لطفا صبرکنید
بازدید
9227
آخرین بروزرسانی: 1397/12/19
کد سایت fa84916 کد بایگانی 102553 نمایه انواع جناس
طبقه بندی موضوعی لغت شناسی,صرف و نحو,فصاحت و بلاغت
برچسب انواع|نوع|جناس|تجنیس|متجانس
خلاصه پرسش
اصطلاح «جناس» در دانش بلاغت به چه معنا است و انواع آنرا بیان کنید؟
پرسش
توضیحی در مورد «جناس» و انواع آن ارائه نمایید؟
پاسخ اجمالی
واژه «جناس» از ریشه «جنس»[1] در اصطلاح علم بلاغت، به شباهت ظاهری دو کلمه، اطلاق می‌شود.[2] در کنار هم آمدن دو لفظ مشابه چه در شعر و چه در نثر بر زیبایی و شیوایی سخن می‌افزاید و از این رو «جناس»، جزو آرایه‌های ادبی و یکی از موارد بدیع در علم بلاغت به شمار می‌آید.[3]
جناس در یک تقسیم‌بندی کلی، به دو نوع «جناس تام» و «جناس ناقص» تقسیم می‌شود.
الف) جناس تام
جناس تام، به جناسی گفته می‌شود که دو کلمه مورد نظر، از چهار جهت شبیه به هم باشند:
1. هیئت حروف؛ یعنی در اعراب حروف، فرقی در آنها وجود نداشته باشد.
2. تعداد حروف این دو کلمه.
3. نوع حروف؛ یعنی حروف این دو کلمه دقیقاً مشابه یکدیگر باشد.
4. ترتیب حروف.[4]
طبق این شروط، فقط کلماتی که در ظاهر به طور کامل شبیه به هم هستند و فقط از لحاظ معنا با یکدیگر متفاوت‌اند، با هم «جناس تام» دارند؛ مانند «شیر» به معنای حیوان درنده و «شیر» نوشیدنی و «شیر» آب.
جناس تام نیز به نوبه خود به انواع مختلفی تقسیم می‌شود:
1. مماثل و مستوفی: اگر این دو کلمه مشابه از لحاظ نوع (اسم و فعل و حرف بودن) مساوی باشند؛ به آنها «مماثل» می‌گویند؛ مانند کلمه «ساعة» در آیه «وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَةٍ»[5] که «ساعة» اول به معنای قیامت است و «ساعة» دوم به معنای مقداری از زمان است.
اما اگر این دو لفظ از لحاظ نوع مساوی نباشند، «مستوفی» نامیده می‌شود؛ مانند «ما مات من کرم الزمان فانه یحیى لدى یحیى بن عبد الله»[6] که «یحیی» اول فعل است و «یحیى» دوم اسم است.[7]
2. مرکب ملفوف و مرفوض: اگر یکی از دو طرف جناس، مرکب از دو کلمه کامل یا سه کلمه باشد به آن «ملفوف» می‌گویند؛[8] مانند واژه «سرباز» در جمله «آن سرباز، ظرف غذا را سرباز رها کرد». اما اگر یکی از طرفین مرکب از یک کلمه و بخشی از کلمه دیگری باشد، «مرفوض» نامیده می‌شود؛ مانند عبارت «دشمن ما جانیست و روی زمین برای او جا نیست».[9]
3. مرکب متشابه و مفروق: اگر واژه مرکب و طرف دیگر جناس در کتابت و نگارش شبیه به هم نوشته شوند، آن را «جناس متشابه» می‌گویند.[10] و اگر نگارش آن دو متفاوت باشد، «جناس مفروق» نامیده می‌شود مانند «بازی» که در جمله «بچه‌ها با زیرپوش بازی می‌کنند» دو بار تکرار شده است.[11]
ب) جناس غیر تام
اگر دو لفظ در تمام جهات متفق نباشند و فقط در هیأت حروف، ترتیب و یا در امرى دیگر متحد باشند، در آنجا «جناس غیر تام» گفته می‌شود.[12]
جناس غیر تام نیز انواع مختلفی را دربر دارد:
1. محرّف(ناقص): در صورتی که دو لفظ در حرکت، سکون و یا در نوع حرکات‏ تفاوت داشته باشند، به آن «جناس محرّف» می‌گویند؛ چنان‌که‏ در آیه «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»[13] وجود دارد.
2. جناس مردوف: در صورتی‌که در ابتدای یکی از دو واژه، حرف اضافه‌ای وجود داشته باشد، به آن «جناس مردوف» گفته می‌شود؛ مانند «الایمان یمان».[14]
3 . جناس مکتنف: در صورتی‌که حرف اضافه در میان یکی از دو واژه باشد؛[15] مانند «ننگ» و «نهنگ».
4 . جناس مطرف: در صورتی‌که حرف اضافه در آخر کلمه باشد؛ مانند «القنا» و «القنابل».[16]
5 . جناس مضارع: اگر دو واژه فقط در یک حرف با هم تفاوت داشته باشند و آن دو حرف قریب المخرج باشند، به آن مضارع می‌گویند؛ مانند «دیر» و «تیر».[17]
6 . جناس لاحق: اگر رکن دو واژه در دو حرف که در مخرج نزدیک نیستند، با هم تفاوت داشته باشند، جناس لاحق نامیده می‌شود؛ مانند « وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ».[18]
7 . جناس قلب: اگر حروف دو واژه یکی باشد، ولی ترتیب آنها با هم متفاوت باشد، به آن جناس قلب می‌گویند که گاهی به طور کامل جا به جا می‌شود، مانند «فتح» و «حتف»؛ گاهی نیز برخی از حروف آن جا به جا می‌شود؛ مانند «پیروز» و «پیزور».[19]
در باب جناس اصطلاحات دیگری نیز وجود دارد که از انواع جناس محسوب نمی‌شود؛ بلکه مربوط به شیوه و استفاده و کاربرد آن می‌شود. به برخی از این اصطلاحات اشاره می‌شود:
1. اگر دو واژه جناس قلب، در اول و آخر یک بیت قرار بگیرند به آن مقلوب مجنح گفته می‌شود.
2. اگر دو کلمه متجانس پشت سر هم قرار بگیرند، به آنها مزدوج، مکرر و مردد گفته می‌شود.
3. اگر یکی از متجانسین در جمله ذکر نشود؛ ولی کلمه‌ای در کلام باشد که به آن اشاره داشته باشد، به آن تجنیس اشاره گویند.[20]
 
 

[1]. خفاجى، احمد بن محمد، شفاء الغلیل‏، محقق، مصحح، کشاش، محمد، ص 123، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1418ق‏.
[2]. احمدنگرى، عبد النبى بن عبد الرسول، جامع العلوم فی إصطلاحات الفنون‏، ج 1، ص 417، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، چاپ دوم، 1395ق.
[3]. سجادى، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى‏، ج 1، 653، تهران، کومش‏، چاپ سوم، 1373ش‏.
[4]. سرور، ابراهیم حسین، المعجم الشامل للمصطلحات العلمیة و الدینیة، ج 2، ص 133، بیروت، دار الهادی‏، چاپ اول، 1429ق.
[5]. روم 55.
[6]. هر آنچه از کرامت زمانه نابود شد، نزد یحیی بن عبد الله زنده خواهد شد.
[7]. فرهنگ معارف اسلامى‏، ج 1، 653.
[8]. مطلوب، احمد، معجم المصطلحات البلاغیة و تطورها، ص 454، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون‏، چاپ اول، 2000م.
[9]. مراغی، احمد مصطفی، علوم البلاغة، البیان و المعانی و البدیع، ص 354 - 357، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ چهارم.
[10]. معجم المصطلحات البلاغیة و تطورها، ص 279.
[11]. علوم البلاغة، البیان و المعانی و البدیع، ص 354 - 357.
[12]. فرهنگ معارف اسلامى، ج ‏1، ص 653.
[13]. بقره 279.
[14]. معجم المصطلحات البلاغیه و تطورها، ص 452.
[15]. المعجم الشامل للمصطلحات العلمیة و الدینیة، ج ‏2، ص 135.
[16]. همان.
[17]. علوم البلاغة، البیان و المعانی و البدیع، ص 356.
[18]. همزه 1؛ المعجم الشامل للمصطلحات العلمیة و الدینیة، ج ‏2، ص 134.
[19]. المعجم الشامل للمصطلحات العلمیة و الدینیة، ج ‏2، ص 134.
[20]. علوم البلاغة، البیان و المعانی و البدیع، ص 354 – 357.