کد سایت
fa85528
کد بایگانی
103095
نمایه
رابطهی وجود و تشخص
طبقه بندی موضوعی
فلسفه
خلاصه پرسش
از نظر ملاصدرا «وجود» عین «تشخص» است یا مساوق با آن میباشد؟ چرا؟ «عینیت»، «تساوق» و «تساوی» چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟
پرسش
با سلام؛ از نظر ملاصدرا وجود عین تشخص است یا مساوق با تشخص است، چرا؟ و فرق بین عینیت و تساوق و تساوی با همدیگر چیست؟
پاسخ اجمالی
از یک نظر و با یک لحاظ میتوان گفت: «وجود» عین «تشخص» است؛ یعنی اگر حقیقت «تشخص» و حقیقت «وجود» را با هم قیاس کنیم و بسنجیم میبینیم «تشخص» عین «وجود» است؛ زیرا وجود است که تشخص ساز است و با وجود، تشخص محقق میشود.[1] اما با لحاظ و نگاه دیگر بین «وجود» و «تشخص»، تساوق برقرار است؛ یعنی اگر نسبت بین مفهوم «تشخص» و مفهوم «وجود» را مد نظر قرار دهیم نسبت این دو مفهوم «تساوق» است.[2]
فرق تساوق با تساوی این است که: «مساوقت» دارای معنایی ظریفتر از مساوات است. مساوات در جایی است که دو مفهوم به لحاظ صدق بر موارد، به دو موجبه کلیه بازگشت نمایند. به عبارت روشنتر، آندو مفهوم دارای مصادیقی یکسان باشند؛ اعم از اینکه حیثیّت صدق آنها بر مصادیقشان یگانه باشد و یا مغایر. به عنوان مثال، مفهوم «انسان» و «ضاحک» دارای مصادیق یکسانی هستند به گونهای که هر انسانی ضاحک و هر ضاحکی انسان به شمار میرود (دو موجبه کلیه)؛ اما حیثیّت انسانیّت، غیر از حیثیت ضاحکیّت است. از همینرو ایندو مفهوم را «مساوی» مینامند، یعنی تنها در مصداق وحدت دارند.
اما اگر دو مفهوم هم به لحاظ مصداق واحد باشند و هم به لحاظ جهت و حیثیتی که بر مصادیق خویش انطباق دارند، در اینصورت آندو مفهوم مساوق خوانده میشوند. به عنوان مثال بین «شیئیت» و «وحدت» تساوق وجود دارد؛ به این معنا که هر شیئی از آنجهت که شیء است، مصداق واحد به شمار میرود و هر واحدی از آن جهت که واحد است، مصداق شیء میباشد. در اینجا حیثیت صدق هر یک از مفاهیمِ «شیء» و «واحد» بر مصادیقشان یگانه بوده و تفکیکی بدین لحاظ در آنها وجود ندارد.[3]
بنابراین «عینیت» در مباحث فلسفی به «حقیقت وجود» بر میگردد؛ اما «تساوق» یا «تساوی»، مرتبط با «مفهوم وجود» است.
فرق تساوق با تساوی این است که: «مساوقت» دارای معنایی ظریفتر از مساوات است. مساوات در جایی است که دو مفهوم به لحاظ صدق بر موارد، به دو موجبه کلیه بازگشت نمایند. به عبارت روشنتر، آندو مفهوم دارای مصادیقی یکسان باشند؛ اعم از اینکه حیثیّت صدق آنها بر مصادیقشان یگانه باشد و یا مغایر. به عنوان مثال، مفهوم «انسان» و «ضاحک» دارای مصادیق یکسانی هستند به گونهای که هر انسانی ضاحک و هر ضاحکی انسان به شمار میرود (دو موجبه کلیه)؛ اما حیثیّت انسانیّت، غیر از حیثیت ضاحکیّت است. از همینرو ایندو مفهوم را «مساوی» مینامند، یعنی تنها در مصداق وحدت دارند.
اما اگر دو مفهوم هم به لحاظ مصداق واحد باشند و هم به لحاظ جهت و حیثیتی که بر مصادیق خویش انطباق دارند، در اینصورت آندو مفهوم مساوق خوانده میشوند. به عنوان مثال بین «شیئیت» و «وحدت» تساوق وجود دارد؛ به این معنا که هر شیئی از آنجهت که شیء است، مصداق واحد به شمار میرود و هر واحدی از آن جهت که واحد است، مصداق شیء میباشد. در اینجا حیثیت صدق هر یک از مفاهیمِ «شیء» و «واحد» بر مصادیقشان یگانه بوده و تفکیکی بدین لحاظ در آنها وجود ندارد.[3]
بنابراین «عینیت» در مباحث فلسفی به «حقیقت وجود» بر میگردد؛ اما «تساوق» یا «تساوی»، مرتبط با «مفهوم وجود» است.
[1]. «و الحق أن تشخص الشیء بمعنى کونه ممتنع الشرکة فیه بحسب نفس تصوره- إنما یکون بأمر زائد على الماهیة مانع بحسب ذاته من تصور الاشتراک فیه فالمشخص للشیء بمعنى ما به یصیر ممتنع الاشتراک فیه لا یکون بالحقیقة إلا نفس وجود ذلک الشئ». صدر المتألهین، الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج 2، ص 10، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ سوم، 1981م.