کد سایت
fa86106
کد بایگانی
103595
نمایه
نکوهش فلسفه در کتاب توحید مفضل
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث,فلسفه,کلیات
برچسب
فلسفه|نکوهش|توحید مفضل
خلاصه پرسش
آیا امام صادق(ع) در کتاب توحید مفضل، فلاسفه را مورد نکوهش قرار میدهد؟!
پرسش
امام صادق(ع) فرمود: فلاکت، حرمان و هلاکت بر کسانی که پیرو فلسفه شدند. (بحار الانوار، ج 3، ص 75، توحید مفضل، ص 68). این حدیث از نظر سند ضعیف است یا صحیح؟
پاسخ اجمالی
در کتاب توحید مفضل آمده است که امام صادق(ع) در ضمن بیان آثار قدرت، عظمت، حکمت و تدبیر خداوند در آفرینش جهان و انسان فرمود: خسران، حرمان و ناامیدی بر کسانی باد که مدعی فلسفه هستند! چگونه قلبهای آنان از دیدن این آفرینش عجیب نابینا است؛ و تدبیر، قصد و اراده را در آفرینش انکار میکنند؟[1]
امام(ع) در این روایت، فلاسفه را مورد نکوهش قرار نداده بلکه کسانی را نکوهش میکند که خود را به فلسفه نسبت میدهند،[2] و این تعبیر شاید اشاره به آن داشته باشد که در فلسفه حقیقی، انکار تدبیر در آفرینش وجود ندارد. بنابر این فلسفهای که منکر چنین تدبیری در آفرینش نیست، بلکه تلاش در تثبیت آن دارد، مورد نکوهش امام(ع) نخواهد بود.
علاوه بر این عنوان فلسفه یا فیلسوف مانند هر عنوان دیگری به الهی و غیر الهی تقسیم میشود؛ مانند اینکه برخی فیزیکدانان یا پزشکان منکر خداوند بوده و برخی معتقد به آن هستند؛ بنابر این نکوهش افراد خاص از عالمان یک رشته به معنای نفی اصل آن علم نیست.[3]
در پایان در ارتباط با کتاب توحید مفضل باید گفت که هر چند روایت موجود در آن به صورت مرسل است و تمام سلسلهی اسناد آن نقل نشده است، اما در نزد علمای شیعه مقبول و پذیرفته شده است.[4]
امام(ع) در این روایت، فلاسفه را مورد نکوهش قرار نداده بلکه کسانی را نکوهش میکند که خود را به فلسفه نسبت میدهند،[2] و این تعبیر شاید اشاره به آن داشته باشد که در فلسفه حقیقی، انکار تدبیر در آفرینش وجود ندارد. بنابر این فلسفهای که منکر چنین تدبیری در آفرینش نیست، بلکه تلاش در تثبیت آن دارد، مورد نکوهش امام(ع) نخواهد بود.
علاوه بر این عنوان فلسفه یا فیلسوف مانند هر عنوان دیگری به الهی و غیر الهی تقسیم میشود؛ مانند اینکه برخی فیزیکدانان یا پزشکان منکر خداوند بوده و برخی معتقد به آن هستند؛ بنابر این نکوهش افراد خاص از عالمان یک رشته به معنای نفی اصل آن علم نیست.[3]
در پایان در ارتباط با کتاب توحید مفضل باید گفت که هر چند روایت موجود در آن به صورت مرسل است و تمام سلسلهی اسناد آن نقل نشده است، اما در نزد علمای شیعه مقبول و پذیرفته شده است.[4]
[1]. «فَتَبّاً وَ خَیْبَةً وَ تَعْساً لِمُنْتَحِلِی الْفَلْسَفَةِ کَیْفَ عَمِیَتْ قُلُوبُهُمْ عَنْ هَذِهِ الْخِلْقَةِ الْعَجِیبَةِ حَتَّى أَنْکَرُوا التَّدْبِیرَ وَ الْعَمْدَ فِیهَا». مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 3، ص 75، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. واژه «منتحل» از «انتحل» به معنای ادعا و انتساب میآید. ر. ک: راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 795، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.