کد سایت
fa83187
کد بایگانی
101071
نمایه
جنگ نمارق
طبقه بندی موضوعی
تاریخ
خلاصه پرسش
جنگ نمارق به فرماندهی چه فرد و در کجا رخ داده است؟
پرسش
جنگ نمارق چه جنگی بود؟ و آیا فرماندهاش پدر مختار ثقفی بوده است؟
پاسخ اجمالی
خلاصهای از گزارشهای مرتبط با «جنگ نمارق»
هنگامی که «عمر بن خطاب» به خلافت نشست و از گزارش «مثنی بن حارثه» مبنی بر پیشروی و تهاجم ایرانیان آگاه شد، مسلمانان را به نبرد با آنها تشویق کرد، اما چون قدرت ایرانیان زبانزد همه بود، سپاهیان بیشمار داشته و مملکتهای مختلفی را تحت سلطه داشتند، کسی داوطلب جنگ نمیشد،[1] تا آنکه «ابو عبیده بن مسعود بن عمرو ثقفی» (پدر مختار ثقفی[2]) به همراه «سعد بن عبید انصاری» و «سلیط بن قیس انصاری» و گروهی از مردم، آمادگی خود را اعلام کردند. عمر نیز «ابو عبیده» را به فرماندهی برگزید و آنان را روانه نبرد کرد. همچنین به «مثنی بن حارثه شیبانی» دستور داد که به «ابو عبیده» پیوسته و در اطاعت او باشد. بعد از این بود که «جنگ نمارق» که شهرى در نزدیک کوفه بود[3] رُخ داد و ایرانیان در آن نبرد شکست خورده و شماری از آنان نیز به اسارت درآمدند.[4]
هنگامی که «عمر بن خطاب» به خلافت نشست و از گزارش «مثنی بن حارثه» مبنی بر پیشروی و تهاجم ایرانیان آگاه شد، مسلمانان را به نبرد با آنها تشویق کرد، اما چون قدرت ایرانیان زبانزد همه بود، سپاهیان بیشمار داشته و مملکتهای مختلفی را تحت سلطه داشتند، کسی داوطلب جنگ نمیشد،[1] تا آنکه «ابو عبیده بن مسعود بن عمرو ثقفی» (پدر مختار ثقفی[2]) به همراه «سعد بن عبید انصاری» و «سلیط بن قیس انصاری» و گروهی از مردم، آمادگی خود را اعلام کردند. عمر نیز «ابو عبیده» را به فرماندهی برگزید و آنان را روانه نبرد کرد. همچنین به «مثنی بن حارثه شیبانی» دستور داد که به «ابو عبیده» پیوسته و در اطاعت او باشد. بعد از این بود که «جنگ نمارق» که شهرى در نزدیک کوفه بود[3] رُخ داد و ایرانیان در آن نبرد شکست خورده و شماری از آنان نیز به اسارت درآمدند.[4]
[1]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج 3، ص 444، بیروت، روائع التراث العربى، چاپ دوم، 1387ق.
[2]. ر.ک: ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: البجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1709، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[3]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 5، ص 304، دار صادر، بیروت، چاپ دوم، 1995م.
[4]. ر.ک: تاریخ الامم و الملوک، ج 3، ص 446 – 450؛ ابن اثیر جزرى، ابو الحسن على بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 434 – 435، بیروت، دار الصادر، 1385ق.