرفت و بوسید.
آنچه در مورد این نقل میتوان گفت این است که اولاً: با جستوجویی که داشتیم چنین مطلبی را در منابع معتبر و قبل استناد نیافتیم. ثانیاً: لکنت زبان امام حسین(ع) مخالف روایاتی است که بیان میکند امام معصوم(ع) باید در نهایت بلاغت و فصاحت و عاری از هرگونه عیب در تکلم - که مهمترین ابزار امام(ع) برای رساندن پیام است - باشد، تا بتواند مأموریت خود را به طور کامل به انجام برساند:
1. در صلوات بر پیامبر(ص) آمده است: « اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ سَیدِ الْمُرْسَلِینَ وَ خَاتَمِ النَّبِیینَ ... الْمُطَهَّرِ مِنْ کُلِّ آفَةٍ الْبَرِیءِ مِنْ کُلِ عَیبٍ الْمُؤَمَّلِ لِلنَّجَاةِ الْمُرْتَجَى...».[3]
2. در زیارت امام حسین(ع) آمده است: «السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ ... الْمُبَرَّإِ مِنْ کُلِ عَیب...».[4]
3. امام رضا(ع) در مناظره با جاثلیق یکی از اوصاف امام(ع) را پاک بودن از هر عیب بیان میکنند.[5]
لذا شاید مراد از لکنت پیامبران و ائمه، نوعی مأخوذ به حیا بودن آن بزرگواران باشد که نمیتوانستند به صراحت سخن خود را بیان کنند.[6]
البته در برخی از سایتها آمده است که امام حسین(ع) در دوران کودکی پای منبر پیامبر(ص) مینشست و تمام آنچه را که پیامبر(ص) میفرمود، حفظ میکرد و با همان لحن و حالت برای حضرت زهرا(س) بیان میکرد. حضرت فاطمه(س) نیز این شیرینزبانی حسین(ع) را برای پیامبر(ص) تعریف کرد؛ لذا روزی پیامبر(ص) در پشت پرده پنهان شد تا به سخنرانی امام حسین(ع) گوش دهد، اما امام حسین(ع) بر خلاف همیشه دچار لکنت زبان شد و به مادرش گفت که دلیل این لکنت زبانم آن است که در پشت پرده شخصی پنهان شده که اگر تمام سخنوران عالم جمع شوند، در پیش او زبانشان بند میآید. پیامبر(ص) با شنیدن این سخن از پشت پرده بیرون آمد و حسین(ع) را در آغوش گرفت و بوسید.
آنچه در مورد این نقل میتوان گفت این است که اولاً: با جستوجویی که داشتیم چنین مطلبی را در منابع معتبر و قبل استناد نیافتیم. ثانیاً: لکنت زبان امام حسین(ع) مخالف روایاتی است که بیان میکند امام معصوم(ع) باید در نهایت بلاغت و فصاحت و عاری از هرگونه عیب در تکلم - که مهمترین ابزار امام(ع) برای رساندن پیام است - باشد، تا بتواند مأموریت خود را به طور کامل به انجام برساند:
1. در صلوات بر پیامبر(ص) آمده است: « اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ سَیدِ الْمُرْسَلِینَ وَ خَاتَمِ النَّبِیینَ ... الْمُطَهَّرِ مِنْ کُلِّ آفَةٍ الْبَرِیءِ مِنْ کُلِ عَیبٍ الْمُؤَمَّلِ لِلنَّجَاةِ الْمُرْتَجَى...».[3]
2. در زیارت امام حسین(ع) آمده است: «السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ ... الْمُبَرَّإِ مِنْ کُلِ عَیب...».[4]
3. امام رضا(ع) در مناظره با جاثلیق یکی از اوصاف امام(ع) را پاک بودن از هر عیب بیان میکنند.[5]
لذا شاید مراد از لکنت پیامبران و ائمه، نوعی مأخوذ به حیا بودن آن بزرگواران باشد که نمیتوانستند به صراحت سخن خود را بیان کنند.[6]
[1]. ر. ک: « تنافی نداشتن روایات استحباب هفت تکبیر اول نماز»، 34417؛ «لکنت زبان حضرت موسی(ع)»، 68655.
[2]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 298 – 299، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[3]. طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 549، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق.
[4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 98، ص 236، بیروت، مؤسسة الطبع و النشر، چاپ اول، 1410ق.
[5]. قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّٰه، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 350، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق.