لطفا صبرکنید
بازدید
11247
آخرین بروزرسانی: 1397/11/05
کد سایت fa89615 کد بایگانی 106407 نمایه حرکت خورشید در آیات و روایات
طبقه بندی موضوعی حدیث,تفسیر
برچسب روایات|زمین|آیات|حرکت|خورشید|گردش روز
خلاصه پرسش
چرا برخی آیات و روایات، پیدایش شب و روز را به حرکت خورشید و ماه نسبت داده اند، با آنکه میدانیم که خورشید ثابت بوده و این گردش زمین بر محور خودش است که شب و روز را به وجود می آورد؟!
پرسش
با سلام؛ در قرآن آیه 38 سوره یس بیان شده است: «خورشید پیوسته به سمت قرارگاهش در حرکت است: «وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا». تطبیق این آیه بر حرکت خورشید در کهکشان راه شیری مشکل است؛ زیرا آیه قبلش از خلقت شب صحبت میکند: «وَآیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ»؛ و برهان دیگر برای خلق (در اثبات قدرت حق) وجود شب است که ما چون پرده روز را از آن برگیریم ناگهان همه آنان (و همه چیز) در تاریکی فرو میروند. میتوان به آیه 33 سوره انبیا نیز اشاره کرد که از خلقت شب و روز همراه با حرکت خورشید و ماه صحبت کرده و هیچ سخنی از حرکت زمین نشده است. همچنین اینرا هم اضافه کنم که در آیه 86 سوره کهف در مورد ذوالقرنین آمده است: «تا به غروبگاه خورشید رسید. یافت که خورشید در چشمهاى گِلآلود و سیاه غروب میکند و در پایان سخن امام علی(ع) در خطبه 91 نهج البلاغه است که میفرماید: خداوند به واسطه حرکت خورشید، روز را از شب متمایز میکند. در هر صورت این تعبیرات با کشفیات علم روز که زمین دارای حرکت است، چگونه سازگار است؟
پاسخ اجمالی
در پرسش به این پاسخ، ابتدا باید به این نکته مهم توجه کرد که برخی مسائل دینی - خصوصاً آنچه مرتبط با مسائل تجربی؛ نظیر پزشکی، نجوم و ... است- در آیات و روایات به صورت تمثیلی و تشبیهی بیان شده‌اند؛ زیرا برای عرب جاهلی که دانش چندانی از محیط پیرامون خود ندارد، نمی‌توان صریحاً مطالبی را بیان کرد که با باورهای فعلی آنان – و نیز تمام جوامع آن‌روز بشری – در تعارض بوده و تنها در قرن‌ها و هزاره‌های بعد به یک باور عمومی تبدیل خواهد شد.
خداوند در قرآن می‌فرماید: «و همانا ما در این قرآن براى مردم هر گونه مثال آوردیم (تا مگر هدایت شوند)، لیکن اکثر مردم به جز از کفر و عناد از هر چیز امتناع کردند».[1] «و (این) مثل‌ها را خدا براى مردم (هوشمند) می‌زند (که به راه معرفتش هدایت یابند) و خدا به همه امور دانا است».[2]
البته منظور از این آیات و آیات مشابه این نیست که دین به زبان تمثیل بیان شده و نمی‌توان با استناد به ظاهر آیات، مقاصد شریعت را فهمید؛ بلکه مراد آن است که نیازی نیست که همواره یک حقیقت را به صورت صریح اعلام کرد و می‌توان آن‌را در پوشش کنایه و مجاز نیز اظهار کرد.
سخن گفتن بر اساس ظواهر، حتی امروزه که برخی واقعیات روشن شده است، نیز شایع و رایج است و به عنوان نمونه، مردم از یک دانشمند ستاره‌شناس نیز انتظار دارند که بگوید: «فردا هنگام غروب خورشید نزدتان خواهم آمد»، نه این‌که بگوید: «فردا هنگامی که زمین به دور خویش گردید و زاویه‌ای فلان درجه بین مداری که در آن هستیم و خورشید ایجاد گشت، خدمت خواهم رسید!»
آنچه در روایاتی نظیر «إنا معاشر الانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم»،[3] باید مدّ نظر قرار گیرد، این است که تنزّل دادن یک حقیقت در مقام بیان و ارائه، به معنای باطل و ناصواب شدن آن نیست؛ بلکه به معنای باطن بودن بخشی از آن و ظاهر بودن بخش دیگر است، به گونه‌ای که هر کسی بر اساس استعداد و تلاش خویش، می‌تواند به مراتبی از ظاهر و باطن دست یازد. در این زمینه، قرآن و روایات باید بدون آن‌که دروغی گفته باشند به شیوه‌‌ای سخن بگویند که بر خلاف موازین پذیرفته شده در زمان خود نباشد؛ زیرا در غیر این صورت، به مخالفت با بدیهیاتی متهم می‌شوند که تمام جوامع بشری بدان معتقد بوده، و به دنبال آن با هوچی‌گری، دیگر آموزه‌های دینی هم زیر سؤال می‌رود.
 
حال با توجه به آنچه بیان شد، باید عنوان نمود که نه می‌توان ادعا نمود که قرآن کریم مرتکب یک اشتباه فاحش علمی شده است، و نه می‌توان کروی بودن زمین و گردش آن به گرد خودش را از موارد اعجاز قطعی قرآن قرار داد(با آن‌که می‌توان آن را از برخی آیات برداشت کرد)؛ بلکه این‌گونه سخن گفتن صرفاً بیانی متعارف از وقایع پیرامونی انسان‌ها است که با زبان خودشان «بلسان قومه» برای آنها تبیین شده است. این‌گونه است که قرآن می‌فرماید:
«[خداوند]خورشید و ماه را مسخّر اراده خود ساخت که هر کدام در وقت خاص به گردش آیند»،[4]
«او است خدایى که شب و روز و خورشید و ماه را بیافرید که هر یک در مدار معینى سیر می‌کنند».[5]
«و خورشید (نیز براى آنها نشانه‌‌ای است) که پیوسته به سوى قرارگاهش در حرکت است این تقدیر خداوند قادر و دانا است».[6]
هم‌چنین امام علی(ع) در فرازی از نهج البلاغه، شب و روز را این‌گونه توصیف کرده است:
«و جعل شمسها آیة مبصرة لنهارها و قمرها آیة ممحوة من لیلها و أجراهما فی مناقل‏ مجراهما و قدر سیرهما فی مدارج درجهما لیمیز بین اللیل و النهار بهما و لیعلم عدد السنین و الحساب بمقادیرهما»؛[7]
و خداوند خورشید را نشانه روشنی برای روزش و ماهی که از آسمان محو می‌شود را نشانه‌ای از شبش قرار داد و آن دو را در مسیر خودشان به حرکت درآورد و مسیرشان را به گونه‌ای درجه‌بندی کرد که شب و روز با آن از هم جدا شده و حساب سال‌ها و کارها به دست آید.
که در زمینه این آیات و روایات می‌توان گفت:
الف) حتی با واقعیت گردش زمین بر گرد خورشید، اگر خورشید و ماه بر اساس محاسبات فوق دقیق ریاضی در مسیر خود(نه گرد زمین، بلکه در آسمان‌ها) حرکت نکنند، سیستم روز و شب زمین نیز مختل خواهد شد؛ زیرا یا ماه جذب زمین و زمین جذب خورشید می‌شد و یا هر دو از منظومه شمسی جدا می‌شدند و در هر دو حالت دیگر شب و روزی باقی نمی‌ماند.
ب) با دقت در خطبه امام علی(ع) می‌توان به این نکته پی برد که حضرتشان با این وجود نخواسته باور عمومی غلطی را تأیید کند که روز و شب را حاصل گردش خورشید به زمین می‌دانست، آنجا که می‌فرماید: لیمیز بین اللیل و النهار بهما(تا خدا با کمک خورشید و ماه، شب و روز را از هم جدا کند) و می‌دانیم که حتی با باورهای آن دوره، گردش ماه گرد زمین تأثیر مستقیمی در جداسازی شب و روز نداشت و در برخی روزها نیز ماه در آسمان قابل مشاهده بوده و در برخی شب‌ها خبری از ماه نبود! به همین دلیل، می‌توان نتیجه گرفت که امام در صدد آن بود که به نکته دیگری – مانند آنچه در بند الف گفته شد - اشاره کند.
 

[1]. «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فی‏ هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَأَبى‏ أَکْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کُفُوراً». اسراء، 89؛ نظیر: کهف‏، 54.
[2]. «وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ». نور، 35. آیاتی نظیر: رعد، 7؛ ابراهیم، 25.
[3]. برقى، احمد بن محمد بن خالد، محاسن، ج1، ص195، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق؛ ر. ک: کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج1، ص23، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. «وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْری لِأَجَلٍ مُسَمًّى». رعد، 2؛ لقمان، 29؛ الزمر، 5، فاطر، 13.
[5]. «وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ فی‏ فَلَکٍ یَسْبَحُونَ». انبیاء، 33.
[6]. « الشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها». یس، 38.
[7]. سید رضی، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 128، خ 91.