کد سایت
fa84875
کد بایگانی
102589
نمایه
خالد بن سنان عبسی
طبقه بندی موضوعی
پیامبران,خالد بن سنان
برچسب
پیامبر|فترت|عرب|اصحاب الرس|خالد بن سنان|عبسی
خلاصه پرسش
آیا در سلسله انبیا، پیامبری به نام خالد بن سنان وجود داشت و آیا ایشان در دوران فترت زندگی میکرد؟
پرسش
آیا پیامبری به نام خالد بن سنان داریم؟
پاسخ اجمالی
بر اساس برخی روایات و گزارشهایی تاریخی، در فاصله زمانی میان میلاد عیساى مسیح(ع) و پیامبر اسلام(ص) حدود 560 تا 600 سال فاصله بود، در حالیکه فاصله میان موسى و عیسى(ع) 1700 سال بود، و در این مدت 1000 پیامبر وجود داشته است، ولى میان عیسى و پیامبر اسلام(ص) چهار پیامبر بود که سه نفر از بنى اسرائیل و یک نفر از عرب، به نام خالد بن سنان عبسى بود.[1]
این باور البته ناهمخوان با مسئله «فترت» نیست. در همین راستا شیخ صدوق معتقد است؛ معناى فترت[2] در روایات این است که بین حضرت عیسی(ع) و پیامبر اسلام(ص) رسول و نبىّ و وصىّ ظاهر و مشهورى چنانکه معمول بوده وجود نداشت، و قرآن هم به این معنا دلالت دارد آنجا که خداى تعالى میفرماید: «محمّد(ص) را هنگام فترت رسولان مبعوث فرمود»،[3] نه فترت پیامبران و اوصیا. آرى میان پیامبر اکرم و عیسى پیامبران و امامانى بودند که مستور و خائف بودند که از زمره آنها «خالد بن سنان عبسى»، پیامبرى است که هیچکس منکر آن نیست و آنرا رد نمیکند؛ زیرا اخبار نبوّت او مورد اتّفاق خاصّ و عامّ و مشهور است و میان برانگیخته شدن او و پیامبر ما پنجاه سال فاصله بود.[4]
مؤید این مطلب، روایتی است که میگوید: دختر خالد بن سنان زنده بود تا رسول خدا را درک کرد و خدمت او شرفیاب شد و پیامبر به او فرمود: اى دختر برادرم خوش آمدى؛ با او دست داد؛ او را به خود نزدیک کرد؛ رداى خویش را انداخت و او را پهلوى دست خود روى آن نشاند، و فرمود این دختر پیامبری است که قومش قدر او را نشناختند. و نام این دختر «محیاة» دختر خالد بن سنان عبسى بود.[5]
پیامبر(ص) در مورد خالد فرمود: خالد قوم خود را به سوى ایمان فرا خواند، امّا مردم از اجابت او امتناع کردند، در سرزمین آنها سالی یکبار آتشى از زمین بیرون میآمد و برخی از آنان را میبلعید، خالد به قوم خود گفت: اگر من این شرّ آتش را از شما دفع کنم مرا تصدیق خواهید کرد؟ گفتند: آرى، امّا وقتى خالد آن آتش را دفع کرد به او ایمان نیاوردند.[6]
همچنین نقل میکنند؛ هیئت اعزامی از سوی قبیله عبس به مدینه نه نفر بودند که به پیامبر(ص) گفتند: قرّاى ما به ما گفتهاند کسى که هجرت نکرده، مسلمان نمیشود. ما اموال و چهارپایانى داریم، اگر این چنین باشد آنها را میفروشیم و مهاجرت میکنیم. پیامبر(ص) به آنها فرمود: هرکجا که هستید از خدا بترسید که او از کردارهایتان چیزى نمیکاهد. آنحضرت از آنها درباره خالد بن سنان پرسید. گفتند: او نسلى ندارد. پیامبر فرمود: او پیامبرى است که قومش او را ضایع کردند.[7]
همچنین در دعای «ام داوو» هم نام این پیامبر الهی آمده است.[8]
اینکه قرآن کریم خطاب به پیامبر میفرماید: «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ»،[9](تا گروهى را هشدار دهى که پیش از تو بیم رسانى برایشان نیامده است)، منافاتی با نبوت خالد بن سنان ندارد؛ منظور از این قوم، قریش است؛ چون هیچ پیامبرى قبل از آنحضرت به سوى قریش مبعوث نشده بود، بر خلاف اقوام دیگر عرب، که بعضى از پیامبران، مانند خالد بن سنان عبسى به سوى ایشان مبعوث شده بود.[10]
برخی البته «خالد بن سنان» را پیامبر اصحاب الرس دانستهاند.[11]
این باور البته ناهمخوان با مسئله «فترت» نیست. در همین راستا شیخ صدوق معتقد است؛ معناى فترت[2] در روایات این است که بین حضرت عیسی(ع) و پیامبر اسلام(ص) رسول و نبىّ و وصىّ ظاهر و مشهورى چنانکه معمول بوده وجود نداشت، و قرآن هم به این معنا دلالت دارد آنجا که خداى تعالى میفرماید: «محمّد(ص) را هنگام فترت رسولان مبعوث فرمود»،[3] نه فترت پیامبران و اوصیا. آرى میان پیامبر اکرم و عیسى پیامبران و امامانى بودند که مستور و خائف بودند که از زمره آنها «خالد بن سنان عبسى»، پیامبرى است که هیچکس منکر آن نیست و آنرا رد نمیکند؛ زیرا اخبار نبوّت او مورد اتّفاق خاصّ و عامّ و مشهور است و میان برانگیخته شدن او و پیامبر ما پنجاه سال فاصله بود.[4]
مؤید این مطلب، روایتی است که میگوید: دختر خالد بن سنان زنده بود تا رسول خدا را درک کرد و خدمت او شرفیاب شد و پیامبر به او فرمود: اى دختر برادرم خوش آمدى؛ با او دست داد؛ او را به خود نزدیک کرد؛ رداى خویش را انداخت و او را پهلوى دست خود روى آن نشاند، و فرمود این دختر پیامبری است که قومش قدر او را نشناختند. و نام این دختر «محیاة» دختر خالد بن سنان عبسى بود.[5]
پیامبر(ص) در مورد خالد فرمود: خالد قوم خود را به سوى ایمان فرا خواند، امّا مردم از اجابت او امتناع کردند، در سرزمین آنها سالی یکبار آتشى از زمین بیرون میآمد و برخی از آنان را میبلعید، خالد به قوم خود گفت: اگر من این شرّ آتش را از شما دفع کنم مرا تصدیق خواهید کرد؟ گفتند: آرى، امّا وقتى خالد آن آتش را دفع کرد به او ایمان نیاوردند.[6]
همچنین نقل میکنند؛ هیئت اعزامی از سوی قبیله عبس به مدینه نه نفر بودند که به پیامبر(ص) گفتند: قرّاى ما به ما گفتهاند کسى که هجرت نکرده، مسلمان نمیشود. ما اموال و چهارپایانى داریم، اگر این چنین باشد آنها را میفروشیم و مهاجرت میکنیم. پیامبر(ص) به آنها فرمود: هرکجا که هستید از خدا بترسید که او از کردارهایتان چیزى نمیکاهد. آنحضرت از آنها درباره خالد بن سنان پرسید. گفتند: او نسلى ندارد. پیامبر فرمود: او پیامبرى است که قومش او را ضایع کردند.[7]
همچنین در دعای «ام داوو» هم نام این پیامبر الهی آمده است.[8]
اینکه قرآن کریم خطاب به پیامبر میفرماید: «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ»،[9](تا گروهى را هشدار دهى که پیش از تو بیم رسانى برایشان نیامده است)، منافاتی با نبوت خالد بن سنان ندارد؛ منظور از این قوم، قریش است؛ چون هیچ پیامبرى قبل از آنحضرت به سوى قریش مبعوث نشده بود، بر خلاف اقوام دیگر عرب، که بعضى از پیامبران، مانند خالد بن سنان عبسى به سوى ایشان مبعوث شده بود.[10]
برخی البته «خالد بن سنان» را پیامبر اصحاب الرس دانستهاند.[11]
[1]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 321، تهران، دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش.
[3]. مائده، 19. «یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ...».
[4]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 659، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق؛ حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج 3، ص 52، تهران، میقات، چاپ اول، 1363ش.
[5]. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 660.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 342، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[7]. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 1،ص 241، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1406ق.
[8]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 809، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411ق.
[9]. سجده، 3. «آیا می گویند دروغى است که خود به هم بافته؟ نه، سخنى است بر حق از جانب پروردگارت، تا مردمى را که پیش از تو بیم دهنده اى نداشته اند بیم دهى).
[10]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 8، ص 509، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[11]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 2،ص 311، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.