کد سایت
fa84915
کد بایگانی
102552
نمایه
معنای ماده و هیولی
طبقه بندی موضوعی
کلیات
خلاصه پرسش
معنای «هیولی» در کتب فلسفی چیست؟
پرسش
معنای «هیولی» در کتب فلسفی چیست؟ و آیا با معنای امروزی آن که موجودی خیالی و وحشتناک است، ارتباطی دارد؟
پاسخ اجمالی
اصطلاح «هیولا» در فلسفه به معنای «قوه» است و گاهی به معنای «ماده» نیز بکار میرود.
برای روشن شدن ارتباط هیولا با ماده و پیش از پرداختن به معنای فلسفی «هیولا»، ضروری است توضیح مختصری در باره تاریخچه بحث ماده ارائه گردد، تا معنای آن به درستی مشخص شود.
«ماده» در لغت به معنای امتداد دهنده، و یا چیزی که قابل کشیدن و امتداد است، میباشد[1] و در علوم گوناگون، معانی مختلفی دارد:
1. در علم منطق: به کیفیت واقعی نسبت بین موضوع و محمول قضیه (که عبارت از ضرورت، امکان و امتناع است)، «ماده» گفته میشود.[2]
2. در علم فیزیک: ماده به موجودی گفته میشود که دارای صفات خاصی؛ مانند جرم، وزن، بُعد یا فاصله، زمان و اینرسی،[3] باشد.[4]
3. در فلسفه: گاهی به معنای «هیولا» به کار میرود که از آن به «ماده اولی» تعبیر میشود، و عبارت است از جوهری که هیچگونه فعلیتی ندارد، مگر بالقوه بودن، و پذیرای صورتهای متعدد است، که از آن به «قوه محض» نیز تعبیر میشود. گاهی نیز به هر نوع «قوه»ای که برای پذیرش یک فعلیت جدید لحاظ میشود اطلاق میگردد.[5]
در مورد سیر تحوّل معنای ماده باید گفت؛ آنچه متفکران یونانی بدان پرداخته بودند، «آرخه» بود.[6] «آرخه» به معنای مبدأ و منشأ یا همان بنمایه و اصل اولیه اشیاء است که مورد پژوهش اندیشمندان یونانی قرار گرفت. «طالس» خمیر مایه اصلی اشیاء عالم را آب عنوان نمود و «آناکسیمنس» آنرا هوا معرفی کرد و «دموکریتوس» آنرا ذرات تجزیه ناپذیر میپنداشت،[7] اما «ارسطو» برای پاسخ به این پرسش که بنمایه اصلی اشیاء عالم چیست، نظریه «هیولا» و «صورت» را مطرح کرد. او معتقد بود که بسیطترین و سادهترین اجسام دنیای مادی، چهار عنصر (آب، خاک، آتش و هوا) هستند که میتوانند به یکدیگر تبدیل شوند. خاصیت تبدیل شوندگی به این معنا است که هر یک از این عناصر، مرکب از یک فعلیت و قوه هستند، فعلیت نسبت به حالت موجود و قوه نسبت به حالتی که قرار است بدان تبدیل شوند.[8] پس هر یک از عناصر مرکب از دو جزء خواهند بود که یکی صورت (فعلیت) و دیگری «هوله» (قوه) نامیده میشوند. «هوله» در لغت یونانی به معنای چوب نتراشیده است که میتواند صورتهای مختلفی به خود بگیرد. ارسطو در تعریف هوله میگوید موضوع اول برای هر چیزی است که از آن چیز به وجود میآید.[9] بنابر این ارسطو در پاسخ به اینکه «آرخه» یا اصل بنیادین عالم چیست، مرکبی از هوله و صورت را عنوان نمود.[10] هنگامی که حکمت یونانی به دست مسلمانان به عربی بازگردانده شد، آنها این واژه را به «هیولی» تغییر دادند.[11]
پس در حقیقت «ماده» به معنای «آرخه» یا بنمایه اشیاء نیست؛ بلکه در نظر ارسطو هر شیئی از یک قوه و صورت تشکیل یافته و نام قوه نیز «هوله» یا همان «هیولی» خواهد بود.
البته برخی مانند سهروردی،[12] فخر رازی،[13] خواجه طوسی[14] و...، منکر هیولی یا ماده اولی به معنای «قوه محض» هستند، اما آنان نیز میتوانند موجودات را به مجرد و مادی تقسیم نمایند؛ اما به این معنا که اشیاء یا جسمانیاند و یا بدون جسم (مجرد از جسم) نه به این معنا که اشیاء یا دارای قوه هستند یا اینکه بدون قوه و همواره به صورت فعلیت تحقق دارند.
اما در مورد کاربرد واژه «هیولی» در زبان فارسی باید گفت؛ فرهنگ معین آنرا چنین تبیین نموده است: «مأخوذ از یونانی؛ ماده اولی، اصل هر چیز. در فارسی به معنای صورت، هیکل، غول، عظیم الجثه است».[15]
شاید دلیل اینکه در عرف مردم، هر موجود وحشتناک؛ مانند غول یا موجود عظیم الجثه را هیولا مینامند، از این جهت باشد که هیولا در فلسفه یک امر مبهم، نامعلوم و غیر متعین است؛ و چنین موجودی، مرموز و وحشتناک به نظر میآید. بر این اساس، مردم به هر موجود فرضی و تخیلی وحشتناکی که شکل و شمایل آن مشخص نبود «هیولا» میگفتند.
برای روشن شدن ارتباط هیولا با ماده و پیش از پرداختن به معنای فلسفی «هیولا»، ضروری است توضیح مختصری در باره تاریخچه بحث ماده ارائه گردد، تا معنای آن به درستی مشخص شود.
«ماده» در لغت به معنای امتداد دهنده، و یا چیزی که قابل کشیدن و امتداد است، میباشد[1] و در علوم گوناگون، معانی مختلفی دارد:
1. در علم منطق: به کیفیت واقعی نسبت بین موضوع و محمول قضیه (که عبارت از ضرورت، امکان و امتناع است)، «ماده» گفته میشود.[2]
2. در علم فیزیک: ماده به موجودی گفته میشود که دارای صفات خاصی؛ مانند جرم، وزن، بُعد یا فاصله، زمان و اینرسی،[3] باشد.[4]
3. در فلسفه: گاهی به معنای «هیولا» به کار میرود که از آن به «ماده اولی» تعبیر میشود، و عبارت است از جوهری که هیچگونه فعلیتی ندارد، مگر بالقوه بودن، و پذیرای صورتهای متعدد است، که از آن به «قوه محض» نیز تعبیر میشود. گاهی نیز به هر نوع «قوه»ای که برای پذیرش یک فعلیت جدید لحاظ میشود اطلاق میگردد.[5]
در مورد سیر تحوّل معنای ماده باید گفت؛ آنچه متفکران یونانی بدان پرداخته بودند، «آرخه» بود.[6] «آرخه» به معنای مبدأ و منشأ یا همان بنمایه و اصل اولیه اشیاء است که مورد پژوهش اندیشمندان یونانی قرار گرفت. «طالس» خمیر مایه اصلی اشیاء عالم را آب عنوان نمود و «آناکسیمنس» آنرا هوا معرفی کرد و «دموکریتوس» آنرا ذرات تجزیه ناپذیر میپنداشت،[7] اما «ارسطو» برای پاسخ به این پرسش که بنمایه اصلی اشیاء عالم چیست، نظریه «هیولا» و «صورت» را مطرح کرد. او معتقد بود که بسیطترین و سادهترین اجسام دنیای مادی، چهار عنصر (آب، خاک، آتش و هوا) هستند که میتوانند به یکدیگر تبدیل شوند. خاصیت تبدیل شوندگی به این معنا است که هر یک از این عناصر، مرکب از یک فعلیت و قوه هستند، فعلیت نسبت به حالت موجود و قوه نسبت به حالتی که قرار است بدان تبدیل شوند.[8] پس هر یک از عناصر مرکب از دو جزء خواهند بود که یکی صورت (فعلیت) و دیگری «هوله» (قوه) نامیده میشوند. «هوله» در لغت یونانی به معنای چوب نتراشیده است که میتواند صورتهای مختلفی به خود بگیرد. ارسطو در تعریف هوله میگوید موضوع اول برای هر چیزی است که از آن چیز به وجود میآید.[9] بنابر این ارسطو در پاسخ به اینکه «آرخه» یا اصل بنیادین عالم چیست، مرکبی از هوله و صورت را عنوان نمود.[10] هنگامی که حکمت یونانی به دست مسلمانان به عربی بازگردانده شد، آنها این واژه را به «هیولی» تغییر دادند.[11]
پس در حقیقت «ماده» به معنای «آرخه» یا بنمایه اشیاء نیست؛ بلکه در نظر ارسطو هر شیئی از یک قوه و صورت تشکیل یافته و نام قوه نیز «هوله» یا همان «هیولی» خواهد بود.
البته برخی مانند سهروردی،[12] فخر رازی،[13] خواجه طوسی[14] و...، منکر هیولی یا ماده اولی به معنای «قوه محض» هستند، اما آنان نیز میتوانند موجودات را به مجرد و مادی تقسیم نمایند؛ اما به این معنا که اشیاء یا جسمانیاند و یا بدون جسم (مجرد از جسم) نه به این معنا که اشیاء یا دارای قوه هستند یا اینکه بدون قوه و همواره به صورت فعلیت تحقق دارند.
اما در مورد کاربرد واژه «هیولی» در زبان فارسی باید گفت؛ فرهنگ معین آنرا چنین تبیین نموده است: «مأخوذ از یونانی؛ ماده اولی، اصل هر چیز. در فارسی به معنای صورت، هیکل، غول، عظیم الجثه است».[15]
شاید دلیل اینکه در عرف مردم، هر موجود وحشتناک؛ مانند غول یا موجود عظیم الجثه را هیولا مینامند، از این جهت باشد که هیولا در فلسفه یک امر مبهم، نامعلوم و غیر متعین است؛ و چنین موجودی، مرموز و وحشتناک به نظر میآید. بر این اساس، مردم به هر موجود فرضی و تخیلی وحشتناکی که شکل و شمایل آن مشخص نبود «هیولا» میگفتند.
[1]. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 133، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1383ش.
[2]. مظفر، محمد رضا، المنطق، ص 174، قم، موسسه نشر اسلامی، بیتا.
[3]. اینرسی به معنای حفظ حالت اولیه و کرنش نکردن در مقابل تغییر است.
[4]. رحیمیان، سعید، ماده از دیدگاه فیزیک و فلسفه، ص134، کیهان اندیشه، شماره 63، 1374ش.
[5]. ر. ک: ملاصدرا، الحکمة المعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج 2، ص170، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ اول، 1981م؛ نبویان، سید محمود، مادی و مجرد، ص210، مجله معرفت فلسفی، سال چهارم، شماره 3، بهار 1387ش.
[6]. کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه، مجتبوی، سید جلال الدین، ج1، ص28 و 34، تهران، علمی و فرهنگی، 1388ش.
[7]. همان، ص 32-36.
[8]. همان، ص352.
[9]. همان، ص352 و 353.
[10]. قوام صفری، مهدی، نظریه صورت در فلسفه ارسطو، ص270، تهران، نشر حکمت، 1387ش.
[11]. همان، ص 42.
[12]. شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح، هانری کربن، ج 2، ص 74-76، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، 1375ش.
[13]. فخر رازی، المباحث المشرقیة، ج2 ص 8، قم، بیدار، دوم، 1411ق.
[14]. علامه حلی، کشف المراد، تحقیق، حسن زاده آملی، حسن، ص 215 و 229، قم، نشر اسلامی، 1417ق.
[15]. معین، محمد، فرهنگ معین، ذیل واژه «هیولا»، تهران، امیر کبیر، چاپ ششم، 1363ش.