کد سایت
fa86235
کد بایگانی
103695
نمایه
ولی تابع
خلاصه پرسش
«ولی تابع» در عرفان به چه معنا است؟
پرسش
ولی تابع در عرفان به چه معنا است؟ پیشینه آن کجا است؟ و آیا ریشه حدیثی دارد؟
پاسخ اجمالی
یکی از مباحث مهم عرفان مبحث «ولایت» و «ولی» است؛ شاید یکی از بلندترین قلهی محبوب و مطلوب عرفا رسیدن به مقام ولایت و معرفی آن است. اهل عرفان با بیانات مختلف «ولی» را معرفی میکنند:
1. «ولی» شخصی است که طاعت او متوالی و پیدرپی است؛ یعنی هیچگاه معصیت در طاعات او رخنه نکرده و مطیع محض خداوند است.
2. «ولی» کسی است دقیقاً چسبیده و در کنار حق است؛ یعنی وی با برداشتن حجابها آنقدر به خداوند نزدیک میشود که کلام حق را میشنود و آنرا حفظ میکند.
3. «ولی» به کسی گفته میشود که حق تعالی متولی حفظ او است و به واسطه اینکه خداوند نگهداری او را خود بر عهده گرفته است، در او ذلت و خواری را (که همان آلوده شدن به معصیت است) قرار نمیدهد؛ بلکه دائماً توفیق خود را (که همان توانایی بر انواع طاعات و مکارم خوبیها است) رفیق او میکند.[1]
از نظر اهل عرفان اگر کسی «ولی»[2] و صاحب ولایت باشد، اما دارای مقام نبوت نباشد حتماً تابع یکی از انبیای الهی است؛ از اینرو عارفان هنگامی که کلمه «ولی» را در مورد غیر نبی به کار میبرند، قید تابع را نیز ذکر میکنند، تا از این طریق مبنا و مقصودشان را نیز بیان کنند، یعنی منظور کسی است که دارای مقام نبوت نیست.[3] احتمالاً این تعبیر ابتدا توسط ابن عربی به کار گرفته شد.[4]
1. «ولی» شخصی است که طاعت او متوالی و پیدرپی است؛ یعنی هیچگاه معصیت در طاعات او رخنه نکرده و مطیع محض خداوند است.
2. «ولی» کسی است دقیقاً چسبیده و در کنار حق است؛ یعنی وی با برداشتن حجابها آنقدر به خداوند نزدیک میشود که کلام حق را میشنود و آنرا حفظ میکند.
3. «ولی» به کسی گفته میشود که حق تعالی متولی حفظ او است و به واسطه اینکه خداوند نگهداری او را خود بر عهده گرفته است، در او ذلت و خواری را (که همان آلوده شدن به معصیت است) قرار نمیدهد؛ بلکه دائماً توفیق خود را (که همان توانایی بر انواع طاعات و مکارم خوبیها است) رفیق او میکند.[1]
از نظر اهل عرفان اگر کسی «ولی»[2] و صاحب ولایت باشد، اما دارای مقام نبوت نباشد حتماً تابع یکی از انبیای الهی است؛ از اینرو عارفان هنگامی که کلمه «ولی» را در مورد غیر نبی به کار میبرند، قید تابع را نیز ذکر میکنند، تا از این طریق مبنا و مقصودشان را نیز بیان کنند، یعنی منظور کسی است که دارای مقام نبوت نیست.[3] احتمالاً این تعبیر ابتدا توسط ابن عربی به کار گرفته شد.[4]
[1]. الولى: من توالت طاعته من غیر تخلل معصیة، و قیل: من یلى الحق و یلیه برفع الحجب یسمع کلام الحق و یعیه. و قیل: من تولى الحق حفظه. و بحراسته على الدوام و التوالى فلم یخلق فیه الخذلان الذى هو تمکینه من العصیان، ثم إنه تعالى یدیم له توفیقه الذى هو تمکینه و أقداره على فنون الطاعات و کرائم الإحسان. قال تعالى: وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ(اعراف، 196). عبدالرزاق کاشى، لطائف الإعلام فی إشارات أهل الإلهام، ج 2، ص 717، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، چاپ اول، 1426ق.
[3]. الولی التابع کالأئمة(ع) فإن فضلهم(ع) من فضله(ص) فإنه(ص) فیه النبوة و الرسالة و الولایة بالأصالة و فیهم(ع) بالتبع أی المنتقلة منه(ص) إلیهم(ع). کربلایى، شیخ جواد، الأنوار الساطعة فى شرح الزیاره الجامعة، ج 5، ص 143، قم، دار الحدیث، چاپ اول.
[4]. محیى الدین بن عربى، الفتوحات المکیة، ج 2، ص 84، بیروت، دار الصادر، چاپ اول؛ الفتوحات المکیة(عثمان یحیى)، ج 12،ص 379، بیروت، دار احیاء التراث العربى، چاپ دوم، 1994م.