اصل «تیغ اوکام»، اصلی منسوب به «ویلیام اوکام»، منطقدان و فیلسوف انگلیسی است. اوکام در قرن 14 میلادی، اصلی را مطرح کرد که به نام «تیغ اوکام»، «اُستُرهی اوکام»، «اصل امساک» یا «اصل اختصار تبیین» شناخته میشود. طبق این اصل، هرگاه دربارهی علت بروز پدیدهای، دو توضیح مختلف ارائه شود، در توضیحی که پیچیدهتر باشد احتمال بروز اشتباه نیز بیشتر خواهد بود. بنابراین و در شرایط مساوی بودن سایر موارد، احتمال صحیحبودن توضیح سادهتر بیشتر است.[1]
البته، برخی بر این باورند این اصل، اختراع اوکام نبوده، بلکه توماس آکویناس و حتی ارسطو به شکلی از آن اشاره کردهاند اما این نام برای اولین بار در قرن 19 به اوکام نسبت داده شد.[2]
اما اینکه برخی آتئیستها به وسیله سوء استفاده از منطق اوکام سعی میکنند که آفرینش جهان را از هیچ(به خودی خود) بدانند؛ از نظر منطقی مردود و غیر قابل پذیرش است؛ چرا که اولاً: قانون تیغ اوکام در علم، تنها به عنوان یک ابزار اکتشافی برای تکمیل و توسعه مدلها مورد استفاده قرار میگیرد، نه یک داور بین مدلهای موجود!.... به بیان دیگر، این اصل، حقانیت و واقعیتداشتن نظریه سادهتر را اثبات نمیکند، بلکه میگوید یک ابزار برای توسعه علوم است؛ و تنها درصد احتمال صحیح بودن توضیح ساده بیشتر از توضیح دشوار است، نه آنکه لزوماً تنها این توضیح ساده است که صحیح خواهد بود!
در همین راستا، مثالهای نقض زیادی در تاریخ علم وجود دارد که توضیح ساده، نادرست بوده و در مقابل، توضیح دشوار، منطبق با حقیقت میباشد؛ به عنوان نمونه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- دانشمندان مشاهده میکردند هر موج مادی در یک بستر مادی منتشر میشود، پس نظریه «اتر» را برای انتشار نور مطرح کردهاند که اجماع علمی در آن زمان روی این نظریه بود. وجود اتر از یکسو بسیار ساده بود؛ زیرا با مشاهدات همخوانی داشت، از سوی دیگر بسیار پیچیدهتر از عدم وجود اتر بود، اما دانشمندان اینجا تیغ اوکام را به کار نگرفتند تا اینکه بعدها اثبات شد انتشار نور نیاز به بستر مادی ندارد.
- نظریه ذرهای نور نیوتن سادهتر از نظریه موجی هویگنس بود که بعدها آزمایشات یانگ نظریه هویگنس را تقویت کرد و امروزه از اصل پیچیدهتری؛ مانند دوگانه انگاری موج ذره سخن به میان است!
- نظریه اتمی؛ اینکه مواد از بلاکهای به نام «اتم» درست شدهاند، بسیار سادهتر از مدل اتمی جان دالتون بود که پیش انگاشتهای بیشتری داشت و حتی بسیاری از پوزیتیویستهای منطقی و همچنین دانشمندانی؛ مانند ارنست ماخ تا سال 1905 که انیشتین تز حرکت براونی را بدهد، حاضر به پذیرش جزءدار بودن اتمها نبودند! لذا وفادار ماندن به تیغ اوکام میتواند علاقه شما به تئوریهای نادرست را بیشتر کند.[3]
ثانیاً: این اصل(تیغ اوکام) اگر در مباحث علمی کاربرد داشته باشد، دلیل نمیشود که بتوان از آن در مسائل فلسفی و کلامی بهره برد؛ زیرا هر دانشی میتواند از ابزار خاص و مناسب خود بهره گیرد؛ مثلاً معادلات ریاضی را نمیتوان با گزارشات تاریخی حل کرد، یا حقایق تاریخی را نمیتوان با قواعد ریاضی به اثبات رساند. در همین راستا «تیغ اوکام»، ممکن است به عنوان روش و ابزاری برای علوم طراحی شود؛ زیرا در علوم، تحصیل یقین(به معنای خاص فلسفی و منطقی) لزوم ندارد؛ بلکه احتمال قوی و یا حتی احتمال ضعیف را نیز میتوان مبنای کار قرار داد و بر اساس آزمون و خطا جلو رفت و به نتیجه رسید، بر این اساس در این علوم نه مقدمات لزوماً باید بدیهی قطعی باشند و نه نتایج؛ بلکه گفته میشود ما فعلاً با این مقدمات به این نتیجه رسیدیم، اما آیا برای همیشه اینگونه است یا نه؟ علوم تجربی میگوید: ما به دنبال دائمی و غیر قابل نقض بودن نیستیم، بلکه همین مقدار که از این مقدمات چنین نتیجهای به دست آوردیم کافی است؛ و امکان نقض این قانون در آینده خدشهای در اعتماد ما ندارد. اما از آنجا که علوم عقلی به دنبال قطع و یقین به معنای خاص هستند، مقدمات آن نیز باید یقینی باشد و مقصود از یقین به معنای خاص این است علاوه بر یقین به ثبوت این محمول برای موضوع، باید یقین داشته باشد که این ثبوت دائمی است و هرگز از بین نمیرود.[4]
ثالثاً: نتیجهگیری از این قاعده در رد توحید و اینکه آفرینش جهان به خودی خود پدید آمده است صحیح نیست؛ زیرا خداباوران هم میتوانند از همین قاعده علیه آتئیستها استفاده کرده و ادعا کنند که بر اساس «اصل تیغ اوکام»، اعتقاد به وجود آفریدگار، سادهتر از اعتقاد به آفرینش جهان از هیچ و پوچ است.
[1]. ر. ک: https://fa.wikipedia.org/wiki.
[2]. ر. ک: http://physics.about.com/od/physics101thebasics/a/hypothesis.htm . http://www.020.ir/.
[3]. ر. ک: theism.blog.ir.