کد سایت
fa83564
کد بایگانی
101488
نمایه
داخل بودن نتیجه در کلیت کبرای شکل اول قیاس
طبقه بندی موضوعی
قیاس اقترانی و استثنائی
خلاصه پرسش
به «قیاس شکل اول منطقی» اشکال وارد شده که نتیجه در کلیت کبرا وجود داشته و نتیجه جدیدی به دست نمیآید! پاسخ این اشکال چیست؟
پرسش
با سلام؛ اشکال معروف به قیاس شکل اول مبنی بر داخل بودن نتیجه قیاس در کلیت کبرای قیاس در قیاس شکل اول(محمد عالم است، هر عالمی باتقوا است، نتیجه: محمد باتقواست) به چه صورت قابل حل است؟ در مثال فوق نتیجه اگر داخل در کلیت کبرا باشد، پس به نتیجه جدیدی نرسیدیم، و اگر خارج از کلیت کبرا باشد، در اینصورت کلیت کبرا غلط خواهد بود! پاسخ این اشکال چیست؟
پاسخ اجمالی
در ارتباط با پرسش باید گفت که اندیشمندان علم منطق، این اشکال را از طریق تفاوت بین «علم اجمالی» و «علم تفصیلی» حل کرده و میگویند: با آنکه «نتیجه» در مقدمات به صورت اجمالی و مبهم وجود دارد، اما «نتیجه نهایی» که به دنبال آن هستیم، تنها بعد از اجرای قیاس به صورت علم تفصیلی و واضح به دست میآید.
از اینرو «علم تفصیلی به نتیجه» مطلب جدیدی است که در مقدمات وجود نداشت، و تقریباً تمام دانش بشر از این طریق به دست میآید؛ یعنی تمام علوم از طریق تحلیل در یک سری امور بدیهی و روشن به دست میآید؛ زیرا روشن است که اکتساب و تحصیل علم در حقیقت خروج از قوه(جهل یا همان علم اجمالی و مبهم) به فعلیت(علم تفصیلی) است؛ بنابر این هر اکتساب و تحصیل علم باید مسبوق به علم دیگر باشد؛ یعنی ابتدا باید آگاهی به چیزی وجود داشته باشد تا بتوان از طریق آن علم گذشته به علم جدید دیگری دست یافت. به بیان دیگر جهل و نادانی مولّد علم نیست، بلکه علم و دانش از آگاهی و دانش پدید میآیند.
نکته مهمی که باید بدان توجه داشت این است که همهی علوم نمیتوانند اکتسابی باشند؛ زیرا سر از دور یا تسلسل در میآورد. بنابراین تمام علوم باید منتهی به علومی شوند که بدون اکتساب به دست میآیند. در اکتساب علوم تصوری به تصورات غیر اکتسابی نیاز است و در اکتساب علوم تصدیقی به علوم تصدیقی غیر اکتسابی. علوم تصدیقی غیر اکتسابی را «مبادی قیاسات» مینامند.[1]، [2]
از اینرو «علم تفصیلی به نتیجه» مطلب جدیدی است که در مقدمات وجود نداشت، و تقریباً تمام دانش بشر از این طریق به دست میآید؛ یعنی تمام علوم از طریق تحلیل در یک سری امور بدیهی و روشن به دست میآید؛ زیرا روشن است که اکتساب و تحصیل علم در حقیقت خروج از قوه(جهل یا همان علم اجمالی و مبهم) به فعلیت(علم تفصیلی) است؛ بنابر این هر اکتساب و تحصیل علم باید مسبوق به علم دیگر باشد؛ یعنی ابتدا باید آگاهی به چیزی وجود داشته باشد تا بتوان از طریق آن علم گذشته به علم جدید دیگری دست یافت. به بیان دیگر جهل و نادانی مولّد علم نیست، بلکه علم و دانش از آگاهی و دانش پدید میآیند.
نکته مهمی که باید بدان توجه داشت این است که همهی علوم نمیتوانند اکتسابی باشند؛ زیرا سر از دور یا تسلسل در میآورد. بنابراین تمام علوم باید منتهی به علومی شوند که بدون اکتساب به دست میآیند. در اکتساب علوم تصوری به تصورات غیر اکتسابی نیاز است و در اکتساب علوم تصدیقی به علوم تصدیقی غیر اکتسابی. علوم تصدیقی غیر اکتسابی را «مبادی قیاسات» مینامند.[1]، [2]