کد سایت
fa95741
کد بایگانی
112119
نمایه
مقدمه خارجی و داخلی به چه معنا است؟
طبقه بندی موضوعی
General Terms,مبانی فقهی و اصولی
خلاصه پرسش
تفاوت «مقدمه خارجی» و «مقدمه داخلی» در دانش اصول چیست؟
پرسش
مقدمه خارجی و داخلی به چه معنا است؟
پاسخ اجمالی
مقدّمه
«مقدّمه»، به معنای ابتدای هر چیزی است، و اصطلاحاً به هر چیزی میگویند که تحقق چیز دیگری بر آن متوقّف باشد. و در مقابل آن «ذى المقدّمه» است؛ یعنى آن چیزى که داراى مقدّمه است.[1]
در اصطلاح علم اصول، هرگاه دو چیز چنان با یکدیگر وابسته باشند که یکى از آنها بر دیگرى متوقف باشد؛ در این صورت اوّلى را «ذى المقدمه» و دومى را «مقدمه» خوانند.
یکى از مباحث مفصّل در علم اصول فقه، بحث «مقدّمه» است که آیا مقدّمهى واجب نیز واجب است یا خیر؟ و آیا مقدّمهى حرام نیز حرام است یا خیر؟ و به عبارت دیگر، آیا مقدّمه نیز در وجوب یا حرمت، یا کراهت و یا استحباب، تابع ذى المقدّمه است، و آیا بر انجام و عدم انجام مقدّمه نیز ثواب و عقاب و سایر آثار شرعى مترتّب میشود یا نه؟
مقدّمهی خارجى
مقدّمه تقسیمات مختلفى دارد،[2] یکى از تقسیمات مقدّمه، تقسیم آن به «مقدّمهى داخلى» و «مقدّمهى خارجى» است. این تقسیم به اعتبار قید بودن مقدّمه در مأمور به و تقیید مأمور به، به آن، یا عدم قید و تقیید است.
به عبارت دیگر، برخى امور هستند که با وجود متوقّف بودن تحقّق فعل بر آنها، ولى داراى وجودى خارج و مستقلّ از آن فعل هستند، این قبیل امور را «مقدّمات خارجى» گویند، مانند طهارت لباس که مقدّمهى نماز است. آنچه در مبحث «وجوب و یا عدم وجوب مقدّمه» مورد گفتوگو است، همین «مقدّمهى خارجى» است، و گرنه «مقدّمهى داخلى» هر چیزی عبارت است از همان اجزاى تشکیلدهنده آن چیز، و بیگمان، امر به هر چیزى، امر به اجزاى تشکیلدهندهى آن خواهد بود.
مقدّمه خارجى بر دو قسم است:
1. مقدّمهى خارجى به معناى اعم
مقدّمات خارجى به معناى اعم، آن مقدّماتى هستند که جزء مقوّم و تشکیلدهنده ماهیّت نیستند، ولى ماهیّت، مقیّد به آن مقدّمات است. مثلاً طهارت بدن یا لباس از مقدّمات تشکیلدهندهى حقیقت نماز نیستند، ولى خدای متعال نماز به قید طهارت بدن و لباس را خواسته است. به عبارت دیگر، نماز، بر نماز بدون طهارت بدن و لباس نیز صدق میکند، ولى پروردگار چنین نمازى را نخواسته، بلکه قسم خاصّى از نماز را از مکلّف خواسته و آن نمازى است که همراه با طهارت بدن و لباس باشد.
2. مقدّمهى خارجى به معناى اخصّ
این قسم از مقدّمات، مقدّماتى هستند که نه از مقدّمات تشکیلدهندهى حقیقت و ذات ماهیّتاند و نه از مقدّماتى هستند که مولا واجب را مشروط به دارا بودن و همراه بودن با آن مقدّمات از مکلّف خواسته باشد، بلکه به طور خاص از ذی المقدمه خارج بوده و صرفا این مقدّمات از امورى هستند که واجب براى تحقّق خود در خارج به آنها نیاز پیدا میکند. مانند اینکه اگر کسى بخواهد نماز بخواند، خواندن نماز، نیاز به مکان دارد، ولى مکان نه جزء تشکیلدهندهى حقیقت نماز است، و نه مولا نماز را مشروط به قید مکان نموده است.[3]
مقدّمهى داخلى
«مقدمه داخلیه» از تقسیمات «مقدمه وجودیه» بوده، و عبارت از همان اجزائى است که دخیل در تشکیل ماهیت و حقیقت ذى المقدمه و واجب هستند، و این واجب از آن اجزاى مرکب میباشد؛ نظیر رکوع، سجود، تشهد، سلام، و ... نسبت به نماز.
هر مجموعهى مرکّبى از اجزاى متعدّدى تشکیل شده است که تحقّق آن مجموعه متوقّف است بر تحقّق آن اجزاء. هرکدام از این اجزاى تشکیلدهندهى مجموعهى مرکب را «مقدّمهى داخلى» آن مرکّب مینامند.
ممکن است سؤال شود، آیا در این صورت، مقدّمهى داخلى، همان ذى المقدّمه نیست؟
در پاسخ باید گفت: خیر؛ زیرا ذى المقدّمه عبارت است از مجموع اجزاء و مقدّمه عبارت است از یک یک اجزاء، و شکّى نیست که هرکدام از اجزاء به تنهایى عین ذى المقدّمه(کلّ) نیست. مثلاً نماز داراى اجزاى متعدّدى؛ مانند: قیام، رکوع، سجده و ... است که هرکدام از اینها مقدّمهى داخلى نماز است، ولى هیچکدام به تنهایى نماز نیست.[4]
علت نامگذارى این مقدمه به «داخلى»، آن است که جزء، در قوام مرکّب داخل است و مرکّب غیر از نفس وجود اجزا، داراى وجودى مستقل نیست.[5]
«مقدّمه»، به معنای ابتدای هر چیزی است، و اصطلاحاً به هر چیزی میگویند که تحقق چیز دیگری بر آن متوقّف باشد. و در مقابل آن «ذى المقدّمه» است؛ یعنى آن چیزى که داراى مقدّمه است.[1]
در اصطلاح علم اصول، هرگاه دو چیز چنان با یکدیگر وابسته باشند که یکى از آنها بر دیگرى متوقف باشد؛ در این صورت اوّلى را «ذى المقدمه» و دومى را «مقدمه» خوانند.
یکى از مباحث مفصّل در علم اصول فقه، بحث «مقدّمه» است که آیا مقدّمهى واجب نیز واجب است یا خیر؟ و آیا مقدّمهى حرام نیز حرام است یا خیر؟ و به عبارت دیگر، آیا مقدّمه نیز در وجوب یا حرمت، یا کراهت و یا استحباب، تابع ذى المقدّمه است، و آیا بر انجام و عدم انجام مقدّمه نیز ثواب و عقاب و سایر آثار شرعى مترتّب میشود یا نه؟
مقدّمهی خارجى
مقدّمه تقسیمات مختلفى دارد،[2] یکى از تقسیمات مقدّمه، تقسیم آن به «مقدّمهى داخلى» و «مقدّمهى خارجى» است. این تقسیم به اعتبار قید بودن مقدّمه در مأمور به و تقیید مأمور به، به آن، یا عدم قید و تقیید است.
به عبارت دیگر، برخى امور هستند که با وجود متوقّف بودن تحقّق فعل بر آنها، ولى داراى وجودى خارج و مستقلّ از آن فعل هستند، این قبیل امور را «مقدّمات خارجى» گویند، مانند طهارت لباس که مقدّمهى نماز است. آنچه در مبحث «وجوب و یا عدم وجوب مقدّمه» مورد گفتوگو است، همین «مقدّمهى خارجى» است، و گرنه «مقدّمهى داخلى» هر چیزی عبارت است از همان اجزاى تشکیلدهنده آن چیز، و بیگمان، امر به هر چیزى، امر به اجزاى تشکیلدهندهى آن خواهد بود.
مقدّمه خارجى بر دو قسم است:
1. مقدّمهى خارجى به معناى اعم
مقدّمات خارجى به معناى اعم، آن مقدّماتى هستند که جزء مقوّم و تشکیلدهنده ماهیّت نیستند، ولى ماهیّت، مقیّد به آن مقدّمات است. مثلاً طهارت بدن یا لباس از مقدّمات تشکیلدهندهى حقیقت نماز نیستند، ولى خدای متعال نماز به قید طهارت بدن و لباس را خواسته است. به عبارت دیگر، نماز، بر نماز بدون طهارت بدن و لباس نیز صدق میکند، ولى پروردگار چنین نمازى را نخواسته، بلکه قسم خاصّى از نماز را از مکلّف خواسته و آن نمازى است که همراه با طهارت بدن و لباس باشد.
2. مقدّمهى خارجى به معناى اخصّ
این قسم از مقدّمات، مقدّماتى هستند که نه از مقدّمات تشکیلدهندهى حقیقت و ذات ماهیّتاند و نه از مقدّماتى هستند که مولا واجب را مشروط به دارا بودن و همراه بودن با آن مقدّمات از مکلّف خواسته باشد، بلکه به طور خاص از ذی المقدمه خارج بوده و صرفا این مقدّمات از امورى هستند که واجب براى تحقّق خود در خارج به آنها نیاز پیدا میکند. مانند اینکه اگر کسى بخواهد نماز بخواند، خواندن نماز، نیاز به مکان دارد، ولى مکان نه جزء تشکیلدهندهى حقیقت نماز است، و نه مولا نماز را مشروط به قید مکان نموده است.[3]
مقدّمهى داخلى
«مقدمه داخلیه» از تقسیمات «مقدمه وجودیه» بوده، و عبارت از همان اجزائى است که دخیل در تشکیل ماهیت و حقیقت ذى المقدمه و واجب هستند، و این واجب از آن اجزاى مرکب میباشد؛ نظیر رکوع، سجود، تشهد، سلام، و ... نسبت به نماز.
هر مجموعهى مرکّبى از اجزاى متعدّدى تشکیل شده است که تحقّق آن مجموعه متوقّف است بر تحقّق آن اجزاء. هرکدام از این اجزاى تشکیلدهندهى مجموعهى مرکب را «مقدّمهى داخلى» آن مرکّب مینامند.
ممکن است سؤال شود، آیا در این صورت، مقدّمهى داخلى، همان ذى المقدّمه نیست؟
در پاسخ باید گفت: خیر؛ زیرا ذى المقدّمه عبارت است از مجموع اجزاء و مقدّمه عبارت است از یک یک اجزاء، و شکّى نیست که هرکدام از اجزاء به تنهایى عین ذى المقدّمه(کلّ) نیست. مثلاً نماز داراى اجزاى متعدّدى؛ مانند: قیام، رکوع، سجده و ... است که هرکدام از اینها مقدّمهى داخلى نماز است، ولى هیچکدام به تنهایى نماز نیست.[4]
علت نامگذارى این مقدمه به «داخلى»، آن است که جزء، در قوام مرکّب داخل است و مرکّب غیر از نفس وجود اجزا، داراى وجودى مستقل نیست.[5]
[1]. ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ص 336، تهران، نشر نی، چاپ اول، 1374ش.
[2]. مانند مقدمه داخلى، مقدّمه خارجى، مقدّمه عقلى، شرعى، عادى، مقدّمه وجود، مقدّمه صحّت، مقدّمه وجوب، و... .
[3]. ملکى اصفهانى، مجتبى، فرهنگ اصطلاحات اصول، مقدمه، سبحانى تبریزى، جعفر، فرهنگ اصطلاحات اصول، ج 2، ص 163- 167، قم، عالمه، چاپ اول، 1379ش
[4]. قلىزاده، احمد، واژه شناسى اصطلاحات اصول فقه، ص 186- 187، تهران، بنیاد پژوهشهاى علمى فرهنگى نور الاصفیاء، چاپ اول، 1371ش.
[5]. مختارى مازندرانى، محمد حسین، فرهنگ اصطلاحات اصولى، ص 241- 242، تهران، انجمن قلم ایران، چاپ اول، 1377ش.