کد سایت
fa87295
کد بایگانی
104686
نمایه
اصحاب الایکه
برچسب
مدین|اصحاب الایکه|شعیب
خلاصه پرسش
«اصحاب الایکه» که در قرآن بدان اشاره شده، چه گروهی بودند و «امام مبین» که در توصیف محل زندگی آنان آمده است، معنایش چیست؟
پرسش
با سلام؛ واژه «ایکه» در «اصحاب الایکه»، به چه معنا است؟
پاسخ اجمالی
قرآن کریم در چهار آیه از «اصحاب ایکه» نام میبرد و آنان را مردمانی ظالم و ستمکار معرفی میکند.
بسیارى از مفسران و ارباب لغت گفتهاند که «ایکه» به معناى درختان درهم پیچیده و یا بیشه است.[1] و «أَصْحابُ الْأَیْکَه» مردمی بودند که در سرزمینى پر آب و پر از درختان در میان حجاز و شام زندگى میکردند.[2]و این منطقه در نزدیکیهاى شهر «مدین» بود.[3]
اصحاب ایکه از نظر مادی مردمی ثروتمند بودند و زندگی مرفه داشتند؛ و به همین جهت، کبر و غرور آنها را فرا گرفته بود، و دست به کمفروشى و فساد در زمین زده بودند.
گفتهاند این مردم، معاصر با شعیب پیامبر(ع)بوده، و بخشی از قوم او به شمار میآمدند.[4] البته برخی معتقدند که حضرت شعیب(ع) پیامبر «اهل مدین» بود، اما از طرف خدای متعال مأمور هدایت «اصحاب ایکه» هم شد. آنچه این نظر را تقویت میکند که شعیب(ع)، پیامبر این گروه بود؛ آن است که در آیهای مشاهده میکنیم: «وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِینٍ»؛ یعنى منزلگاه قوم لوط و اصحاب ایکه، هر دو بر سر بزرگ راهى قرار داشت. و مقصود از این راه، آن راهى است که مدینه را به شام وصل میکند. آبادیهایی که در این مسیر قرار داشتند، منزلگاه قوم لوط و قوم شعیب بودند. و از آنجا که همه این مسافت جنگلى بود، نتیجه میگیریم که اصحاب ایکه یک طایفه از قوم شعیب و سرزمین ایشان یک ناحیه از حوزه دعوت شعیب بود.[5] البته شعیب اهل آن شهر نبود و با مردمش بیگانه بود؛ به دلیل آنکه در این داستان، مانند داستانهاى برخی از پیامبران(ع) او را برادر آن قوم نخوانده و نفرمود «اخوهم شعیب». بر خلاف نوح، هود و صالح(ع) که هموطن قوم خود بودند. همچنین لوط(ع) که از راه سببى فامیل قوم خود بود؛ لذا درباره آنان فرمود: « أَخُوهُمْ نُوحٌ»،[6] «أَخُوهُمْ هُودٌ» ،[7] «أَخُوهُمْ صالِحٌ»[8] و «أَخُوهُمْ لُوطٌ».[9]،[10]
بنابر این، وقتى شعیب براى هدایت آنان مبعوث شد، آنها را از کفر و ناسپاسی بر حذر داشت و به توحید و راه حق دعوت نمود، اما آنان شعیب را تکذیب کردند و به کفر و گناه خود ادامه داده، و تسلیم حق نشدند، و سرانجام بر اثر مجازات دردناکى نابود گشتند. گرماى شدیدى چندین روز پى در پى آنها را فرا گرفت، و در آخرین روز ابر بزرگى در آسمان نمایان شد، آنها به سایه ابر پناه بردند، اما صاعقهاى فرود آمد، و آنان را نابود کرد.
شاید تکیه کردن قرآن روى کلمه «أَصْحابُ الْأَیْکَةِ»؛ (صاحبان سرزمینهاى پر درخت) به این جهت باشد که میخواهد بگوید، آنها با این همه نعمتى که به آنها بخشیده بودیم، باز به جاى شکر نعمت، کفر ورزیدند، و ظلم و ستم را بنیاد نهادند و صاعقه آنها و درختانشان را از میان برد.[11]
بسیارى از مفسران و ارباب لغت گفتهاند که «ایکه» به معناى درختان درهم پیچیده و یا بیشه است.[1] و «أَصْحابُ الْأَیْکَه» مردمی بودند که در سرزمینى پر آب و پر از درختان در میان حجاز و شام زندگى میکردند.[2]و این منطقه در نزدیکیهاى شهر «مدین» بود.[3]
اصحاب ایکه از نظر مادی مردمی ثروتمند بودند و زندگی مرفه داشتند؛ و به همین جهت، کبر و غرور آنها را فرا گرفته بود، و دست به کمفروشى و فساد در زمین زده بودند.
گفتهاند این مردم، معاصر با شعیب پیامبر(ع)بوده، و بخشی از قوم او به شمار میآمدند.[4] البته برخی معتقدند که حضرت شعیب(ع) پیامبر «اهل مدین» بود، اما از طرف خدای متعال مأمور هدایت «اصحاب ایکه» هم شد. آنچه این نظر را تقویت میکند که شعیب(ع)، پیامبر این گروه بود؛ آن است که در آیهای مشاهده میکنیم: «وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِینٍ»؛ یعنى منزلگاه قوم لوط و اصحاب ایکه، هر دو بر سر بزرگ راهى قرار داشت. و مقصود از این راه، آن راهى است که مدینه را به شام وصل میکند. آبادیهایی که در این مسیر قرار داشتند، منزلگاه قوم لوط و قوم شعیب بودند. و از آنجا که همه این مسافت جنگلى بود، نتیجه میگیریم که اصحاب ایکه یک طایفه از قوم شعیب و سرزمین ایشان یک ناحیه از حوزه دعوت شعیب بود.[5] البته شعیب اهل آن شهر نبود و با مردمش بیگانه بود؛ به دلیل آنکه در این داستان، مانند داستانهاى برخی از پیامبران(ع) او را برادر آن قوم نخوانده و نفرمود «اخوهم شعیب». بر خلاف نوح، هود و صالح(ع) که هموطن قوم خود بودند. همچنین لوط(ع) که از راه سببى فامیل قوم خود بود؛ لذا درباره آنان فرمود: « أَخُوهُمْ نُوحٌ»،[6] «أَخُوهُمْ هُودٌ» ،[7] «أَخُوهُمْ صالِحٌ»[8] و «أَخُوهُمْ لُوطٌ».[9]،[10]
بنابر این، وقتى شعیب براى هدایت آنان مبعوث شد، آنها را از کفر و ناسپاسی بر حذر داشت و به توحید و راه حق دعوت نمود، اما آنان شعیب را تکذیب کردند و به کفر و گناه خود ادامه داده، و تسلیم حق نشدند، و سرانجام بر اثر مجازات دردناکى نابود گشتند. گرماى شدیدى چندین روز پى در پى آنها را فرا گرفت، و در آخرین روز ابر بزرگى در آسمان نمایان شد، آنها به سایه ابر پناه بردند، اما صاعقهاى فرود آمد، و آنان را نابود کرد.
شاید تکیه کردن قرآن روى کلمه «أَصْحابُ الْأَیْکَةِ»؛ (صاحبان سرزمینهاى پر درخت) به این جهت باشد که میخواهد بگوید، آنها با این همه نعمتى که به آنها بخشیده بودیم، باز به جاى شکر نعمت، کفر ورزیدند، و ظلم و ستم را بنیاد نهادند و صاعقه آنها و درختانشان را از میان برد.[11]
[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 10، ص 395، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 11، ص 120، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[3]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق، حسینی ارموی(محدث)، میر جلال الدین، ج 3، ص 393، تهران، دفتر نشر داد، چاپ اول، 1373ش.
[4]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 6، ص 528، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[5]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 185، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[6]. شعراء، 106.
[7]. شعراء، 124.
[8]. شعراء، 142.
[9]. شعراء، 161.
[10]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 312.
[11]. تفسیر نمونه، ج 11، ص 120- 121.