کد سایت
fa76568
کد بایگانی
93681
نمایه
بررسی جمله «انا اصغر من ربی بسنتین»
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث,انسان کامل
خلاصه پرسش
«انا اصغر من ربی بسنتین»، «من از پروردگارم دوسال کوچکترم!»
آیا چنین عبارتی از پیامبر اسلام(ص) و یا فرد دیگری نقل شده و معنایش چیست؟
پرسش
معنای این روایت: «انا اصغر من ربی بسنتین» چیست؟
پاسخ اجمالی
در منابع حدیثی، چنین روایتی وجود ندارد، اما در برخی از کتابهای عرفانی؛ مانند «نهایة البیان فى درایة الزمان» قیصری (م 751ق)، و دیگر کتب عرفانی چنین سخنی از پیامبر اکرم(ص) و یا گویندهای نامشخص، با این تعابیر نقل شده است: «أنَا أصْغَرُ مِنْ رَبّى بِسَنَتَیْن»؛[1] من دو سال از پروردگارم کوچکتر میباشم. و «أنَا أقلُّ منْ رَبّى بِسنَتَین»؛[2] من دو سال از پروردگارم کمتر هستم.
برخی این سخن را به شیخ ابو الحسن خرقانى نسبت دادهاند.[3] حتی برخی گفتهاند این جمله به اشتباه نقل شده و ایشان «بشیئین» گفته بود و نه «بسنتین». و این عبارت، تعبیر دیگر این سخن شیخ بایزید بسطامى، بوده که گفت: «لا فرق بینى و بین الله إلّا بشیئین: العظمة و الکبریاء».[4] من تنها در دو چیز با خدا تفاوت دارم: عظمت و کبریا!
به هر حال این عبارت چه روایت باشد یا نباشد، در منابع عرفانی به شرح و توضیح آن پرداخته شده که در اینجا تنها بهطور خلاصه به نقل برخی از این توضیحات بسنده میکنیم:
1. مراد از «انا» و یا «من»، جسم نیست که دارای عرضهای زمان، مکان و ماده میباشد، بلکه مراد حقیقت وجودی است که دارای درجات متشخصه میباشد، و هر مرتبه نازله از آن حقیقت، از جهتى عین اصل حقیقت است و از جهتى غیر آن میباشد.
2. منظور از «رب» ممکن است «رب النوع» و «مثل افلاطونی» باشد.[5]
3. ممکن است مقصود از «رب» مقام «ربوبیت» حضرت حق باشد که مرتبه سوم از مرتب وجودی است.[6] در آن صورت باید دید که مقصود از دو سال یا دو چیز کمتر یا کوچک از مقام ربوبی چیست؟ آیا مقصود این است که از مقام ذات، پنج مرتبه پایینتر است؟
4. ممکن منظور از « سنتین» دو مرتبه از مراتب الهی باشد؛ یعنی پس از مقام تعیّن اول و تعین ثانی است؛[7] که همان مرتبهی ربوبیت است. توضیح این که «سَنه»، در اصطلاح اهل معرفت مراتبى دارد: اول: سنه احدیت حق که مقام «لا اسم له و لا رسم له» باشد. دوم: سنه الوهیت است که همان مقام «رحمت گسترده الهی» است. سوم: سنه ربوبیت. پس معناى این جمله این میشود: این فرد، کسی است که از عالم الوهیت به دو مرتبه پایین آمده است: مرتبه احدیت و الوهیت؛ یعنی رسیده به مرتبه ربوبیت انسان کامل.[8] گفتنی است؛ بر اساس بینش توحیدی، جز ذات خداوند متعال هیچ موجودی دارای وجود استقلالی نیست. غیر از او همه نشانه، مظهر و تجلی آن ذات متعالیاند که در ذات و صفات خود محتاج و وابسته به او هستند، بلکه ذاتشان عین نیاز به خداوند است. براین اساس، ربوبیت ذاتی و استقلالی مخصوص خداوند است و نسبت دادن این صفت الهی به مخلوق فقط به عنوان اینکه مظهر و تجلّی صفات خداوند هستند، ممکن و جایز است. از اینرو، بر اساس حکمت و عرفان میتوان گفت: انسان کامل که نمودار مجموع عالم جسمانى و عالم مثالى و نور است، میتواند مثال عالم ربوبیّت باشد و به همین جهت گفتهاند که انسان کامل مظهر اسم الله و ربوبیت الهی است.
5. ممکن است مقصود از سنتین، استغناى از فیض مقدّس و استغناى از فیض اقدس باشد؛ زیرا حقیقت حق تعالی نفس وجود است، نه به افاضه وجود محتاج است و نه به استعداد آن، پس مراد به «سنتین» مجموع این دو مرتبه است؛ یعنی حق تعالی بر خلق مقدم است به اعتبار فیض اقدس و فیض مقدّس؛[9] پس این فرد بعد از فیض اقدس و مقدس است.
برخی این سخن را به شیخ ابو الحسن خرقانى نسبت دادهاند.[3] حتی برخی گفتهاند این جمله به اشتباه نقل شده و ایشان «بشیئین» گفته بود و نه «بسنتین». و این عبارت، تعبیر دیگر این سخن شیخ بایزید بسطامى، بوده که گفت: «لا فرق بینى و بین الله إلّا بشیئین: العظمة و الکبریاء».[4] من تنها در دو چیز با خدا تفاوت دارم: عظمت و کبریا!
به هر حال این عبارت چه روایت باشد یا نباشد، در منابع عرفانی به شرح و توضیح آن پرداخته شده که در اینجا تنها بهطور خلاصه به نقل برخی از این توضیحات بسنده میکنیم:
1. مراد از «انا» و یا «من»، جسم نیست که دارای عرضهای زمان، مکان و ماده میباشد، بلکه مراد حقیقت وجودی است که دارای درجات متشخصه میباشد، و هر مرتبه نازله از آن حقیقت، از جهتى عین اصل حقیقت است و از جهتى غیر آن میباشد.
2. منظور از «رب» ممکن است «رب النوع» و «مثل افلاطونی» باشد.[5]
3. ممکن است مقصود از «رب» مقام «ربوبیت» حضرت حق باشد که مرتبه سوم از مرتب وجودی است.[6] در آن صورت باید دید که مقصود از دو سال یا دو چیز کمتر یا کوچک از مقام ربوبی چیست؟ آیا مقصود این است که از مقام ذات، پنج مرتبه پایینتر است؟
4. ممکن منظور از « سنتین» دو مرتبه از مراتب الهی باشد؛ یعنی پس از مقام تعیّن اول و تعین ثانی است؛[7] که همان مرتبهی ربوبیت است. توضیح این که «سَنه»، در اصطلاح اهل معرفت مراتبى دارد: اول: سنه احدیت حق که مقام «لا اسم له و لا رسم له» باشد. دوم: سنه الوهیت است که همان مقام «رحمت گسترده الهی» است. سوم: سنه ربوبیت. پس معناى این جمله این میشود: این فرد، کسی است که از عالم الوهیت به دو مرتبه پایین آمده است: مرتبه احدیت و الوهیت؛ یعنی رسیده به مرتبه ربوبیت انسان کامل.[8] گفتنی است؛ بر اساس بینش توحیدی، جز ذات خداوند متعال هیچ موجودی دارای وجود استقلالی نیست. غیر از او همه نشانه، مظهر و تجلی آن ذات متعالیاند که در ذات و صفات خود محتاج و وابسته به او هستند، بلکه ذاتشان عین نیاز به خداوند است. براین اساس، ربوبیت ذاتی و استقلالی مخصوص خداوند است و نسبت دادن این صفت الهی به مخلوق فقط به عنوان اینکه مظهر و تجلّی صفات خداوند هستند، ممکن و جایز است. از اینرو، بر اساس حکمت و عرفان میتوان گفت: انسان کامل که نمودار مجموع عالم جسمانى و عالم مثالى و نور است، میتواند مثال عالم ربوبیّت باشد و به همین جهت گفتهاند که انسان کامل مظهر اسم الله و ربوبیت الهی است.
5. ممکن است مقصود از سنتین، استغناى از فیض مقدّس و استغناى از فیض اقدس باشد؛ زیرا حقیقت حق تعالی نفس وجود است، نه به افاضه وجود محتاج است و نه به استعداد آن، پس مراد به «سنتین» مجموع این دو مرتبه است؛ یعنی حق تعالی بر خلق مقدم است به اعتبار فیض اقدس و فیض مقدّس؛[9] پس این فرد بعد از فیض اقدس و مقدس است.
[1]. قیصرى، داود، رسائل قیصرى، نهایة البیان فى درایة الزمان، محقق و مصحح: آشتیانى، سید جلال الدین، ص 137، تهران، مؤسسه پژوهشى حکمت و فلسفه ایران، چاپ دوم، 1381ش؛ قمی (م 1107ق)، قاضى سعید، شرح الاربعین، ص 37، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1379ش؛
[2]. عین القضات همدانى (م 525ق)، عبدالله بن محمد، تمهیدات، ص 129، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1341ش؛ آملی (قرن هشتم)، سید حیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، ص 10، تهران، قسمت ایرانشناسی انستیتو ایران و فرانسه پژوهشهای علمی در ایران، چاپ اول، 1352ش.
[3]. محمود بن عثمان (قرن هشتم)، مفتاح الهدایة و مصباح العنایة، ص 203، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسى، چاپ اول، 1380ش.
[4]. همان.
[6]. ر. ک: «ربوبیت و انسان کامل»، سؤال 3416.
[7]. ر. ک: «علم به ذات و بساطت»، سؤال 31622.
[8]. آشتیانى، سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصرى بر فصوص الحکم، ص 742 – 743، پاورقی، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، 1370ش.
[9]. جامى، عبد الرحمن، أشعة اللمعات، ص 172، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1383ش؛ نیز ر. ک: «فیض در عرفان»، سؤال 7395.