کد سایت
fa96527
کد بایگانی
112849
نمایه
دلیل عدم توجه به مسائل اخلاقی و عرفانی در رسالههای توضیح المسائل
طبقه بندی موضوعی
بیشتر بدانید
خلاصه پرسش
با توجه به اینکه «فقه اکبر» در ارتباط با عقاید، «فقه اوسط» در ارتباط با اخلاق و تنها «فقه اصغر» در ارتباط با احکام است؛ چرا در رساله مراجع معظم فقط به احکام پرداخته میشود که نتیجهاش آن است که اسلام، تنها به عنوان «دین شریعت(بایدها و نبایدها)» معرفی شود؟!
پرسش
با سلام؛ با توجه به اینکه عقاید را فقه اکبر، اخلاق را فقه اوسط، و احکام را فقه اصغر مینامند؛ چرا در رسالههای مراجع معظم فقط فقه اصغر لحاظ میشود و سخنی از فقه اکبر، و بویژه فقه اوسط نیست؟ آیا این یکی از دلایل رواج فساد عقیده و بیاخلاقی و فساد رفتاری و معاشرتی در جوامع اسلامی نیست؟ آیا همین بیاهمیتی به اخلاق سبب نشده عدهای بگویند آیین بودایی «دین شفقت» است و آیین مسیحیت «دین عشق»، ولی آیین اسلام «دین شریعت (بایدها و نبایدها)» است؟ آیا همین سبب رویگردانی جوانان از دین و رفتن به سراغ ادیان دیگر نشده است که آنقدر باید و نباید ندارد؟!
پاسخ اجمالی
در ارتباط با این پرسش باید گفت که اندیشهمندان و فقهای اسلامی آثار و تألیفات گوناگونی در موضوعات و زمینههای مختلف – از جمله اعتقادات و اخلاقیات - دارند، و طبیعی است که در هر کتاب تنها به موضوع مرتبط با آن پرداخته شود. به عنوان نمونه اگر کتابی اخلاقی نگاشته میشود نباید انتظار داشت که در آن از مباحث ادبیات عرب به صورت گسترده گفتوگو شود و ... .
در همین راستا باید گفت؛ در بیشتر موارد، رسالهی توضیح المسائل، تنها تألیف یک اندیشمند دینی نبوده، بلکه بسیاری از فقها تألیفات دیگری در زمینههای اخلاق، تفسیر قرآن، حقوق اجتماعی و ... هم دارند، اما طبیعی است که در توضیح المسائلی که در ارتباط با امور فقهی نگاشته میشود، به دیگر مسائل – حتی اگر از اهمیت بیشتری نیز برخوردار باشند - پرداخته نشود.
در پایان توجه به دو نکتهی دیگر نیز قابل توجه است:
1. همانگونه که «فقه اسلام» منحصر در احکام نیست، «شریعت اسلام» را نیز نباید منحصر در احکام دانست، بلکه هر کدام از آموزههای این دین را میتوان بخشی از شریعت این دین برشمرد.
2. «عشق» و «شفقت» نیز هر کدامشان در درون خود بایدها و نبایدهایی دارند، با این تفاوت که برخی از آنها توسط خود انسان نیز قابل درک است و میدانیم که عقل انسان نیز پیامبر درونی او است. بر این اساس نمیتوان آیینی را تصور کرد که مروّج «عشق» و «شفقت» باشد، اما هیچ امر و نهیی در درون آن نهفته نباشد!
در همین راستا باید گفت؛ در بیشتر موارد، رسالهی توضیح المسائل، تنها تألیف یک اندیشمند دینی نبوده، بلکه بسیاری از فقها تألیفات دیگری در زمینههای اخلاق، تفسیر قرآن، حقوق اجتماعی و ... هم دارند، اما طبیعی است که در توضیح المسائلی که در ارتباط با امور فقهی نگاشته میشود، به دیگر مسائل – حتی اگر از اهمیت بیشتری نیز برخوردار باشند - پرداخته نشود.
در پایان توجه به دو نکتهی دیگر نیز قابل توجه است:
1. همانگونه که «فقه اسلام» منحصر در احکام نیست، «شریعت اسلام» را نیز نباید منحصر در احکام دانست، بلکه هر کدام از آموزههای این دین را میتوان بخشی از شریعت این دین برشمرد.
2. «عشق» و «شفقت» نیز هر کدامشان در درون خود بایدها و نبایدهایی دارند، با این تفاوت که برخی از آنها توسط خود انسان نیز قابل درک است و میدانیم که عقل انسان نیز پیامبر درونی او است. بر این اساس نمیتوان آیینی را تصور کرد که مروّج «عشق» و «شفقت» باشد، اما هیچ امر و نهیی در درون آن نهفته نباشد!