کد سایت
fa91950
کد بایگانی
108715
نمایه
اصحاب شمال و اصحاب مشئمه
خلاصه پرسش
«اصحاب شمال» که در قرآن از آنان یاد شده، چه کسانی هستند و چه ارتباطی با «اصحاب مشئمه» دارند؟
پرسش
اصحاب شمال چه کسانی هستند؟
پاسخ اجمالی
اصطلاح «اصحاب شمال» ترکیبی از دو واژه «اصحاب» به معنای یاران، دوستان، ملازمان، و «شِمال» به معنای چپ، مقابل «یمین» به معنای راست است.[1]
«اصحاب شِمال» در اصطلاح قرآن کسانی هستند که در اثر تکذیب، کفر، انکار مبدأ و معاد و گمراهی، خود را از رتبه انسانیّت ساقط نمودهاند، و در روز رستاخیز نامه اعمال خود را با دست چپشان دریافت میکنند.
اصطلاح «اصحاب الشمال» دو بار و به صورت پیاپی در آیه 40 واقعه آمده است: «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمال»؛ و یاران چپ، و چیست یاران چپ؟
البته از این گروه با اصطلاح «اصحاب المشئمه» نیز در قرآن یاد شده است؛ مانند: آیه 9 سوره واقعه: «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَة». و آیه 19 سوره بلد: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَة».
در قرآن کریم از اصحاب شمال با عناوین دیگری نیز یادشده است؛ مانند: «مکذّبین»؛ «ضالّین»، «کافر»، «أعمی».
«اصحاب شمال» و «اصحاب مشأمه» در حقیقت دو ویژگی برای یک گروه، اما از دو منظر است، بدین ترتیب که به دوزخیان «اصحاب شمال» میگویند؛ از این جهت که دست چپ ایشان را گرفته و به سوى جهنّم میکشند، یا به این جهت که پرونده اعمالشان را به دست چپشان خواهند داد، و عنوان «اصحاب مشئمه» از آنرو لایق آنان است که سرنوشت شومی را برای خود رقم زده و در قیامت دچار بدبختی و پریشانی شدهاند.[2]
در روایات و تفاسیر برای «اصحاب شمال» و «اصحاب مشأمه» مصادیقی نیز بیان شده است. به عنوان نمونه از امام علی(ع) نقل شده است: مراد از «اصحاب مشئمه» همان یهود و نصارا هستند که خداوند در مورد آنان فرمود: «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یعلمون. الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»؛[3] اهل کتاب همانگونه که فرزندانشان را میشناسند، به حقانیّت پیامبر اسلام(ص) نیز آگاهند. البتّه گروهى از آنان با وجود این دانش، حق را پنهان میکنند، حق از سوى پروردگارت [نازل شده] است، هرگز از دو دلان مباش. پس چون آنچه را میشناختند انکار کردند، خداوند روح ایمان را از آنان ربود و در کالبدشان سه روح را جاى داد: روح نیرو، روح شهوت و روح پیکر. آنگاه آنها را در ردیف چهارپایان قرار داد و فرمود: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ»؛[4] آنان جز مانند چهارپایان نیستند؛ زیرا جانور چهارپا به روح نیرو، بار بردارد و به روح شهوت، علف خورد و به روح پیکر، راه رود.[5]
«اصحاب شِمال» در اصطلاح قرآن کسانی هستند که در اثر تکذیب، کفر، انکار مبدأ و معاد و گمراهی، خود را از رتبه انسانیّت ساقط نمودهاند، و در روز رستاخیز نامه اعمال خود را با دست چپشان دریافت میکنند.
اصطلاح «اصحاب الشمال» دو بار و به صورت پیاپی در آیه 40 واقعه آمده است: «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمال»؛ و یاران چپ، و چیست یاران چپ؟
البته از این گروه با اصطلاح «اصحاب المشئمه» نیز در قرآن یاد شده است؛ مانند: آیه 9 سوره واقعه: «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَة». و آیه 19 سوره بلد: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَة».
در قرآن کریم از اصحاب شمال با عناوین دیگری نیز یادشده است؛ مانند: «مکذّبین»؛ «ضالّین»، «کافر»، «أعمی».
«اصحاب شمال» و «اصحاب مشأمه» در حقیقت دو ویژگی برای یک گروه، اما از دو منظر است، بدین ترتیب که به دوزخیان «اصحاب شمال» میگویند؛ از این جهت که دست چپ ایشان را گرفته و به سوى جهنّم میکشند، یا به این جهت که پرونده اعمالشان را به دست چپشان خواهند داد، و عنوان «اصحاب مشئمه» از آنرو لایق آنان است که سرنوشت شومی را برای خود رقم زده و در قیامت دچار بدبختی و پریشانی شدهاند.[2]
در روایات و تفاسیر برای «اصحاب شمال» و «اصحاب مشأمه» مصادیقی نیز بیان شده است. به عنوان نمونه از امام علی(ع) نقل شده است: مراد از «اصحاب مشئمه» همان یهود و نصارا هستند که خداوند در مورد آنان فرمود: «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یعلمون. الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»؛[3] اهل کتاب همانگونه که فرزندانشان را میشناسند، به حقانیّت پیامبر اسلام(ص) نیز آگاهند. البتّه گروهى از آنان با وجود این دانش، حق را پنهان میکنند، حق از سوى پروردگارت [نازل شده] است، هرگز از دو دلان مباش. پس چون آنچه را میشناختند انکار کردند، خداوند روح ایمان را از آنان ربود و در کالبدشان سه روح را جاى داد: روح نیرو، روح شهوت و روح پیکر. آنگاه آنها را در ردیف چهارپایان قرار داد و فرمود: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ»؛[4] آنان جز مانند چهارپایان نیستند؛ زیرا جانور چهارپا به روح نیرو، بار بردارد و به روح شهوت، علف خورد و به روح پیکر، راه رود.[5]
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 464، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[2]. ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 9، ص 333، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[3]. بقره، 146- 147.
[4]. فرقان، 44.
[5]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول ص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 190- 191 قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.